جنگ های صلیبی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
(تغییرمسیر به صلیبی، جنگ های حذف شد)
برچسب: تغییرمسیر حذف شد
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
جنگ های صلیبی ()
جنگ های صلیبی (Crusades)
 
جنگ‌هاي اروپاييان برضد غيرمسيحيان و بدعت‌گذاران به‌فرمان پاپ. مشهورترينِ آن‌ها ‌جنگ‌هايي است كه فرمان‌روايان اروپايي براي تصرف فلسطين علیه مسلمانان بين 1096 و 1291م (489-690ق) به‌راه انداختند. اين جنگ‌ها، كه با تعصّبات مذهبي، ميل به كشورگشايي و جاه‌طلبي‌هاي تجاري شهرهاي بزرگ ايتاليا آميخته بودند، اهداف و نتايج متفاوت داشتند. ظاهراً، هدف اولية جنگ‌هاي صليبي تأمين امنيت زائران كليساي قيامت1 در بيت‌المقدس (اورشليم) و تحقق حاكميتِ مسيحيان بر فلسطين بوده است. اين جنگ‌ها بيش از 200 سال ادامه داشت و در اين ايام كمتر دهه‌اي بود كه يكي‌دو نبرد از اين دست رخ ندهد. بعدها، دامنة اين جنگ‌ها بيشترِ خاورميانة امروزي را دربر گرفت چنان‌كه مصر و حتي قسطنطنيه (استانبول) نيز در امان نماندند. در فلسطين، بر‌اثر حاكميت عادلانة مسلمانان، يك منطقة تحت‌الحماية مسيحيان در زمان شارلماني2 در بيت‌المقدس تشكيل شد كه قرن‌ها تداوم داشت و رفت‌وآمد زائران مسيحي با آزادي كامل همراه بود. اما حاكم، خليفة فاطمي مصر، در 1010م با ويران‌كردن اين مكان مقدس، به اين همزيستي مسالمت‌آميز پايان داد. پس از 1071م ترك‌هاي سلجوقي ساراسن‌ها را بيرون راندند و زيارت مسيحيان با دشواري و خطر همراه شد. در 1095م، پاپ اوربان دوم3 خواستار حفاظت از جان زائران شد و بدين‌گونه نطفة جنگ‌هاي صليبي بسته شد؛ جنگ‌هايي كه مفرّ تازه‌اي را براي تخلية هيجانات و احساسات سركش شهسواران فئودال اروپا فراهم آوردند. در 1095م، چندين قشون نامنظم، به فرماندهي كساني چون گوتية بي‌پول (والترِ تهيدست4) و پيتر منزوي5، راهي شرق شدند، ولي در ميانة راه در‌هم شكستند. در 1096ـ1097م، لشكر عظيم و منسجم‌تري به فرماندهي گودفروا دو بويون6، بوهموند اول (امير اُترانتو)7 و رمون چهارم (كنت تولوز)8 تا آسياي صغير (تركية كنوني) پيشروي كرد و در 1098م انطاكيه9 و در 1099م بيت‌المقدس را تسخير كرد. قلمرو مسيحي بيت‌المقدس شكل گرفت و گودفروا نخستين شاه آن، برادرش بالدوين10 كنتِ ادسا11 (بين‌النهرين عليا)، و بوهموند اميرِ انطاكيه شد. گودفروا در 1100م درگذشت و بالدوين جانشين وي شد. تا نيم‌قرن بعد، به‌رغم اعزام قواي كمكي، ازجمله ناوگان‌هايي از جنووا12، نروژ و ونيز، مسيحيان سوريه همچنان سخت در فشار بودند. براي كمك به دفاع از بيت‌المقدس دو دسته شهسوار موسوم به شهسواران مهمان‌نواز13 (← يوحناي قديس، فرقه) و شهسواران پرستشگاه14 تشكيل شد. با سقوط ادسا در 1144م جنگ صليبي دوم (1146ـ1148م) به رهبري لوئي هفتم، شاه فرانسه، و كنراد سوم15، شاه آلمان، به شكستي فاجعه‌بار انجاميد، كه در نتیجه چندگاهي مانع اقدامات مشابه گرديد، درحالي‌‌كه فشار مسلمانان از همه طرف فزوني مي‌يافت. فتوحات صلاح‌الدين ايوبي، سلطان مصر، در اواخر قرن 12م روحية جهاد را احيا كرد. او در 1174م دمشق و در 1183م حلب را تسخير كرد. با سپاهي عظيم از جليل گذشت و راهي جنوب شد. مسيحيان را در دماغه‌هاي حطين شكست داد و بيت‌المقدس را در اكتبر 1187م تصرف كرد. اين اخبار موجي از ناباوري و خشم را در اروپا به‌همراه داشت. چندين جنگِ تازه به‌راه افتاد كه مهم‌ترين آن‌ها جنگ صليبي سوم، به فرماندهي فيليپ دوم16، پادشاه فرانسه، فردريك اول (فردريك بارباروسا17)، پادشاه آلمان، و ريچارد اول (ريچارد شيردل)18، پادشاه انگلستان، در 1189م بود. سپاهيان آلمان، حين عبور از آسياي صغير، امپراتورشان را از‌دست دادند. نيروهاي فرانسه و انگلستان از راه دريا به عكا (آكر)19 رسيدند كه قريب به دو سال در محاصرة گي دو لوزينيان20 بود. ريچارد، در محاصرة عكا، برتري نشان داد و در 1191م شهر را تسخير كرد، اما براثر مناقشه با متحدانش ناچار جنگ را يك‌تنه پي گرفت و، پس از يك سال دلاوري‌هاي بي‌حاصل، پيمان ترك‌مخاصمه‌اي با صلاح‌الدين منعقد كرد و به اروپا بازگشت. جنگ صليبي چهارم، كه در 1202م از ونيز آغاز شد، با دسايس ونيز و بيزانس از مسير اصلي خود منحرف شد و صليبيون، به‌جاي عزيمت به جانب بيت‌المقدس، به امپراتور مخلوع بيزانس، اسحاق آنگلوس21، كمك كردند تاج‌وتختش را بازپس گيرد. چند ماه بعد صليبيون به قسطنطنيه هجوم بردند و آن‌جا را تاراج كردند، و در 1204م امپراتوري لاتيني قسطنطنيه را به فرمانروايي بالدوين، كنت فلاندر22، تأسيس كردند. يكي از اين جنگ‌ها جنگ صليبي كودكان بود. در 1212م چندين‌هزار كودك خردسال اجازه يافتند در جنگي صليبي شركت كنند، اما بسياري‌شان در ميانة راه فرانسه و آلمان به سواحل ايتاليا جان دادند. بازماندگان در آن‌جا سوار كشتي شدند، و كساني را هم كه به اسكندرية مصر رسيدند به اسارت گرفتند. از 1217 تا 1221م نيز جنگ صليبي ديگري به فرماندهي اُندراش، پادشاه مجارستان، عليه مسلمانان مصر صورت گرفت كه به شكست انجاميد. امپراتور فردريك دوم، پادشاه آلمان، در 1228م جنگ صليبي ششم را برپا كرد كه موفق‌تر از جنگ قبلي بود. به‌جاي ستيز با ديپلماسي، بيت‌المقدس و جنوب فلسطين را بازپس گرفت و آن شهر تا 1244م در تصرّف مسيحيان باقي ماند. جنگ صليبي هفتم كه در 1249م به فرماندهي لوئي نهم (لوئي قديس)23، پادشاه فرانسه، به‌راه افتاد نيز مانند جنگ 1217م عليه مصر بود و به نتيجه‌اي فاجعه‌بارتر از آن انجاميد. لوئي با بخش اعظم سپاهيانش به اسارت درآمد و براي آزادي ناچار به پرداخت فديه‌اي به مبلغ 800هزار سكة طلا شد. با اين‌حال در 1270م فرماندهي جنگ صليبي هشتم را برعهده گرفت، اما در راه مصر در كارتاژِ تونس درگذشت. چند ماه بعد ادوارد، شاهزادة انگلستان، (بعداً: ادوارد اول24)  پيروانش را به‌جانب عكا هدايت كرد، اما نتيجه‌اي عايدش نشد. طبعاً، پس از شكست‌هاي فراوان و پيروزي‌هاي گذرا، تب‌وتاب جنگ‌هاي صليبي فروكش كرد. در قرن 14م، جنگ‌هاي صليبي چندي با تركان عثماني به‌راه افتاد كه البته بيشتر تدافعاتي دربرابر پيشروي سريع تركان بود كه تا مرزهاي شرقي اروپا پيش آمده بودند. چند پاپ همچنان در موعظه‌هاي خود بر ضرورت شركت يكپارچة مسيحيان در جهاد عليه كفار تأييد مي‌كردند، ولي حاصلي نداشت. حتي با وجود تصرف قسطنطنيه به‌دست سلطان محمد دوم (1453م) و سقوط ننگين امپراتوري بيزانس، پاپ پيوس دوم25 از برپايي جهاد براي بازپس‌گيري آن عاجز ماند. شهسواران پرستشگاه سركوب شدند، ولي شهسواران مهمان‌نواز كه نخست در رودس26 و سپس در مالت27 مستقر بودند همچنان به‌مثابة سنگري در مقابل پيشروي تركان در مديترانه عمل مي‌كردند. اروپاييان در جنگ‌هاي صليبي، گرچه به اهداف معنوي خود دست نيافتند و اين جنگ‌ها كشتارهاي فراواني را موجب شد، منافع غيرمستقيم و متعددي براي اروپا داشت؛ زيرا اين جنگ‌ها تجارت بين اروپا و آسياي صغير را رونق بخشيد؛ همچنين تقاضا براي خدمات بازرگانان و دريانوردان مديترانه، به‌ويژه ونيز و جنووا، براي انتقال سپاهيان و حمل كالاهاي جديد و كميابِ صنعتگران شرق اروپا، را افزايش داد. صليبيون در رويارويي با تمدن اسلامي مهارت‌هاي ارزنده‌اي در عرصة علم و هنر و جنگاوري از مسلمانان آموختند. شكر و پنبه و بسياري اقلام ديگر را، كه اكنون مصرف روزانه دارند، اول‌بار صليبيون به اروپا شناساندند. برقراري روابط فرهنگي بين اروپا و مشرق‌زمين در اين دوره باعث شكوفايي دانش در اروپاي قرون وسطا گرديد و راه را براي وقوع نهضت نوزايي (رنسانس) هموار ساخت.
 
{| class="wikitable"
|}

نسخهٔ ‏۲۹ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۵۳

جنگ های صلیبی (Crusades)

جنگ‌هاي اروپاييان برضد غيرمسيحيان و بدعت‌گذاران به‌فرمان پاپ. مشهورترينِ آن‌ها ‌جنگ‌هايي است كه فرمان‌روايان اروپايي براي تصرف فلسطين علیه مسلمانان بين 1096 و 1291م (489-690ق) به‌راه انداختند. اين جنگ‌ها، كه با تعصّبات مذهبي، ميل به كشورگشايي و جاه‌طلبي‌هاي تجاري شهرهاي بزرگ ايتاليا آميخته بودند، اهداف و نتايج متفاوت داشتند. ظاهراً، هدف اولية جنگ‌هاي صليبي تأمين امنيت زائران كليساي قيامت1 در بيت‌المقدس (اورشليم) و تحقق حاكميتِ مسيحيان بر فلسطين بوده است. اين جنگ‌ها بيش از 200 سال ادامه داشت و در اين ايام كمتر دهه‌اي بود كه يكي‌دو نبرد از اين دست رخ ندهد. بعدها، دامنة اين جنگ‌ها بيشترِ خاورميانة امروزي را دربر گرفت چنان‌كه مصر و حتي قسطنطنيه (استانبول) نيز در امان نماندند. در فلسطين، بر‌اثر حاكميت عادلانة مسلمانان، يك منطقة تحت‌الحماية مسيحيان در زمان شارلماني2 در بيت‌المقدس تشكيل شد كه قرن‌ها تداوم داشت و رفت‌وآمد زائران مسيحي با آزادي كامل همراه بود. اما حاكم، خليفة فاطمي مصر، در 1010م با ويران‌كردن اين مكان مقدس، به اين همزيستي مسالمت‌آميز پايان داد. پس از 1071م ترك‌هاي سلجوقي ساراسن‌ها را بيرون راندند و زيارت مسيحيان با دشواري و خطر همراه شد. در 1095م، پاپ اوربان دوم3 خواستار حفاظت از جان زائران شد و بدين‌گونه نطفة جنگ‌هاي صليبي بسته شد؛ جنگ‌هايي كه مفرّ تازه‌اي را براي تخلية هيجانات و احساسات سركش شهسواران فئودال اروپا فراهم آوردند. در 1095م، چندين قشون نامنظم، به فرماندهي كساني چون گوتية بي‌پول (والترِ تهيدست4) و پيتر منزوي5، راهي شرق شدند، ولي در ميانة راه در‌هم شكستند. در 1096ـ1097م، لشكر عظيم و منسجم‌تري به فرماندهي گودفروا دو بويون6، بوهموند اول (امير اُترانتو)7 و رمون چهارم (كنت تولوز)8 تا آسياي صغير (تركية كنوني) پيشروي كرد و در 1098م انطاكيه9 و در 1099م بيت‌المقدس را تسخير كرد. قلمرو مسيحي بيت‌المقدس شكل گرفت و گودفروا نخستين شاه آن، برادرش بالدوين10 كنتِ ادسا11 (بين‌النهرين عليا)، و بوهموند اميرِ انطاكيه شد. گودفروا در 1100م درگذشت و بالدوين جانشين وي شد. تا نيم‌قرن بعد، به‌رغم اعزام قواي كمكي، ازجمله ناوگان‌هايي از جنووا12، نروژ و ونيز، مسيحيان سوريه همچنان سخت در فشار بودند. براي كمك به دفاع از بيت‌المقدس دو دسته شهسوار موسوم به شهسواران مهمان‌نواز13 (← يوحناي قديس، فرقه) و شهسواران پرستشگاه14 تشكيل شد. با سقوط ادسا در 1144م جنگ صليبي دوم (1146ـ1148م) به رهبري لوئي هفتم، شاه فرانسه، و كنراد سوم15، شاه آلمان، به شكستي فاجعه‌بار انجاميد، كه در نتیجه چندگاهي مانع اقدامات مشابه گرديد، درحالي‌‌كه فشار مسلمانان از همه طرف فزوني مي‌يافت. فتوحات صلاح‌الدين ايوبي، سلطان مصر، در اواخر قرن 12م روحية جهاد را احيا كرد. او در 1174م دمشق و در 1183م حلب را تسخير كرد. با سپاهي عظيم از جليل گذشت و راهي جنوب شد. مسيحيان را در دماغه‌هاي حطين شكست داد و بيت‌المقدس را در اكتبر 1187م تصرف كرد. اين اخبار موجي از ناباوري و خشم را در اروپا به‌همراه داشت. چندين جنگِ تازه به‌راه افتاد كه مهم‌ترين آن‌ها جنگ صليبي سوم، به فرماندهي فيليپ دوم16، پادشاه فرانسه، فردريك اول (فردريك بارباروسا17)، پادشاه آلمان، و ريچارد اول (ريچارد شيردل)18، پادشاه انگلستان، در 1189م بود. سپاهيان آلمان، حين عبور از آسياي صغير، امپراتورشان را از‌دست دادند. نيروهاي فرانسه و انگلستان از راه دريا به عكا (آكر)19 رسيدند كه قريب به دو سال در محاصرة گي دو لوزينيان20 بود. ريچارد، در محاصرة عكا، برتري نشان داد و در 1191م شهر را تسخير كرد، اما براثر مناقشه با متحدانش ناچار جنگ را يك‌تنه پي گرفت و، پس از يك سال دلاوري‌هاي بي‌حاصل، پيمان ترك‌مخاصمه‌اي با صلاح‌الدين منعقد كرد و به اروپا بازگشت. جنگ صليبي چهارم، كه در 1202م از ونيز آغاز شد، با دسايس ونيز و بيزانس از مسير اصلي خود منحرف شد و صليبيون، به‌جاي عزيمت به جانب بيت‌المقدس، به امپراتور مخلوع بيزانس، اسحاق آنگلوس21، كمك كردند تاج‌وتختش را بازپس گيرد. چند ماه بعد صليبيون به قسطنطنيه هجوم بردند و آن‌جا را تاراج كردند، و در 1204م امپراتوري لاتيني قسطنطنيه را به فرمانروايي بالدوين، كنت فلاندر22، تأسيس كردند. يكي از اين جنگ‌ها جنگ صليبي كودكان بود. در 1212م چندين‌هزار كودك خردسال اجازه يافتند در جنگي صليبي شركت كنند، اما بسياري‌شان در ميانة راه فرانسه و آلمان به سواحل ايتاليا جان دادند. بازماندگان در آن‌جا سوار كشتي شدند، و كساني را هم كه به اسكندرية مصر رسيدند به اسارت گرفتند. از 1217 تا 1221م نيز جنگ صليبي ديگري به فرماندهي اُندراش، پادشاه مجارستان، عليه مسلمانان مصر صورت گرفت كه به شكست انجاميد. امپراتور فردريك دوم، پادشاه آلمان، در 1228م جنگ صليبي ششم را برپا كرد كه موفق‌تر از جنگ قبلي بود. به‌جاي ستيز با ديپلماسي، بيت‌المقدس و جنوب فلسطين را بازپس گرفت و آن شهر تا 1244م در تصرّف مسيحيان باقي ماند. جنگ صليبي هفتم كه در 1249م به فرماندهي لوئي نهم (لوئي قديس)23، پادشاه فرانسه، به‌راه افتاد نيز مانند جنگ 1217م عليه مصر بود و به نتيجه‌اي فاجعه‌بارتر از آن انجاميد. لوئي با بخش اعظم سپاهيانش به اسارت درآمد و براي آزادي ناچار به پرداخت فديه‌اي به مبلغ 800هزار سكة طلا شد. با اين‌حال در 1270م فرماندهي جنگ صليبي هشتم را برعهده گرفت، اما در راه مصر در كارتاژِ تونس درگذشت. چند ماه بعد ادوارد، شاهزادة انگلستان، (بعداً: ادوارد اول24) پيروانش را به‌جانب عكا هدايت كرد، اما نتيجه‌اي عايدش نشد. طبعاً، پس از شكست‌هاي فراوان و پيروزي‌هاي گذرا، تب‌وتاب جنگ‌هاي صليبي فروكش كرد. در قرن 14م، جنگ‌هاي صليبي چندي با تركان عثماني به‌راه افتاد كه البته بيشتر تدافعاتي دربرابر پيشروي سريع تركان بود كه تا مرزهاي شرقي اروپا پيش آمده بودند. چند پاپ همچنان در موعظه‌هاي خود بر ضرورت شركت يكپارچة مسيحيان در جهاد عليه كفار تأييد مي‌كردند، ولي حاصلي نداشت. حتي با وجود تصرف قسطنطنيه به‌دست سلطان محمد دوم (1453م) و سقوط ننگين امپراتوري بيزانس، پاپ پيوس دوم25 از برپايي جهاد براي بازپس‌گيري آن عاجز ماند. شهسواران پرستشگاه سركوب شدند، ولي شهسواران مهمان‌نواز كه نخست در رودس26 و سپس در مالت27 مستقر بودند همچنان به‌مثابة سنگري در مقابل پيشروي تركان در مديترانه عمل مي‌كردند. اروپاييان در جنگ‌هاي صليبي، گرچه به اهداف معنوي خود دست نيافتند و اين جنگ‌ها كشتارهاي فراواني را موجب شد، منافع غيرمستقيم و متعددي براي اروپا داشت؛ زيرا اين جنگ‌ها تجارت بين اروپا و آسياي صغير را رونق بخشيد؛ همچنين تقاضا براي خدمات بازرگانان و دريانوردان مديترانه، به‌ويژه ونيز و جنووا، براي انتقال سپاهيان و حمل كالاهاي جديد و كميابِ صنعتگران شرق اروپا، را افزايش داد. صليبيون در رويارويي با تمدن اسلامي مهارت‌هاي ارزنده‌اي در عرصة علم و هنر و جنگاوري از مسلمانان آموختند. شكر و پنبه و بسياري اقلام ديگر را، كه اكنون مصرف روزانه دارند، اول‌بار صليبيون به اروپا شناساندند. برقراري روابط فرهنگي بين اروپا و مشرق‌زمين در اين دوره باعث شكوفايي دانش در اروپاي قرون وسطا گرديد و راه را براي وقوع نهضت نوزايي (رنسانس) هموار ساخت.