آوانگارد: تفاوت میان نسخهها
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
آوانْگارد (avant-garde)<br> | آوانْگارد (avant-garde)<br> | ||
(در [[فرانسه]]<ref>France</ref> بهمعنی واحدِ جلودار نیروهای نظامی) در اصطلاح سیاسی و فرهنگی و هنری، پیشتاز و پیشرو را گویند. با خارجشدنِ کاربرد این واژه از حوزۀ نظامی، تا پیش از ۱۸۴۸م برای گروههای سیاسی جمهوریخواه یا سوسیالیست بهکار رفت. سپس برپایۀ این نگرش که هنر پیشرو باید همان موضع پیشتازِ گروههای سیاسی در رهبری جامعه علیه بورژواها را داشته باشد، این اصطلاح به دنیای هنر و فرهنگ نیز راه یافت و هنرِ آوانگارد بیانگر گرایشهای پیشرفتۀ اجتماعی بهسوی سوسیالیسم شد. تا پیش از ۱۸۸۰م، این اصطلاح در هر دو حوزۀ سیاسی و فرهنگی کاربردی یکسان داشت، اما پس از آن با پدیدآمدن تلقی «هنر برای هنر» و درپی آن زبان هنری، سیاست و هنر به دو جریان آوانگارد جدا از هم تبدیل، و رفتهرفته آوانگاردیسم فرهنگی و هنری جایگزین آوانگاردیسم سیاسی شد. از آن پس آوانگارد بهمثابۀ پدیدهای فرهنگی و هنری با شیوههای روز یا سنتهای فاقد معنای گذشته درافتاد و سبک و جهتی نو به دیگران نمایاند و آفرینندگان پیشتاز چنین آثاری نیز آوانگارد خوانده شدند. هنرِ آوانگارد فراتر از درک عامه و فراتر از زمان خود تلقی میشود، و هرگاه عامه جهت آن را دریابند و شیوههای نو را بپذیرند، آوانگاردیسم از رونق میافتد. این اصطلاح در حوزۀ فرهنگ و هنر، در اواخر قرن ۱۹م، نخستین بار به گروهی از نوآوران در زمینههای گوناگون هنری که جنبشی ضد واقعگرا پدید آوردند و شعار «هنر تجربی» را دستمایۀ کار خود کردند، اطلاق شد. سمبولیسم با شاعران پیشتازی در این سبک ازجمله [[ورلن، پل (۱۸۴۴ـ۱۸۹۶)|پُل ورلن]]<ref>Paul Verlaine</ref>، [[رمبو، آرتور (۱۸۵۴ـ۱۸۹۱)|آرتور رمبو]]<ref>Arthur Rimbaud</ref>، و [[مالارمه، استفان (۱۸۴۲ـ۱۸۹۸)|مالارمه]]<ref>Mallarme</ref>، از نخستین نمودهای این جنبش بهشمار میرود. تا سالهای آغازین قرن ۲۰م، گرایش به پسزدن سنتها به همۀ زمینههای اندیشه و فعالیتهای انسانی راه یافت و آوانگاردیسم در هنرهای گوناگونی چون [[نقاشی]]<ref>painting</ref>، [[سینما]]<ref>cinema</ref> و [[ | (در [[فرانسه]]<ref>France</ref> بهمعنی واحدِ جلودار نیروهای نظامی) در اصطلاح سیاسی و فرهنگی و هنری، پیشتاز و پیشرو را گویند. با خارجشدنِ کاربرد این واژه از حوزۀ نظامی، تا پیش از ۱۸۴۸م برای گروههای سیاسی جمهوریخواه یا سوسیالیست بهکار رفت. سپس برپایۀ این نگرش که هنر پیشرو باید همان موضع پیشتازِ گروههای سیاسی در رهبری جامعه علیه بورژواها را داشته باشد، این اصطلاح به دنیای هنر و فرهنگ نیز راه یافت و هنرِ آوانگارد بیانگر گرایشهای پیشرفتۀ اجتماعی بهسوی سوسیالیسم شد. تا پیش از ۱۸۸۰م، این اصطلاح در هر دو حوزۀ سیاسی و فرهنگی کاربردی یکسان داشت، اما پس از آن با پدیدآمدن تلقی «هنر برای هنر» و درپی آن زبان هنری، سیاست و هنر به دو جریان آوانگارد جدا از هم تبدیل، و رفتهرفته آوانگاردیسم فرهنگی و هنری جایگزین آوانگاردیسم سیاسی شد. از آن پس آوانگارد بهمثابۀ پدیدهای فرهنگی و هنری با شیوههای روز یا سنتهای فاقد معنای گذشته درافتاد و سبک و جهتی نو به دیگران نمایاند و آفرینندگان پیشتاز چنین آثاری نیز آوانگارد خوانده شدند. هنرِ آوانگارد فراتر از درک عامه و فراتر از زمان خود تلقی میشود، و هرگاه عامه جهت آن را دریابند و شیوههای نو را بپذیرند، آوانگاردیسم از رونق میافتد. این اصطلاح در حوزۀ فرهنگ و هنر، در اواخر قرن ۱۹م، نخستین بار به گروهی از نوآوران در زمینههای گوناگون هنری که جنبشی ضد واقعگرا پدید آوردند و شعار «هنر تجربی» را دستمایۀ کار خود کردند، اطلاق شد. سمبولیسم با شاعران پیشتازی در این سبک ازجمله [[ورلن، پل (۱۸۴۴ـ۱۸۹۶)|پُل ورلن]]<ref>Paul Verlaine</ref>، [[رمبو، آرتور (۱۸۵۴ـ۱۸۹۱)|آرتور رمبو]]<ref>Arthur Rimbaud</ref>، و [[مالارمه، استفان (۱۸۴۲ـ۱۸۹۸)|مالارمه]]<ref>Mallarme</ref>، از نخستین نمودهای این جنبش بهشمار میرود. تا سالهای آغازین قرن ۲۰م، گرایش به پسزدن سنتها به همۀ زمینههای اندیشه و فعالیتهای انسانی راه یافت و آوانگاردیسم در هنرهای گوناگونی چون [[نقاشی]]<ref>painting</ref>، [[سینما]]<ref>cinema</ref> و [[تئاتر]]<ref>theater</ref>، نمایشنامهنویسی، [[موسیقی]]<ref>music</ref>، [[معماری]]<ref>architecture</ref>، داستاننویسی و... شکل گرفت. از سالهای ۱۹۵۰م به بعد، با بروز جنبشهای متعددِ متأثر از آوانگاردیسم رادیکال و گرایش مشترک این جنبشها به برداشتن فاصله میان هنر و زندگی، شکل دیگری از آوانگاردیسم پدید آمد که میکوشید هنر را بهصورت زندگی درآورد و زندگی را به صورت اثری هنری نمایش دهد. آوانگارد در معنای جدید، هنری فراتر از درک عامه یا فرهنگ و هنر والا نیست، بلکه تنها بازتاب زیباییشناسانهای از فرهنگ عامه است. گرایش اساسی و همیشگی آوانگاردیسم به نوآوری با تفکر غالب جهان معاصر، یعنی [[مدرنیسم]]، همسو است و به رویکرد دیگری به نام پُست آوانگارد بدل شده است. در هنر و ادبیات ایران، سنتشکنی یا نوآوریهایی از آن گونه که شکلهای جدید حاصل از آن در جای دیگری سابقه نداشته باشد، کمتر یافت میشود، اما پس از تأسیس مدرسۀ [[دارالفنون]] (۱۲۶۸ق) و بعدها پس از انقلاب [[انقلاب مشروطیت ایران|مشروطه]] (۱۳۲۴ق) نوگراییهایی در خلق آثار ادبی رخ نمود که سبب شد شماری از گونههای رایج در ادب امروز ایران، برای نخستین بار به ادب فارسی راه یابند. البته برخی سنتشکنیها نیز وجود داشتند که بهسبب تأثیرگذاریشان جریانساز بودند و اشکالی نو در عرصۀ ادب فارسی آفریدند. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۵ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۵
آوانْگارد (avant-garde)
(در فرانسه[۱] بهمعنی واحدِ جلودار نیروهای نظامی) در اصطلاح سیاسی و فرهنگی و هنری، پیشتاز و پیشرو را گویند. با خارجشدنِ کاربرد این واژه از حوزۀ نظامی، تا پیش از ۱۸۴۸م برای گروههای سیاسی جمهوریخواه یا سوسیالیست بهکار رفت. سپس برپایۀ این نگرش که هنر پیشرو باید همان موضع پیشتازِ گروههای سیاسی در رهبری جامعه علیه بورژواها را داشته باشد، این اصطلاح به دنیای هنر و فرهنگ نیز راه یافت و هنرِ آوانگارد بیانگر گرایشهای پیشرفتۀ اجتماعی بهسوی سوسیالیسم شد. تا پیش از ۱۸۸۰م، این اصطلاح در هر دو حوزۀ سیاسی و فرهنگی کاربردی یکسان داشت، اما پس از آن با پدیدآمدن تلقی «هنر برای هنر» و درپی آن زبان هنری، سیاست و هنر به دو جریان آوانگارد جدا از هم تبدیل، و رفتهرفته آوانگاردیسم فرهنگی و هنری جایگزین آوانگاردیسم سیاسی شد. از آن پس آوانگارد بهمثابۀ پدیدهای فرهنگی و هنری با شیوههای روز یا سنتهای فاقد معنای گذشته درافتاد و سبک و جهتی نو به دیگران نمایاند و آفرینندگان پیشتاز چنین آثاری نیز آوانگارد خوانده شدند. هنرِ آوانگارد فراتر از درک عامه و فراتر از زمان خود تلقی میشود، و هرگاه عامه جهت آن را دریابند و شیوههای نو را بپذیرند، آوانگاردیسم از رونق میافتد. این اصطلاح در حوزۀ فرهنگ و هنر، در اواخر قرن ۱۹م، نخستین بار به گروهی از نوآوران در زمینههای گوناگون هنری که جنبشی ضد واقعگرا پدید آوردند و شعار «هنر تجربی» را دستمایۀ کار خود کردند، اطلاق شد. سمبولیسم با شاعران پیشتازی در این سبک ازجمله پُل ورلن[۲]، آرتور رمبو[۳]، و مالارمه[۴]، از نخستین نمودهای این جنبش بهشمار میرود. تا سالهای آغازین قرن ۲۰م، گرایش به پسزدن سنتها به همۀ زمینههای اندیشه و فعالیتهای انسانی راه یافت و آوانگاردیسم در هنرهای گوناگونی چون نقاشی[۵]، سینما[۶] و تئاتر[۷]، نمایشنامهنویسی، موسیقی[۸]، معماری[۹]، داستاننویسی و... شکل گرفت. از سالهای ۱۹۵۰م به بعد، با بروز جنبشهای متعددِ متأثر از آوانگاردیسم رادیکال و گرایش مشترک این جنبشها به برداشتن فاصله میان هنر و زندگی، شکل دیگری از آوانگاردیسم پدید آمد که میکوشید هنر را بهصورت زندگی درآورد و زندگی را به صورت اثری هنری نمایش دهد. آوانگارد در معنای جدید، هنری فراتر از درک عامه یا فرهنگ و هنر والا نیست، بلکه تنها بازتاب زیباییشناسانهای از فرهنگ عامه است. گرایش اساسی و همیشگی آوانگاردیسم به نوآوری با تفکر غالب جهان معاصر، یعنی مدرنیسم، همسو است و به رویکرد دیگری به نام پُست آوانگارد بدل شده است. در هنر و ادبیات ایران، سنتشکنی یا نوآوریهایی از آن گونه که شکلهای جدید حاصل از آن در جای دیگری سابقه نداشته باشد، کمتر یافت میشود، اما پس از تأسیس مدرسۀ دارالفنون (۱۲۶۸ق) و بعدها پس از انقلاب مشروطه (۱۳۲۴ق) نوگراییهایی در خلق آثار ادبی رخ نمود که سبب شد شماری از گونههای رایج در ادب امروز ایران، برای نخستین بار به ادب فارسی راه یابند. البته برخی سنتشکنیها نیز وجود داشتند که بهسبب تأثیرگذاریشان جریانساز بودند و اشکالی نو در عرصۀ ادب فارسی آفریدند.