جمله: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
(جایگزینی متن - '\\1' به '<!--1')
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:


جُمله <br>
در اصطلاح [[دستور زبان]]، بزرگ‌ترین واحد زبانی که از گروه‌هایی ساخته شده و میان آن‌ها قواعد نحوی برقرار باشد. جمله دست‌کم دارای دو جزء اصلی نهاد و گزاره است. جمله، از جهات گوناگون، به گروه‌هایی تقسیم می‌شود، مثلِ مفهوم و چگونگی بیان، ساختمان، نوع فعل.  
<p>در اصطلاح دستور زبان، بزرگ‌ترین واحد زبانی که از گروه‌هایی ساخته شده و میان آن‌ها قواعد نحوی برقرار باشد. جمله دست‌کم دارای دو جزء اصلی نهاد و گزاره است. جمله، از جهات گوناگون، به گروه‌هایی تقسیم می‌شود، مثلِ مفهوم و چگونگی بیان، ساختمان، نوع فعل. الف) جمله از حیث مفهوم و چگونگی بیان، به چهار گروهِ خبری، پرسشی، امری، و عاطفی تقسیم می‌شود. ۱. جملۀ خبری، که حکم آن قابل صدق و کذب، و فعل آن به وجه اخباری باشد، مثلِ «دیشب هوا سرد بود». آهنگ جملۀ خبری حالت افتان دارد. ۲. جملۀ پرسشی، که پرسشی را مطرح ‌کند و ممکن است با کلمات پرسشی همراه باشد، یا آهنگ خیزان آن دلالت بر پرسشی‌بودن آن کند، مثلِ «از دوستان خبری داری؟»، «کدام راه را انتخاب می‌کنی؟»؛ ۳. جملۀ امری، که دلالت بر دستوردادن و خواهش‌کردن دارد، مثلِ: «نگاه کن»، «مواظب باش»؛ ۴. جملۀ عاطفی، که دلالت بر بیانِ عواطف و احساسات کند، مثلِ «چه هوای سردی»، «زنده باشی». ب) جمله از حیثِ ساختمان به‌ دو گونۀ ساده و مرکب تقسیم می‌شود. ۱. جملۀ ساده که دارای یک فعل باشد و ممکن است مستقل باشد و مفهومی کامل را برساند، مثلِ «ما گذشتۀ پرماجرایی داشته‌ایم» و ممکن است ناقص و بخشی از جملۀ مرکب باشد، مثلِ «اگر هوا سرد باشد»؛ ۲. جملۀ مرکب، که بیش از یک فعل دارد و دست‌کم از یک جملۀ پایه (هسته) و یک جملۀ پیرو (وابسته) شکل گرفته باشد، مثلِ «اگر هوا بیش از این سرد بشود، ادامۀ کار غیرممکن خواهد بود». ج) جمله از حیث فعل، به سه دستۀ اسنادی، فعلیه، و بی‌فعل تقسیم می‌شود: ۱. جملۀ اسنادی، که از نهاد و مسند و فعل ربطی ساخته شود و در آن، حالتی یا صفتی را که نقش مسندی دارد، به اسمی که نهاد جمله است، نسبت دهند، مثلِ «زندگی زیباست»؛ ۲. جملۀ فعلیه، که فعل آن غیرربطی (تام) باشد و عملی در آن به‌وقوع بپیوندد، مثل «روزنامه هنوز به‌دست من نرسیده است»؛ ۳. جملۀ بی‌فعل، که فعل ندارد و شامل نهاد و گزاره است، مثلِ «صبح به خیر»، «توقف ممنوع». شبه جمله‌ها و اصوات هم جزو جمله‌های بی‌فعل‌اند که فقط از یک جزء ساخته می‌شوند. جملۀ معترضه جملۀ مستقلی است که در داخل جملۀ اصلی می‌آید و مفهوم دعا، نفرین، سوگند و غیره دارد و حذف آن آسیبی به جملۀ اصلی نمی‌رساند، مثلِ «خدا حفظش کند» در عبارتِ «معلّم ادبیات ما، خدا حفظش کند، حافظۀ حیرت‌آوری دارد».</p>
 
الف) جمله از حیث مفهوم و چگونگی بیان، به چهار گروهِ خبری، پرسشی، امری، و عاطفی تقسیم می‌شود. ۱. جملۀ خبری، که حکم آن قابل صدق و کذب، و فعل آن به وجه اخباری باشد، مثلِ «دیشب هوا سرد بود». آهنگ جملۀ خبری حالت افتان دارد. ۲. جملۀ پرسشی، که پرسشی را مطرح ‌کند و ممکن است با کلمات پرسشی همراه باشد، یا آهنگ خیزان آن دلالت بر پرسشی‌بودن آن کند، مثلِ «از دوستان خبری داری؟»، «کدام راه را انتخاب می‌کنی؟»؛ ۳. جملۀ امری، که دلالت بر دستوردادن و خواهش‌کردن دارد، مثلِ: «نگاه کن»، «مواظب باش»؛ ۴. جملۀ عاطفی، که دلالت بر بیانِ عواطف و احساسات کند، مثلِ «چه هوای سردی»، «زنده باشی».  
 
ب) جمله از حیثِ ساختمان به‌ دو گونۀ ساده و مرکب تقسیم می‌شود. ۱. جملۀ ساده که دارای یک فعل باشد و ممکن است مستقل باشد و مفهومی کامل را برساند، مثلِ «ما گذشتۀ پرماجرایی داشته‌ایم» و ممکن است ناقص و بخشی از جملۀ مرکب باشد، مثلِ «اگر هوا سرد باشد»؛ ۲. جملۀ مرکب، که بیش از یک فعل دارد و دست‌کم از یک جملۀ پایه (هسته) و یک جملۀ پیرو (وابسته) شکل گرفته باشد، مثلِ «اگر هوا بیش از این سرد بشود، ادامۀ کار غیرممکن خواهد بود».  
 
ج) جمله از حیث فعل، به سه دستۀ اسنادی، فعلیه، و بی‌فعل تقسیم می‌شود: ۱. جملۀ اسنادی، که از نهاد و مسند و فعل ربطی ساخته شود و در آن، حالتی یا صفتی را که نقش مسندی دارد، به اسمی که نهاد جمله است، نسبت دهند، مثلِ «زندگی زیباست»؛ ۲. جملۀ فعلیه، که فعل آن غیرربطی (تام) باشد و عملی در آن به‌وقوع بپیوندد، مثل «روزنامه هنوز به‌دست من نرسیده است»؛ ۳. جملۀ بی‌فعل، که فعل ندارد و شامل نهاد و گزاره است، مثلِ «صبح به خیر»، «توقف ممنوع». شبه جمله‌ها و اصوات هم جزو جمله‌های بی‌فعل‌اند که فقط از یک جزء ساخته می‌شوند.  
 
* جملۀ معترضه جملۀ مستقلی است که در داخل جملۀ اصلی می‌آید و مفهوم دعا، نفرین، سوگند و غیره دارد و حذف آن آسیبی به جملۀ اصلی نمی‌رساند، مثلِ «خدا حفظش کند» در عبارتِ «معلّم ادبیات ما، خدا حفظش کند، حافظۀ حیرت‌آوری دارد».
 
<br><!--16087700-->
<br><!--16087700-->
[[رده:زبان شناسی و ترجمه]]
[[رده:زبان شناسی و ترجمه]]
[[رده:دستور زبان]]
[[رده:دستور زبان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۵۴

در اصطلاح دستور زبان، بزرگ‌ترین واحد زبانی که از گروه‌هایی ساخته شده و میان آن‌ها قواعد نحوی برقرار باشد. جمله دست‌کم دارای دو جزء اصلی نهاد و گزاره است. جمله، از جهات گوناگون، به گروه‌هایی تقسیم می‌شود، مثلِ مفهوم و چگونگی بیان، ساختمان، نوع فعل.

الف) جمله از حیث مفهوم و چگونگی بیان، به چهار گروهِ خبری، پرسشی، امری، و عاطفی تقسیم می‌شود. ۱. جملۀ خبری، که حکم آن قابل صدق و کذب، و فعل آن به وجه اخباری باشد، مثلِ «دیشب هوا سرد بود». آهنگ جملۀ خبری حالت افتان دارد. ۲. جملۀ پرسشی، که پرسشی را مطرح ‌کند و ممکن است با کلمات پرسشی همراه باشد، یا آهنگ خیزان آن دلالت بر پرسشی‌بودن آن کند، مثلِ «از دوستان خبری داری؟»، «کدام راه را انتخاب می‌کنی؟»؛ ۳. جملۀ امری، که دلالت بر دستوردادن و خواهش‌کردن دارد، مثلِ: «نگاه کن»، «مواظب باش»؛ ۴. جملۀ عاطفی، که دلالت بر بیانِ عواطف و احساسات کند، مثلِ «چه هوای سردی»، «زنده باشی».

ب) جمله از حیثِ ساختمان به‌ دو گونۀ ساده و مرکب تقسیم می‌شود. ۱. جملۀ ساده که دارای یک فعل باشد و ممکن است مستقل باشد و مفهومی کامل را برساند، مثلِ «ما گذشتۀ پرماجرایی داشته‌ایم» و ممکن است ناقص و بخشی از جملۀ مرکب باشد، مثلِ «اگر هوا سرد باشد»؛ ۲. جملۀ مرکب، که بیش از یک فعل دارد و دست‌کم از یک جملۀ پایه (هسته) و یک جملۀ پیرو (وابسته) شکل گرفته باشد، مثلِ «اگر هوا بیش از این سرد بشود، ادامۀ کار غیرممکن خواهد بود».

ج) جمله از حیث فعل، به سه دستۀ اسنادی، فعلیه، و بی‌فعل تقسیم می‌شود: ۱. جملۀ اسنادی، که از نهاد و مسند و فعل ربطی ساخته شود و در آن، حالتی یا صفتی را که نقش مسندی دارد، به اسمی که نهاد جمله است، نسبت دهند، مثلِ «زندگی زیباست»؛ ۲. جملۀ فعلیه، که فعل آن غیرربطی (تام) باشد و عملی در آن به‌وقوع بپیوندد، مثل «روزنامه هنوز به‌دست من نرسیده است»؛ ۳. جملۀ بی‌فعل، که فعل ندارد و شامل نهاد و گزاره است، مثلِ «صبح به خیر»، «توقف ممنوع». شبه جمله‌ها و اصوات هم جزو جمله‌های بی‌فعل‌اند که فقط از یک جزء ساخته می‌شوند.

  • جملۀ معترضه جملۀ مستقلی است که در داخل جملۀ اصلی می‌آید و مفهوم دعا، نفرین، سوگند و غیره دارد و حذف آن آسیبی به جملۀ اصلی نمی‌رساند، مثلِ «خدا حفظش کند» در عبارتِ «معلّم ادبیات ما، خدا حفظش کند، حافظۀ حیرت‌آوری دارد».