انگشتری شاکونتلا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:11571100.jpg|بندانگشتی|تصویری نقاشی شده از نمایشنامه شاکونتلا]] | [[پرونده:11571100.jpg|بندانگشتی|تصویری نقاشی شده از نمایشنامه شاکونتلا]] | ||
انگشتری شاکونتلا (Abhijnana sakuntala)<br> | انگشتری شاکونتلا (Abhijnana sakuntala)<br> | ||
<p>نمایشنامهای در هفت پرده، نوشتۀ [[کالیداسا]]، به زبان [[سانسکریت]]، در قرن ۵پ''''''م. این نمایش''''''نامه، که یکی از نخستین آثار ادبی در زبان سانسکریت به''''''شمار می''''''آید، شاهکار کالیداسا، نمایش''''''نامه''''''نویس هند باستان، است. پادشاهی به''''''نام دوسیانته''''''، ضمن شکار سر از دیری درمی''''''آورد که در آن راهبی به''''''نام دوروسس'''''' و دخترخوانده''''''اش، شاکونتلا (در واقع دختر ویسوه ''''''میترای خردمند و مناکه''''''ی پری) روزگار می''''''گذرانند. پادشاه دل در گرو شاکونتلا می''''''نهد و با او ازدواج می''''''کند و انگشتری''''''ای به او هدیه می''''''دهد. شاکونتلا، از ادای احترامات قانونی به دوروسس غافل می''''''ماند. دوروسس پیش''''''بینی می''''''کند که پادشاه او را از یاد خواهد برد و فقط به دیدن انگشتری گذشته'''''' را به یاد خواهد آورد. شاکونتلا دیر را به ''''''قصد وصال با شوی خود ترک می''''''گوید، اما دوسیانته او را نمی''''''شناسد. انگشتری نیز گم شده است. مادر آسمانی شاکونتلا او را یاری می''''''دهد تا فرزندش، بهارته، را به''''''دنیا آورد. ماهیگیران انگشتری را در شکم ماهی''''''یی می''''''یابند و پادشاه با دیدن آن همه چیز را به خاطر می''''''آورد و شاکونتلا و فرزندش را می''''''یابد.'' انگشتری شاکونتلا'' از قرن ۱۸ به این''''''سو در اروپا شناخته شده بوده است. [[گوته، یوهان ولفگانگ فون (۱۷۴۹ـ۱۸۳۲)|گوته]]، در تألیف ''فاوست''، و [[شیلر، یوهان (۱۷۵۹ـ۱۸۰۵)|شیلر]] از آن متأثر بوده''''''اند. تئوفیل گوتیه باله''''''ای بر اساس آن نوشت که با موسیقی لوئی اتین ریر در | <p>نمایشنامهای در هفت پرده، نوشتۀ [[کالیداسا]]، به زبان [[سانسکریت]]، در قرن ۵پ''''''م. این نمایش''''''نامه، که یکی از نخستین آثار ادبی در زبان سانسکریت به''''''شمار می''''''آید، شاهکار کالیداسا، نمایش''''''نامه''''''نویس هند باستان، است. پادشاهی به''''''نام دوسیانته''''''، ضمن شکار سر از دیری درمی''''''آورد که در آن راهبی به''''''نام دوروسس'''''' و دخترخوانده''''''اش، شاکونتلا (در واقع دختر ویسوه ''''''میترای خردمند و مناکه''''''ی پری) روزگار می''''''گذرانند. پادشاه دل در گرو شاکونتلا می''''''نهد و با او ازدواج می''''''کند و انگشتری''''''ای به او هدیه می''''''دهد. شاکونتلا، از ادای احترامات قانونی به دوروسس غافل می''''''ماند. دوروسس پیش''''''بینی می''''''کند که پادشاه او را از یاد خواهد برد و فقط به دیدن انگشتری گذشته'''''' را به یاد خواهد آورد. شاکونتلا دیر را به ''''''قصد وصال با شوی خود ترک می''''''گوید، اما دوسیانته او را نمی''''''شناسد. انگشتری نیز گم شده است. مادر آسمانی شاکونتلا او را یاری می''''''دهد تا فرزندش، بهارته، را به''''''دنیا آورد. ماهیگیران انگشتری را در شکم ماهی''''''یی می''''''یابند و پادشاه با دیدن آن همه چیز را به خاطر می''''''آورد و شاکونتلا و فرزندش را می''''''یابد.'' انگشتری شاکونتلا'' از قرن ۱۸ به این''''''سو در اروپا شناخته شده بوده است. [[گوته، یوهان ولفگانگ فون (۱۷۴۹ـ۱۸۳۲)|گوته]]، در تألیف ''فاوست''، و [[شیلر، یوهان (۱۷۵۹ـ۱۸۰۵)|شیلر]] از آن متأثر بوده''''''اند. تئوفیل گوتیه باله''''''ای بر اساس آن نوشت که با موسیقی لوئی اتین ریر در ۱۸۵۸م در [[پاریس، شهر|پاریس]] اجرا شد. در میان آثار موسیقایی فراوانی که به الهام از این نمایش''''''نامه'''''' خلق شده، نمایش آوازی ''شاکونتلا'' اثر [[شوبرت ، فرانتس (۱۷۹۷ـ ۱۸۲۸)|فرانتس شوبرت]] از همه مهم''''''تر است.</p> | ||
<br><!--11571100--> | <br><!--11571100--> | ||
[[رده:تئاتر]] | [[رده:تئاتر]] | ||
[[رده:جهان – آثار، رویدادها، اماکن]] | [[رده:جهان – آثار، رویدادها، اماکن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۲۵
انگشتری شاکونتلا (Abhijnana sakuntala)
نمایشنامهای در هفت پرده، نوشتۀ کالیداسا، به زبان سانسکریت، در قرن ۵پم. این نمایشنامه، که یکی از نخستین آثار ادبی در زبان سانسکریت بهشمار میآید، شاهکار کالیداسا، نمایشنامهنویس هند باستان، است. پادشاهی بهنام دوسیانته، ضمن شکار سر از دیری درمیآورد که در آن راهبی بهنام دوروسس و دخترخواندهاش، شاکونتلا (در واقع دختر ویسوه میترای خردمند و مناکهی پری) روزگار میگذرانند. پادشاه دل در گرو شاکونتلا مینهد و با او ازدواج میکند و انگشتریای به او هدیه میدهد. شاکونتلا، از ادای احترامات قانونی به دوروسس غافل میماند. دوروسس پیشبینی میکند که پادشاه او را از یاد خواهد برد و فقط به دیدن انگشتری گذشته را به یاد خواهد آورد. شاکونتلا دیر را به قصد وصال با شوی خود ترک میگوید، اما دوسیانته او را نمیشناسد. انگشتری نیز گم شده است. مادر آسمانی شاکونتلا او را یاری میدهد تا فرزندش، بهارته، را بهدنیا آورد. ماهیگیران انگشتری را در شکم ماهییی مییابند و پادشاه با دیدن آن همه چیز را به خاطر میآورد و شاکونتلا و فرزندش را مییابد. انگشتری شاکونتلا از قرن ۱۸ به اینسو در اروپا شناخته شده بوده است. گوته، در تألیف فاوست، و شیلر از آن متأثر بودهاند. تئوفیل گوتیه بالهای بر اساس آن نوشت که با موسیقی لوئی اتین ریر در ۱۸۵۸م در پاریس اجرا شد. در میان آثار موسیقایی فراوانی که به الهام از این نمایشنامه خلق شده، نمایش آوازی شاکونتلا اثر فرانتس شوبرت از همه مهمتر است.