پرش به محتوا

ساغر (فیلم): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


دکتر پرتو تابان، قصه‌نویس و استاد ادبیات دانشگاه که تومور بدخیمی در سر دارد، به اصرار همسرش رضا توسط دکتر مشتاق تحت یک عمل جراحی نادر و پیچیده قرار می‌گیرد. در عمل جراحی، مغز زنی به نام ساغر که بر اثر تصادف با اتومبیل کشته شده، به سرعت به مغز پرتو پیوند زده می‌شود. بعد از عمل همه چیز در مورد وضعیت جسمانی او به خوبی پیش می‌رود، اما پرتو خود را ساغر می‌نامد و در حالی که دچار بحرانی روحی و روانی شده ‌است، سراغ شوهر و دخترش را می‌گیرد. دکتر مشتاق که از نتیجه عمل متحیر شده، چند روزی به بیمارستان نمی‌آید. طی این مدت، پرتو به یک آسایشگاه روانی منتقل می‌شود و تحت مراقبت روانپزشکی که دوست رضا نیز هست، قرار می‌گیرد. پرتو با کمک یکی از بیماران از آسایشگاه می‌گریزد و به سراغ خانوادۀ ساغر می‌رود که در غم از دست دادن او عزادارند و چهلم مرگ وی را به سوگ نشسته‌اند. پرتو که به لحاظ جسمانی شباهتی به ساغر ندارد، با شوهر و دختر او صحبت می‌کند و نشانه‌هایی از زندگی ساغر به آنها می‌دهد؛ و وقتی با حیرت خانوادۀ ساغر روبه‌رو می‌شود، تصمیم می‌گیرد به سراغ دایه‌اش برود که در شمال کشور زندگی می‌کند. دایه که با گذر سال‌های عمر پیر و نابینا شده، پرتو را به سادگی به جای ساغر می‌گیرد و پرتو در کنار دایه ماندگار و به تدریس بچه‌های روستا مشغول می‌شود. از سوی دیگر رضا و دکتر مشتاق سراغ پرتو را می‌گیرند و به محل زندگی او می‌رسند. وقتی پرتو می‌رود که از چشمه آب بیاورد، رضا به اصرار دکتر مشتاق، او را تعقیب می‌کند و موقعیتی مشابه خوابی که پرتو پیش از عمل جراحی دیده بود پیش می‌آید. به نظر می‌رسد که حالا او رضا را شناخته و بار دیگر به پرتو تبدیل شده ‌است.
دکتر پرتو تابان، قصه‌نویس و استاد ادبیات دانشگاه که تومور بدخیمی در سر دارد، به اصرار همسرش رضا توسط دکتر مشتاق تحت یک عمل جراحی نادر و پیچیده قرار می‌گیرد. در عمل جراحی، مغز زنی به نام ساغر که بر اثر تصادف با اتومبیل کشته شده، به سرعت به مغز پرتو پیوند زده می‌شود. بعد از عمل همه چیز در مورد وضعیت جسمانی او به خوبی پیش می‌رود، اما پرتو خود را ساغر می‌نامد و در حالی که دچار بحرانی روحی و روانی شده ‌است، سراغ شوهر و دخترش را می‌گیرد. دکتر مشتاق که از نتیجه عمل متحیر شده، چند روزی به بیمارستان نمی‌آید. طی این مدت، پرتو به یک آسایشگاه روانی منتقل می‌شود و تحت مراقبت روانپزشکی که دوست رضا نیز هست، قرار می‌گیرد. پرتو با کمک یکی از بیماران از آسایشگاه می‌گریزد و به سراغ خانوادۀ ساغر می‌رود که در غم از دست دادن او عزادارند و چهلم مرگ وی را به سوگ نشسته‌اند. پرتو که به لحاظ جسمانی شباهتی به ساغر ندارد، با شوهر و دختر او صحبت می‌کند و نشانه‌هایی از زندگی ساغر به آنها می‌دهد؛ و وقتی با حیرت خانوادۀ ساغر روبه‌رو می‌شود، تصمیم می‌گیرد به سراغ دایه‌اش برود که در شمال کشور زندگی می‌کند. دایه که با گذر سال‌های عمر پیر و نابینا شده، پرتو را به سادگی به جای ساغر می‌گیرد و پرتو در کنار دایه ماندگار و به تدریس بچه‌های روستا مشغول می‌شود. از سوی دیگر رضا و دکتر مشتاق سراغ پرتو را می‌گیرند و به محل زندگی او می‌رسند. وقتی پرتو می‌رود که از چشمه آب بیاورد، رضا به اصرار دکتر مشتاق، او را تعقیب می‌کند و موقعیتی مشابه خوابی که پرتو پیش از عمل جراحی دیده بود پیش می‌آید. به نظر می‌رسد که حالا او رضا را شناخته و بار دیگر به پرتو تبدیل شده ‌است.
برخی از '''بازیگران و عوامل تولید'''
نویسنده: محمدهادی کریمی
تهیه‌کننده: سیروس الوند
مدیر فیلمبرداری: [[تورج منصوری]]
تدوینگر: بهرام دهقان
آهنگساز: شهرام گلپریان
صدابرداران: [[بهروز معاونیان]] و کریم کاشی
صداگذاری و ترکیب صدا: [[مسعود بهنام]] و ایرج صفدری
طراح صحنه و لباس: مجید نیامراد
طراح چهره‌پردازی: عاطفه رضوی و محمدرضا زاهدشکرابی
جلوه‌های ویژه: ایرج صفدری
بازیگران: فریماه فرجامی؛ امین تارخ؛ جهانگیر الماسی؛ گوهر خیراندیش؛ سیروس ابراهیم‌زاده؛ زهره صفوی؛ افسانه چهره‌آزاد؛ مجید مشیری؛ عبدالرضا اکبری؛ افشین خالقی؛ رزیتا غفاری
سرویراستار، ویراستار
۷۴٬۸۰۱

ویرایش