ماکسیمیلیان شل: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
نخستین فیلم شل در مقام کارگردان، ''عشقِ اول''<ref>''First Love''</ref> (1970م) اقتباس پرتجملی از داستان رمانتیک [[تورگنیف، ایوان سرگییویچ (۱۸۱۸ـ۱۸۸۳)|ایوان تورگنیف]] بود که برای آن جایزۀ گلدن گلوب بهترین فیلم خارجیزبان<ref>Golden Globe Award for Best Foreign Language Film</ref> به وی تعلق گرفت. فیلم بعدی او ''عابر پیاده''<ref>''The Pedestrian''</ref> (1974م) درامی ظریف دربارۀ احساس مسئولیت در قبال جنایتهای جنگی نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم خارجی شد. در ۱۹۸۴م، مستندی فوقالعاده جذاب دربارۀ همبازیاش در ''محاکمه در نورمبرگ''، مارلنه دیتریش<ref>Marlene Dietrich</ref>، ساخت که در آن تنها از صدای بازیگر، در ضمن گفتوگوهایش، استفاده شده بود و برای القای حس رسوخ به زندگی دیتریش، آپارتمان او را در استودیو بازسازی کردند. این فیلم با نام ''مارلنه''<ref>''Marlene''</ref> نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم مستند شد. با این حال شل همچنان به عنوان بازیگر در آثار کارگردانان دیگر ظاهر میشد. او برای بازیهایش در ''مردی در اتاقک شیشهای''<ref>''The Man in the Glass Booth''</ref> (1975م) و ''جولیا''<ref>''Julia''</ref> (1977م) به ترتیب نامزد دریافت جایزههای اسکار نقش اول و دوم بوده است. شل علاوه بر فعالیت سینمایی، به عنوان کارگردان، نویسنده و بازیگر در صحنۀ تئاتر اروپا نیز چهرهای برجسته بود. | نخستین فیلم شل در مقام کارگردان، ''عشقِ اول''<ref>''First Love''</ref> (1970م) اقتباس پرتجملی از داستان رمانتیک [[تورگنیف، ایوان سرگییویچ (۱۸۱۸ـ۱۸۸۳)|ایوان تورگنیف]] بود که برای آن جایزۀ گلدن گلوب بهترین فیلم خارجیزبان<ref>Golden Globe Award for Best Foreign Language Film</ref> به وی تعلق گرفت. فیلم بعدی او ''عابر پیاده''<ref>''The Pedestrian''</ref> (1974م) درامی ظریف دربارۀ احساس مسئولیت در قبال جنایتهای جنگی نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم خارجی شد. در ۱۹۸۴م، مستندی فوقالعاده جذاب دربارۀ همبازیاش در ''محاکمه در نورمبرگ''، مارلنه دیتریش<ref>Marlene Dietrich</ref>، ساخت که در آن تنها از صدای بازیگر، در ضمن گفتوگوهایش، استفاده شده بود و برای القای حس رسوخ به زندگی دیتریش، آپارتمان او را در استودیو بازسازی کردند. این فیلم با نام ''مارلنه''<ref>''Marlene''</ref> نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم مستند شد. با این حال شل همچنان به عنوان بازیگر در آثار کارگردانان دیگر ظاهر میشد. او برای بازیهایش در ''مردی در اتاقک شیشهای''<ref>''The Man in the Glass Booth''</ref> (1975م) و ''جولیا''<ref>''Julia''</ref> (1977م) به ترتیب نامزد دریافت جایزههای اسکار نقش اول و دوم بوده است. شل علاوه بر فعالیت سینمایی، به عنوان کارگردان، نویسنده و بازیگر در صحنۀ تئاتر اروپا نیز چهرهای برجسته بود. | ||
هر دو الگوی اصلی در کارنامۀ شل به نوعی به کودکی او مربوط هستند: اولاً او یک اتریشی بود که در هشتسالگی به سوییس رفت و پس از آن در کشورهای مختلفی مثل امریکا، انگلستان، آلمان، فرانسه، اسپانیا، یوگسلاوی و چکسلواکی به عنوان بازیگری بینالمللی در فیلمها بازی کرد. ثانیاً دلیل مهاجرت او سلطۀ نازیها بود و این میتواند در ارتباط مداوم نقشهای او با تأثیرات نازیسم بر زندگی قرن بیستم بوده باشد. در واقع به نظر میرسد مسألۀ نازیسم در سرتاسر کارنامۀ او یک دغدغۀ اصلی بوده است. او را بیشتر به خاطر نقشهایی میشناسند که در فیلمهای مربوط به [[جنگ جهانی دوم]] و عواقب آن بازی کرده است. افسر آلمانی جوان در ''شیرهای جوان،'' وکیل مدافع نازیها در ''محاکمه در نورمبرگ،'' شخصیتی شبیه [[آدولف آیشمان]] که در یک دادگاه اسراییلیِ پس از اتمام جنگ به محاکمه کشیده میشود در ''مردی در اتاقک شیشهای'' و نمونهای از تصویر ذهنیت یک نازی در ''جولیا''. در واقع گماردن مداوم او در نقش نازیها بازیهای او را همواره در محدودهای تنگ نگه داشته است. حتی در نقشهای بیارتباط به جنگ جهانی دوم، شخصیتهایی خلق میکرد که خلقوخو و ویژگیهایی شبیه نازیها داشتند. در فیلم ''سیاهچاله''<ref>''The Black Hole''</ref> (1979م)، یک فیلم افسانهای - علمی محصول [[والت دیزنی]]، نقش دانشمندی دیوانه را بازی میکند که آشکارا از شخصیت [[میسون، جیمز (۱۹۰۹ـ۱۹۸۴)|جیمز میسون]] در نقش «ناخدا نیمو<ref>Captain Nemo</ref>» در ''20000 فرسنگ زیر دریا''<ref>''20,000 Leagues Under the Sea''</ref> (ساختۀ ریچارد فلایشر<ref>Richard Fleischer</ref>- 1954م) الگو گرفته است و همان حالت اقتدارگرا و سرسپردگی کورکورانه به هدفی را بروز میدهد که مشخصۀ کلیشۀ نازیها در سینما و ادبیات بوده است. شاید به دلیل همین محدودیتها بود که به دیگر جنبههای فیلمسازی روی آورد. | |||
---- | ---- | ||
نسخهٔ ۴ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۳۵
ماکسیمیلیان شل (وین ۸ دسامبر ۱۹۳۰ - اینسبروک ۱ فوریه ۲۰۱۴م) Maximilian Schell
بازیگر، کارگردان، تهیهکننده و فیلمنامهنویسِ اتریشیتبار هالیوود، برندۀ جایزۀ اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد. او را از بهترین بازیگران غیرانگلیسیزبان تاریخ سینمای امریکا میدانند. خانوادهاش در سال ۱۹۳۸م، از دست نازیها به سوییس گریخت و او در آنجا بزرگ شد. مادرش بازیگر و مدیر یک مدرسۀ بازیگری و پدرش نیز ادیب و داروخانهدار بود. ماکسیمیلیان به صورت پراکنده و غیرمستمر در رشتههای فلسفه، تاریخ هنر، هنر و نمایش در دانشگاههای زوریخ، بازل، مونیخ و لندن تحصیل کرد و نهایتاً با رها کردن تحصیلات آکادمیک به طور کامل به نمایش روی آورد. در ۱۹۵۲م حضور حرفهای روی صحنه تئاتر را آغاز نمود و سه سال بعد در نخستین فیلمش بازی کرد. پس از ظاهر شدن در برادوی[۱] نخستین نقش هالیوودیاش را به عنوان افسری آلمانی در شیرهای جوان[۲] (1958م) به دست آورد. سه سال بعد به خاطر ایفای نقش وکیل مدافع مرموز محاکمه در نورمبرگ[۳] اسکار بهترین بازیگر نقش اول را برنده شد. اما این جایزه چندان تاثیری در پیشرفت حرفهایاش نداشت و او اغلب در فیلمهای کماهمیت و محصول کشورهای مختلف، در نقشهای اصلی یا فرعی بازی میکرد. ناخشنود از مسیر حرفهایاش، در ۱۹۶۸م با نسخهای از قصرِ فرانتس کافکا به تهیهکنندگی روی آورد؛ ضمن اینکه خود نیز در فیلم بازی میکرد.
نخستین فیلم شل در مقام کارگردان، عشقِ اول[۴] (1970م) اقتباس پرتجملی از داستان رمانتیک ایوان تورگنیف بود که برای آن جایزۀ گلدن گلوب بهترین فیلم خارجیزبان[۵] به وی تعلق گرفت. فیلم بعدی او عابر پیاده[۶] (1974م) درامی ظریف دربارۀ احساس مسئولیت در قبال جنایتهای جنگی نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم خارجی شد. در ۱۹۸۴م، مستندی فوقالعاده جذاب دربارۀ همبازیاش در محاکمه در نورمبرگ، مارلنه دیتریش[۷]، ساخت که در آن تنها از صدای بازیگر، در ضمن گفتوگوهایش، استفاده شده بود و برای القای حس رسوخ به زندگی دیتریش، آپارتمان او را در استودیو بازسازی کردند. این فیلم با نام مارلنه[۸] نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم مستند شد. با این حال شل همچنان به عنوان بازیگر در آثار کارگردانان دیگر ظاهر میشد. او برای بازیهایش در مردی در اتاقک شیشهای[۹] (1975م) و جولیا[۱۰] (1977م) به ترتیب نامزد دریافت جایزههای اسکار نقش اول و دوم بوده است. شل علاوه بر فعالیت سینمایی، به عنوان کارگردان، نویسنده و بازیگر در صحنۀ تئاتر اروپا نیز چهرهای برجسته بود.
هر دو الگوی اصلی در کارنامۀ شل به نوعی به کودکی او مربوط هستند: اولاً او یک اتریشی بود که در هشتسالگی به سوییس رفت و پس از آن در کشورهای مختلفی مثل امریکا، انگلستان، آلمان، فرانسه، اسپانیا، یوگسلاوی و چکسلواکی به عنوان بازیگری بینالمللی در فیلمها بازی کرد. ثانیاً دلیل مهاجرت او سلطۀ نازیها بود و این میتواند در ارتباط مداوم نقشهای او با تأثیرات نازیسم بر زندگی قرن بیستم بوده باشد. در واقع به نظر میرسد مسألۀ نازیسم در سرتاسر کارنامۀ او یک دغدغۀ اصلی بوده است. او را بیشتر به خاطر نقشهایی میشناسند که در فیلمهای مربوط به جنگ جهانی دوم و عواقب آن بازی کرده است. افسر آلمانی جوان در شیرهای جوان، وکیل مدافع نازیها در محاکمه در نورمبرگ، شخصیتی شبیه آدولف آیشمان که در یک دادگاه اسراییلیِ پس از اتمام جنگ به محاکمه کشیده میشود در مردی در اتاقک شیشهای و نمونهای از تصویر ذهنیت یک نازی در جولیا. در واقع گماردن مداوم او در نقش نازیها بازیهای او را همواره در محدودهای تنگ نگه داشته است. حتی در نقشهای بیارتباط به جنگ جهانی دوم، شخصیتهایی خلق میکرد که خلقوخو و ویژگیهایی شبیه نازیها داشتند. در فیلم سیاهچاله[۱۱] (1979م)، یک فیلم افسانهای - علمی محصول والت دیزنی، نقش دانشمندی دیوانه را بازی میکند که آشکارا از شخصیت جیمز میسون در نقش «ناخدا نیمو[۱۲]» در 20000 فرسنگ زیر دریا[۱۳] (ساختۀ ریچارد فلایشر[۱۴]- 1954م) الگو گرفته است و همان حالت اقتدارگرا و سرسپردگی کورکورانه به هدفی را بروز میدهد که مشخصۀ کلیشۀ نازیها در سینما و ادبیات بوده است. شاید به دلیل همین محدودیتها بود که به دیگر جنبههای فیلمسازی روی آورد.