زشت و زیبا (فیلم): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
مدت فیلم: 103 دقیقه | مدت فیلم: 103 دقیقه | ||
'''خلاصۀ داستان''' | |||
ترخان بای میخواهد گنجینۀ خود را از کویر سردار تاتار عبور دهد. سردار که قصد ربودن گنجینه را دارد موضوع را با سارق در میان میگذارد؛ ولی سارق به تنهایی گنجینه را ربوده و پس از پناه بردن به قلعه، مورد استقبال خاتون (دختر صاحب قلعه) قرار میگیرد. روز بعد سارق درصدد فرار برمیآید، ولی پس از مواجهه با تاتارها از رفتن بازمانده و همزاد مجنون خاتون با انداختن خرقۀ یک صوفی بر دوش سارق او را به هیأت مردی مقدس درمیآورد. سارق سکهها (گنجینه) را بین مردم تقسیم میکند و مردم برای طلب شفاعت نزد او میآیند. ایلچی بیگ و سرکردۀ تاتار پی به این ماجرا برده و از پیر فرزانۀ شهر درخواست میکنند تا هویت واقعی سارق را برملا سازد. از طرفی ایلچی عاشق خاتون میشود، ولی خاتون به او توجهی نمیکند. ایلچی به سارق دشنهای میدهد تا همزاد مجنون را اسیر کرده و نقاب از چهرۀ او بردارد. او متوجه میشود که زن مجنون همان خاتون است. سرانجام پیر فرزانه سارق را متواری ساخته و خود را به جای او به سرکردۀ تاتارها تسلیم میکند. |
نسخهٔ ۵ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۲۱:۵۳
فیلم بلند سینمایی به کارگردانی و نویسندگی احمدرضا معتمدی، تولید سال 1377ش. معتمدی در دومین ساختهاش که به دلیل جمع شدن چندین عامل مختلف و قصۀ پرکشش، اثری خوشساخت و بسیار موفق از کار درآمد، توانست خود را به عنوان فیلمسازی صاحب فکر و سبک معرفی کند. زشت و زیبا در واقع شناسۀ مهم نگاه سازندهاش به مقولات فلسفه و عرفان و حکمت است. داستان فیلم که با بیان رئال جادویی از تاریخ و افسانه و حالات و کرامات و قصههای صوفیان یکجا تلفیق دلنشینی ارائه میکند، با بازی چشمگیر بازیگرانش (خاصه سعید پورصمیمی و گلچهره سجادیه) و موسیقی درخشان حسین علیزاده و البته شکل روایت مدرن داستان و تدوین بینقص توانست جز جلب توجه مخاطبان و منتقدان سینمایی، جوایز و نامزدیهای چندی در جشنواره فیلم فجر و جشن خانه سینما برای عوامل فیلم به ارمغان بیاورد.
مدت فیلم: 103 دقیقه
خلاصۀ داستان
ترخان بای میخواهد گنجینۀ خود را از کویر سردار تاتار عبور دهد. سردار که قصد ربودن گنجینه را دارد موضوع را با سارق در میان میگذارد؛ ولی سارق به تنهایی گنجینه را ربوده و پس از پناه بردن به قلعه، مورد استقبال خاتون (دختر صاحب قلعه) قرار میگیرد. روز بعد سارق درصدد فرار برمیآید، ولی پس از مواجهه با تاتارها از رفتن بازمانده و همزاد مجنون خاتون با انداختن خرقۀ یک صوفی بر دوش سارق او را به هیأت مردی مقدس درمیآورد. سارق سکهها (گنجینه) را بین مردم تقسیم میکند و مردم برای طلب شفاعت نزد او میآیند. ایلچی بیگ و سرکردۀ تاتار پی به این ماجرا برده و از پیر فرزانۀ شهر درخواست میکنند تا هویت واقعی سارق را برملا سازد. از طرفی ایلچی عاشق خاتون میشود، ولی خاتون به او توجهی نمیکند. ایلچی به سارق دشنهای میدهد تا همزاد مجنون را اسیر کرده و نقاب از چهرۀ او بردارد. او متوجه میشود که زن مجنون همان خاتون است. سرانجام پیر فرزانه سارق را متواری ساخته و خود را به جای او به سرکردۀ تاتارها تسلیم میکند.