الن برستین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
نامِ هنریِ ادنا ری گیلولی<ref>Edna Rae Gillooly</ref>، از بازیگران شاخص امریکایی در دهه‌های 1980 و خاصه 1970م، برندۀ [[اسکار، جایزه|جایزۀ اسکار]] بهترین بازیگر نقش اول زن. طی حدود 60سال فعالیت حرفه‌ای در بیش از 70 فیلم سینمایی، 80 برنامۀ تلویزیونی، و حدود 10 نمایش صحنه‌ای حضور داشته است.   
نامِ هنریِ ادنا ری گیلولی<ref>Edna Rae Gillooly</ref>، از بازیگران شاخص امریکایی در دهه‌های 1980 و خاصه 1970م، برندۀ [[اسکار، جایزه|جایزۀ اسکار]] بهترین بازیگر نقش اول زن. طی حدود 60سال فعالیت حرفه‌ای در بیش از 70 فیلم سینمایی، 80 برنامۀ تلویزیونی، و حدود 10 نمایش صحنه‌ای حضور داشته است.   


در یک خانوادۀ طبقه متوسط به دنیا آمد. در هجده‌سالگی در جست‌وجوی شهرت و ثروت، خانواده را ترک کرد و در تگزاس و نیویورک به عنوان مدل کار کرد. سپس در گروه رقصندگان کاباره‌ای با نام کری فلین<ref>Kerri Flynn</ref> می‌رقصید و برای یک امتحان سینمایی در اواسط دهۀ ۱۹۵۰م مجدداً نام خود را به اریکا دین<ref>Erica Dean</ref> تغییر داد. در سال ۱۹۵۷م از سد ورود به برادوی<ref>Broadway Theatre</ref> گذشت و با نام الن مکری<ref>Ellen McRae</ref> روی صحنه ظاهر شد. این نام را تا اواسط دهۀ ۱۹۶۰م حین بازی در چند فیلم و تعداد زیادی برنامه‌های تلویزیونی، از جمله مجموعۀ ''پزشکان''<ref>''The Doctors''</ref> (۱۹۶4-۱۹65م)، حفظ کرد و سرانجام هنگام سومین ازدواجش (که آن هم به جدایی انجامید) نام الن برستین را برگزید. دوره‌ای را به آموختن جدی بازیگری نزد [[استراسبرگ، لی (۱۹۰۱ـ۱۹۸۲)|لی استراسبرگ]] در اکتورز استودیو<ref>Actors Studio</ref> گذراند و پس از آن درهای موفقیت به رویش گشوده شد. در اوایل دهۀ ۱۹۷۰م بازی‌اش در ''آخرین نمایش فیلم''<ref>''The Last Picture Show''</ref> (1971م) مورد ستایش منتقدان واقع شد و به خاطر همین فیلم نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن و سپس دو سال بعد برای ''جن‌گیر''<ref>''The Exorcist''</ref> (1973م) نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش اول شد. اوج کارنامۀ او در سال ۱۹۷۵ و 1976م بود که هم به خاطر بازی‌اش در نقش اصلی ''آلیس دیگر اینجا زندگی نمی‌کند''<ref>''Alice Doesn't Live Here Anymore''</ref> (1974م) برندۀ اسکار و بفتا<ref>BAFTA</ref> شد و هم جایزۀ [[جایزه تونی|تونی]] را برای بازی در نمایش ''همان زمان، سال بعد''<ref>''Same Time, Next Year''</ref> دریافت کرد. در واقع موفقیت فیلم ''آلیس دیگر این جا زندگی نمی‌کند'' مدیون همت او بود؛ او فیلمنامه را یافت، گفت‌وگوهای اضافی برایش نوشت، کارگردان و بازیگران را برگزید و در ازای ده درصد سود فروش، حقوق آن را به [[برادران وارنر]] فروخت. در اواخر دهۀ ۱۹۷۰م و اوایل دهۀ ۱۹۸۰م دو بار دیگر به خاطر فیلم‌های ''همان زمان، سال بعد'' (1979م) و ''زندگی دوباره/رستاخیز''<ref>''Resurrection''</ref> (1981م) نامزد دریافت اسکار بود. پس از مرگ استراسبرگ در ۱۹۸۲م او همراه [[آل پاچینو]] به عنوان مدیر هنری اکتورز استودیو معرفی شد و این سمت را تا ۱۹۸۷م حفظ کرد. از ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۵م رئیس اتحادیۀ بازیگران آمریکا بود. در ۱۹۸۶-1987م در مجموعۀ کمدی تلویزیونی ''شوی الن برستین''<ref>''The Ellen Burstyn Show''</ref> حضور داشت. و نهایتاً برای بازی در نقش اصلی ''مرثیه‌ای بر یک رؤیا''<ref>''Requiem for a Dream''</ref> (2000م) برای بار ششم نامزد دریافت جایزۀ اسکار شد.  
در یک خانوادۀ طبقه متوسط به دنیا آمد. در هجده‌سالگی در جست‌وجوی شهرت و ثروت، خانواده را ترک کرد و در تگزاس و نیویورک به عنوان مدل کار کرد. سپس در گروه رقصندگان کاباره‌ای با نام کری فلین<ref>Kerri Flynn</ref> می‌رقصید و برای یک امتحان سینمایی در اواسط دهۀ ۱۹۵۰م مجدداً نام خود را به اریکا دین<ref>Erica Dean</ref> تغییر داد. در سال ۱۹۵۷م از سد ورود به برادوی<ref>Broadway Theatre</ref> گذشت و با نام الن مکری<ref>Ellen McRae</ref> روی صحنه ظاهر شد. این نام را تا اواسط دهۀ ۱۹۶۰م حین بازی در چند فیلم و تعداد زیادی برنامه‌های تلویزیونی، از جمله مجموعۀ ''پزشکان''<ref>''The Doctors''</ref> (۱۹۶4-۱۹65م)، حفظ کرد و سرانجام هنگام سومین ازدواجش (که آن هم به جدایی انجامید) نام الن برستین را برگزید. دوره‌ای را به آموختن جدی بازیگری نزد [[استراسبرگ، لی (۱۹۰۱ـ۱۹۸۲)|لی استراسبرگ]] در اکتورز استودیو<ref>Actors Studio</ref> گذراند و پس از آن درهای موفقیت به رویش گشوده شد. در اوایل دهۀ ۱۹۷۰م بازی‌اش در ''آخرین نمایش فیلم''<ref>''The Last Picture Show''</ref> (1971م) مورد ستایش منتقدان واقع شد و به خاطر همین فیلم نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن و سپس دو سال بعد برای ''جن‌گیر''<ref>''The Exorcist''</ref> (1973م) نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش اول شد. اوج کارنامۀ او در سال ۱۹۷۵ و 1976م بود که هم به خاطر بازی‌اش در نقش اصلی ''آلیس دیگر اینجا زندگی نمی‌کند''<ref>''Alice Doesn't Live Here Anymore''</ref> (1974م) برندۀ اسکار و بفتا<ref>BAFTA</ref> شد و هم جایزۀ [[جایزه تونی|تونی]] را برای بازی در نمایش ''سال بعد، همین موقع''<ref>''Same Time, Next Year''</ref> دریافت کرد. در واقع موفقیت فیلم ''آلیس دیگر این جا زندگی نمی‌کند'' مدیون همت او بود؛ او فیلمنامه را یافت، گفت‌وگوهای اضافی برایش نوشت، کارگردان و بازیگران را برگزید و در ازای ده درصد سود فروش، حقوق آن را به [[برادران وارنر]] فروخت. در اواخر دهۀ ۱۹۷۰م و اوایل دهۀ ۱۹۸۰م دو بار دیگر به خاطر فیلم‌های ''سال بعد، همین موقع'' (1979م) و ''زندگی دوباره/رستاخیز''<ref>''Resurrection''</ref> (1981م) نامزد دریافت اسکار بود. پس از مرگ استراسبرگ در ۱۹۸۲م او همراه [[آل پاچینو]] به عنوان مدیر هنری اکتورز استودیو معرفی شد و این سمت را تا ۱۹۸۷م حفظ کرد. از ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۵م رئیس اتحادیۀ بازیگران آمریکا بود. در ۱۹۸۶-1987م در مجموعۀ کمدی تلویزیونی ''شوی الن برستین''<ref>''The Ellen Burstyn Show''</ref> حضور داشت. و نهایتاً برای بازی در نقش اصلی ''مرثیه‌ای بر یک رؤیا''<ref>''Requiem for a Dream''</ref> (2000م) برای بار ششم نامزد دریافت جایزۀ اسکار شد.  


برستین نمونۀ غایی یک بازیگر خودساخته است. او که هیچ‌گاه نخواسته ستاره باشد، پس از دوره‌ای ایفای نقش‌های فرعی در فیلم‌ها عزمش را برای آموختن حرفه‌اش جزم کرد. دامنۀ کارش را از تئاترهای نیویورک تا استودیوهای کالیفرنیا گسترد. تنوع نقش‌های او نشانگر ژرفای عاطفی بازی‌اش هستند. با یک استثنای مهم (''پراویدنس''<ref>''Providence''</ref>، ساختۀ [[رنه، آلن (۱۹۲۲)|آلن رنه]])، بیشتر فیلم‌های او محصولات کم‌بودجۀ عاری از بازیگران بزرگند. ابعاد محدود فیلم‌ها به او اجازه داد تا به کاوش بیشتر درون شخصیت‌هایی که بازی می‌کرد بپردازد و دغدغۀ مقبولیت عمومی را نداشته باشد. نمونه‌اش در ''آلیس دیگر اینجا زندگی نمی‌کند'' است که درام فیلم حول تلاش‌های او، به عنوان یک زن برای حفظ هویت و استقلال خود درون جامعۀ مردانه، می‌گذرد. در ''پراویدنس'' (1977م) با [[جان گیلگود]] و [[بوگارد، درک (۱۹۲۱ـ۱۹۹۹)|درک بوگارد]] هم‌بازی بود و در ''زندگی دوباره/رستاخیز'' (یکی از گیراترین نقش‌آفرینی‌هایش) زنی است که از یک سانحۀ مهیب اتومبیل جان سالم به در می‌برد و متعاقباً خود را دارای قدرت‌های روحی درمانی می‌یابد. مشغلۀ او در دهۀ ۱۹۸۰م، باعث شد تا عمدتاً از بازی در فیلم‌ها بازماند. اما فیلم‌های دهۀ ۱۹۷۰م او، یکی از آخرین پیروان مهم اکتورز استودیو (و متخصص در جذب تماشاگر به هیجانات و احساسات نیرومند زنانه) را نشان می‌دهند. روحی رنجیده که خوشرویی نومیدانه‌اش، در کشاکشی سخت با چشم‌اندازِ عبوسِ آینده، او را تا مرز فروپاشی می‌برد؛ با صورتی گرد و اندکی پف‌کرده که همواره یا نمناک از اشک به نظر می‌رسد یا در تلاش برای فرو خوردن اشک‌ها. یکی از بهترین نقش‌هایش دختر پا به سن گذاشتۀ ''سلطان ماروین گاردنز''<ref>''The King of Marvin Gardens''</ref> (1972م) است؛ آدمی شکیبا که سعی می‌کند در برابر رابطۀ محبوبش با نادختری‌اش خود را به تجاهل بزند و وقتی طاقتش طاق می‌شود، ابتدا خودآزاری می‌کند، موهایش را می‌برد و سرانجام به خشونت و جنایت روی می‌آورد. شخصیت او ترکیبی از سازش‌کاری و کشمکش را نشان می‌دهد. حال چه در این نقش، چه همسر عقده‌مند ''آخرین نمایش فیلم،'' یا «آلیسِ» در تکاپو برای یافتن شغل تأمین نیازهای پسرش و کسب اتکا به نفس در رابطه با مردان در ''آلیس دیگر اینجا زندگی نمی‌کند.'' واپسین بازی مهم او نقش سارا گلدفارب<ref>Sara Goldfarb</ref> در «''مرثیه‌ای بر یک رؤیا»''ست؛ پیرزنی تنها که سودای شهرت او را به دام اعتیاد داروهای لاغری می‌کشاند. او در این فیلم به‌خوبی فروپاشی رؤیاهای سارا گلدفارب را در فضای به‌شدت فریبکار و افیونیِ جامعۀ پر زرق‌ و برق مدرن نشان می‌دهد.   
برستین نمونۀ غایی یک بازیگر خودساخته است. او که هیچ‌گاه نخواسته ستاره باشد، پس از دوره‌ای ایفای نقش‌های فرعی در فیلم‌ها عزمش را برای آموختن حرفه‌اش جزم کرد. دامنۀ کارش را از تئاترهای نیویورک تا استودیوهای کالیفرنیا گسترد. تنوع نقش‌های او نشانگر ژرفای عاطفی بازی‌اش هستند. با یک استثنای مهم (''پراویدنس''<ref>''Providence''</ref>، ساختۀ [[رنه، آلن (۱۹۲۲)|آلن رنه]])، بیشتر فیلم‌های او محصولات کم‌بودجۀ عاری از بازیگران بزرگند. ابعاد محدود فیلم‌ها به او اجازه داد تا به کاوش بیشتر درون شخصیت‌هایی که بازی می‌کرد بپردازد و دغدغۀ مقبولیت عمومی را نداشته باشد. نمونه‌اش در ''آلیس دیگر اینجا زندگی نمی‌کند'' است که درام فیلم حول تلاش‌های او، به عنوان یک زن برای حفظ هویت و استقلال خود درون جامعۀ مردانه، می‌گذرد. در ''پراویدنس'' (1977م) با [[جان گیلگود]] و [[بوگارد، درک (۱۹۲۱ـ۱۹۹۹)|درک بوگارد]] هم‌بازی بود و در ''زندگی دوباره/رستاخیز'' (یکی از گیراترین نقش‌آفرینی‌هایش) زنی است که از یک سانحۀ مهیب اتومبیل جان سالم به در می‌برد و متعاقباً خود را دارای قدرت‌های روحی درمانی می‌یابد. مشغلۀ او در دهۀ ۱۹۸۰م، باعث شد تا عمدتاً از بازی در فیلم‌ها بازماند. اما فیلم‌های دهۀ ۱۹۷۰م او، یکی از آخرین پیروان مهم اکتورز استودیو (و متخصص در جذب تماشاگر به هیجانات و احساسات نیرومند زنانه) را نشان می‌دهند. روحی رنجیده که خوشرویی نومیدانه‌اش، در کشاکشی سخت با چشم‌اندازِ عبوسِ آینده، او را تا مرز فروپاشی می‌برد؛ با صورتی گرد و اندکی پف‌کرده که همواره یا نمناک از اشک به نظر می‌رسد یا در تلاش برای فرو خوردن اشک‌ها. یکی از بهترین نقش‌هایش دختر پا به سن گذاشتۀ ''سلطان ماروین گاردنز''<ref>''The King of Marvin Gardens''</ref> (1972م) است؛ آدمی شکیبا که سعی می‌کند در برابر رابطۀ محبوبش با نادختری‌اش خود را به تجاهل بزند و وقتی طاقتش طاق می‌شود، ابتدا خودآزاری می‌کند، موهایش را می‌برد و سرانجام به خشونت و جنایت روی می‌آورد. شخصیت او ترکیبی از سازش‌کاری و کشمکش را نشان می‌دهد. حال چه در این نقش، چه همسر عقده‌مند ''آخرین نمایش فیلم،'' یا «آلیسِ» در تکاپو برای یافتن شغل تأمین نیازهای پسرش و کسب اتکا به نفس در رابطه با مردان در ''آلیس دیگر اینجا زندگی نمی‌کند.'' واپسین بازی مهم او نقش سارا گلدفارب<ref>Sara Goldfarb</ref> در «''مرثیه‌ای بر یک رؤیا»''ست؛ پیرزنی تنها که سودای شهرت او را به دام اعتیاد داروهای لاغری می‌کشاند. او در این فیلم به‌خوبی فروپاشی رؤیاهای سارا گلدفارب را در فضای به‌شدت فریبکار و افیونیِ جامعۀ پر زرق‌ و برق مدرن نشان می‌دهد.    
 
'''گزیدۀ آثار مهم سینمایی'''    
 
* ''خداحافظ چارلی''<ref><bdi>''Goodbye Charlie''</bdi></ref> ([[مینلی، وینسنت (۱۹۰۳ـ۱۹۸۶)|وینسنت مینلی]] - ۱۹۶۴)
* ''آخرین نمایش فیلم'' (پیتر بوگدانوویچ<ref>Peter Bogdanovich</ref> - ۱۹۷۱)
* ''سلطان ماروین گاردنز'' (باب رافلسون<ref>Bob Rafelson</ref> - ۱۹۷۲)
* ''جن‌گیر'' (ویلیام فریدکین<ref>William Friedkin</ref> - 1973)
* ''آلیس دیگر اینجا زندگی نمی‌کند'' ([[اسکورسیزی، مارتین (۱۹۴۲)|مارتین اسکورسیزی]] - 1974)
* ''پراویدنس'' (آلن رنه - ۱۹۷۷)
* ''سال بعد، همین موقع'' (رابرت مالیگان<ref>Robert Mulligan</ref> - 1978)
* ''رستاخیز'' (دانیل پتری<ref>Daniel Petrie</ref> - ۱۹۸۰)
* ''جوان‌مرگ''<ref><bdi>''Dying Young''</bdi></ref> (جوئل شوماخر<ref>Joel Schumacher</ref> - 1991)
* ''مرثیه‌ای بر یک رؤیا'' (دارن آرونوفسکی<ref>Darren Aronofsky</ref> - 2000)
* ''چشمه''<ref><bdi>''The Fountain''</bdi></ref> (دارن آرونوفسکی - ۲۰۰۶)


----
----

نسخهٔ ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۰۶

الن برستین
الن برستین

الن برستین (دیترویت ۷ نوامبر ۱۹۳۲م - ) Ellen Burstyn

نامِ هنریِ ادنا ری گیلولی[۱]، از بازیگران شاخص امریکایی در دهه‌های 1980 و خاصه 1970م، برندۀ جایزۀ اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن. طی حدود 60سال فعالیت حرفه‌ای در بیش از 70 فیلم سینمایی، 80 برنامۀ تلویزیونی، و حدود 10 نمایش صحنه‌ای حضور داشته است.

در یک خانوادۀ طبقه متوسط به دنیا آمد. در هجده‌سالگی در جست‌وجوی شهرت و ثروت، خانواده را ترک کرد و در تگزاس و نیویورک به عنوان مدل کار کرد. سپس در گروه رقصندگان کاباره‌ای با نام کری فلین[۲] می‌رقصید و برای یک امتحان سینمایی در اواسط دهۀ ۱۹۵۰م مجدداً نام خود را به اریکا دین[۳] تغییر داد. در سال ۱۹۵۷م از سد ورود به برادوی[۴] گذشت و با نام الن مکری[۵] روی صحنه ظاهر شد. این نام را تا اواسط دهۀ ۱۹۶۰م حین بازی در چند فیلم و تعداد زیادی برنامه‌های تلویزیونی، از جمله مجموعۀ پزشکان[۶] (۱۹۶4-۱۹65م)، حفظ کرد و سرانجام هنگام سومین ازدواجش (که آن هم به جدایی انجامید) نام الن برستین را برگزید. دوره‌ای را به آموختن جدی بازیگری نزد لی استراسبرگ در اکتورز استودیو[۷] گذراند و پس از آن درهای موفقیت به رویش گشوده شد. در اوایل دهۀ ۱۹۷۰م بازی‌اش در آخرین نمایش فیلم[۸] (1971م) مورد ستایش منتقدان واقع شد و به خاطر همین فیلم نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن و سپس دو سال بعد برای جن‌گیر[۹] (1973م) نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش اول شد. اوج کارنامۀ او در سال ۱۹۷۵ و 1976م بود که هم به خاطر بازی‌اش در نقش اصلی آلیس دیگر اینجا زندگی نمی‌کند[۱۰] (1974م) برندۀ اسکار و بفتا[۱۱] شد و هم جایزۀ تونی را برای بازی در نمایش سال بعد، همین موقع[۱۲] دریافت کرد. در واقع موفقیت فیلم آلیس دیگر این جا زندگی نمی‌کند مدیون همت او بود؛ او فیلمنامه را یافت، گفت‌وگوهای اضافی برایش نوشت، کارگردان و بازیگران را برگزید و در ازای ده درصد سود فروش، حقوق آن را به برادران وارنر فروخت. در اواخر دهۀ ۱۹۷۰م و اوایل دهۀ ۱۹۸۰م دو بار دیگر به خاطر فیلم‌های سال بعد، همین موقع (1979م) و زندگی دوباره/رستاخیز[۱۳] (1981م) نامزد دریافت اسکار بود. پس از مرگ استراسبرگ در ۱۹۸۲م او همراه آل پاچینو به عنوان مدیر هنری اکتورز استودیو معرفی شد و این سمت را تا ۱۹۸۷م حفظ کرد. از ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۵م رئیس اتحادیۀ بازیگران آمریکا بود. در ۱۹۸۶-1987م در مجموعۀ کمدی تلویزیونی شوی الن برستین[۱۴] حضور داشت. و نهایتاً برای بازی در نقش اصلی مرثیه‌ای بر یک رؤیا[۱۵] (2000م) برای بار ششم نامزد دریافت جایزۀ اسکار شد.

برستین نمونۀ غایی یک بازیگر خودساخته است. او که هیچ‌گاه نخواسته ستاره باشد، پس از دوره‌ای ایفای نقش‌های فرعی در فیلم‌ها عزمش را برای آموختن حرفه‌اش جزم کرد. دامنۀ کارش را از تئاترهای نیویورک تا استودیوهای کالیفرنیا گسترد. تنوع نقش‌های او نشانگر ژرفای عاطفی بازی‌اش هستند. با یک استثنای مهم (پراویدنس[۱۶]، ساختۀ آلن رنه)، بیشتر فیلم‌های او محصولات کم‌بودجۀ عاری از بازیگران بزرگند. ابعاد محدود فیلم‌ها به او اجازه داد تا به کاوش بیشتر درون شخصیت‌هایی که بازی می‌کرد بپردازد و دغدغۀ مقبولیت عمومی را نداشته باشد. نمونه‌اش در آلیس دیگر اینجا زندگی نمی‌کند است که درام فیلم حول تلاش‌های او، به عنوان یک زن برای حفظ هویت و استقلال خود درون جامعۀ مردانه، می‌گذرد. در پراویدنس (1977م) با جان گیلگود و درک بوگارد هم‌بازی بود و در زندگی دوباره/رستاخیز (یکی از گیراترین نقش‌آفرینی‌هایش) زنی است که از یک سانحۀ مهیب اتومبیل جان سالم به در می‌برد و متعاقباً خود را دارای قدرت‌های روحی درمانی می‌یابد. مشغلۀ او در دهۀ ۱۹۸۰م، باعث شد تا عمدتاً از بازی در فیلم‌ها بازماند. اما فیلم‌های دهۀ ۱۹۷۰م او، یکی از آخرین پیروان مهم اکتورز استودیو (و متخصص در جذب تماشاگر به هیجانات و احساسات نیرومند زنانه) را نشان می‌دهند. روحی رنجیده که خوشرویی نومیدانه‌اش، در کشاکشی سخت با چشم‌اندازِ عبوسِ آینده، او را تا مرز فروپاشی می‌برد؛ با صورتی گرد و اندکی پف‌کرده که همواره یا نمناک از اشک به نظر می‌رسد یا در تلاش برای فرو خوردن اشک‌ها. یکی از بهترین نقش‌هایش دختر پا به سن گذاشتۀ سلطان ماروین گاردنز[۱۷] (1972م) است؛ آدمی شکیبا که سعی می‌کند در برابر رابطۀ محبوبش با نادختری‌اش خود را به تجاهل بزند و وقتی طاقتش طاق می‌شود، ابتدا خودآزاری می‌کند، موهایش را می‌برد و سرانجام به خشونت و جنایت روی می‌آورد. شخصیت او ترکیبی از سازش‌کاری و کشمکش را نشان می‌دهد. حال چه در این نقش، چه همسر عقده‌مند آخرین نمایش فیلم، یا «آلیسِ» در تکاپو برای یافتن شغل تأمین نیازهای پسرش و کسب اتکا به نفس در رابطه با مردان در آلیس دیگر اینجا زندگی نمی‌کند. واپسین بازی مهم او نقش سارا گلدفارب[۱۸] در «مرثیه‌ای بر یک رؤیا»ست؛ پیرزنی تنها که سودای شهرت او را به دام اعتیاد داروهای لاغری می‌کشاند. او در این فیلم به‌خوبی فروپاشی رؤیاهای سارا گلدفارب را در فضای به‌شدت فریبکار و افیونیِ جامعۀ پر زرق‌ و برق مدرن نشان می‌دهد.

گزیدۀ آثار مهم سینمایی

  • خداحافظ چارلی[۱۹] (وینسنت مینلی - ۱۹۶۴)
  • آخرین نمایش فیلم (پیتر بوگدانوویچ[۲۰] - ۱۹۷۱)
  • سلطان ماروین گاردنز (باب رافلسون[۲۱] - ۱۹۷۲)
  • جن‌گیر (ویلیام فریدکین[۲۲] - 1973)
  • آلیس دیگر اینجا زندگی نمی‌کند (مارتین اسکورسیزی - 1974)
  • پراویدنس (آلن رنه - ۱۹۷۷)
  • سال بعد، همین موقع (رابرت مالیگان[۲۳] - 1978)
  • رستاخیز (دانیل پتری[۲۴] - ۱۹۸۰)
  • جوان‌مرگ[۲۵] (جوئل شوماخر[۲۶] - 1991)
  • مرثیه‌ای بر یک رؤیا (دارن آرونوفسکی[۲۷] - 2000)
  • چشمه[۲۸] (دارن آرونوفسکی - ۲۰۰۶)

  1. Edna Rae Gillooly
  2. Kerri Flynn
  3. Erica Dean
  4. Broadway Theatre
  5. Ellen McRae
  6. The Doctors
  7. Actors Studio
  8. The Last Picture Show
  9. The Exorcist
  10. Alice Doesn't Live Here Anymore
  11. BAFTA
  12. Same Time, Next Year
  13. Resurrection
  14. The Ellen Burstyn Show
  15. Requiem for a Dream
  16. Providence
  17. The King of Marvin Gardens
  18. Sara Goldfarb
  19. Goodbye Charlie
  20. Peter Bogdanovich
  21. Bob Rafelson
  22. William Friedkin
  23. Robert Mulligan
  24. Daniel Petrie
  25. Dying Young
  26. Joel Schumacher
  27. Darren Aronofsky
  28. The Fountain