تولستوی، لئون: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه زندگینامه | {{جعبه زندگینامه | ||
|عنوان =لیون تولستوی | |عنوان =لیون تولستوی | ||
خط ۳۰: | خط ۲۷: | ||
|باشگاه = | |باشگاه = | ||
}} | }} | ||
تولْستوی، لئون (۱۸۲۸ـ۱۹۱۰م)(Tolstoy, Leo)<br /> [[File:14269900.jpg|thumb|لئو تولستوي]] | |||
(تلفظ روسی: | (تلفظ روسی: لف تالستوی) رماننویس روسی و نویسندۀ رمانهای ''جنگ و صلح''<ref>''War and Peace''</ref> (۱۸۶۳ـ ۱۸۶۹) و''آنا کارنینا''<ref>''Anna Karenina''</ref> (۱۸۷۳ـ ۱۸۷۷). اندیشههای ماتریالیستی (مادهگرایی) اروپای غربی او را آزار میداد و در دهههای ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ پیشگام «آموزش رایگان<ref>free education</ref>» شد. در ۱۸۸۰ بحران روحی عمیقی را از سرگذراند و دیدگاههای اخلاقی مختلفی اتخاذ کرد، ازجمله مقاومت انفعالی دربرابر شرّ، رد صاحبان قدرت (مذهب یا دولت) و مالکیت خصوصی، و بازگشت به مسیحیتی عرفانی. کلیسای ارتدوکس او را طرد و آثار بعدی او را ممنوع کرد. ''کودکی''<ref>''Childhood'' </ref> (۱۸۵۲) نخستین اثر منتشرشدهاش بود؛ نخستین بخش از اثر سهبخشی او که با ''نوجوانی''<ref>''Boyhood'' </ref> (۱۸۵۴) و ''جوانی''<ref>''Youth'' </ref> (۱۸۵۷) تکمیل شد. ''قصههای سیواستوپل''<ref>''Tales from Sevastopol''</ref> در ۱۸۵۶ منتشر شد. آثار بعدی او، که توضیح و اشاعۀ فلسفۀ شخصی او بعد از بحران روحیاش بود، عبارتاند از ''آنچه من بدان معتقدم''<ref>''What I Believe''</ref> (۱۸۸۳)، ''سونات کرویتسر''<ref>''The Kreutzer Sonata''</ref> (۱۸۸۹)، و رمان ''رستاخیز''<ref>''Resurrection'' </ref> (۱۹۰۰). اشتیاق او به ترک اموال و زندگی همانند دهقانان سبب شد از خانوادهاش جدا شود. سرانجام از خانه گریخت و در ایستگاه راهآهن آستاپوو<ref>Astapovo </ref> براثر ذاتالریه درگذشت. | ||
تولستوی در مقام نویسنده تأثیری عظیم بر ادبیات بعد از خود برجا گذاشت، اما در مقام متفکر نفوذ چندانی نداشت؛ مهاتما گاندی<ref>Mahatma Gandhi </ref>، تنها پیرو بزرگ او در فلسفۀ مقاومت منفی دربرابر شرّ بود. | تولستوی در مقام نویسنده تأثیری عظیم بر ادبیات بعد از خود برجا گذاشت، اما در مقام متفکر نفوذ چندانی نداشت؛ مهاتما گاندی<ref>Mahatma Gandhi </ref>، تنها پیرو بزرگ او در فلسفۀ مقاومت منفی دربرابر شرّ بود. | ||
از خانوادهای اشرافی در یاسنایا پالیانا<ref>Yasnaya Polyana</ref>، نزدیک تولا<ref>Tula </ref>، بهدنیا آمد؛ اما در ۹سالگی یتیم شد. در ''دانشگاه قازان''<ref>''Kazan University''</ref> تحصیل کرد، اما تحصیلاتش را ادامه نداد و چند سالی به خوشگذرانی پرداخت. در ۱۸۵۱ به نیروهای روسی در قفقاز پیوست و در جنگ کریمه<ref>Crimean War</ref> افسر توپخانه در دفاع از سیواستوپل بود. هنگامیکه در قفقاز بود اثر زندگینامهای خود، ''کودکی'' و ''نوجوانی''، را نوشت. پس از ورود به سن پترزبورگ<ref>St Petersburg</ref> در ۱۸۵۵، محافل ادبی پایتخت از او همچون ستارۀ تازۀ ادبیات روسی استقبال کردند. دو سال بعد ''قصههای سیواستوپل''، که بیپایگی اندیشههای رمانتیک تهور جنگی را نشان میداد، و ''جوانی'' را نوشت. در ۱۸۵۷ و ۱۸۶۰ سفرهایی طولانی به اروپای غربی کرد. در دهههای ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ بخش اعظم وقت و توان خود را وقف فعالیتهای آموزشی کرد و به این منظور ادارۀ مدرسهای در املاک خود را برعهده گرفت، مجلۀ ویژهای انتشار داد و بهمنزلۀ یکی از پیشگامان «آموزش رایگان» متنهایی در این زمینه نوشت. دهههای ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ دورۀ عمیقترین آثار ادبی او بود؛ ''جنگ و صلح'' و ''آنا کارنینا'' محصول این دوره است. زمانی که تولستوی رمان دوم را بهپایان برد، دچار بحرانی روحی شد که در سالهای بعد از میان رفت و برنامهای جدید برای آموزش مذهبی و اجتماعی طرح کرد که برپایۀ طرد خشونت، ثروت، رابطۀ جنسی، و نیاز به اصلاح درونی خود، و نیز عشق به همۀ موجودات زنده بود. آثار او دربارۀ قواعد اخلاقی شخصیاش عبارتاند از: | از خانوادهای اشرافی در یاسنایا پالیانا<ref>Yasnaya Polyana</ref>، نزدیک تولا<ref>Tula </ref>، بهدنیا آمد؛ اما در ۹سالگی یتیم شد. در ''دانشگاه قازان''<ref>''Kazan University''</ref> تحصیل کرد، اما تحصیلاتش را ادامه نداد و چند سالی به خوشگذرانی پرداخت. در ۱۸۵۱ به نیروهای روسی در قفقاز پیوست و در جنگ کریمه<ref>Crimean War</ref> افسر توپخانه در دفاع از سیواستوپل بود. هنگامیکه در قفقاز بود اثر زندگینامهای خود، ''کودکی'' و ''نوجوانی''، را نوشت. پس از ورود به سن پترزبورگ<ref>St Petersburg</ref> در ۱۸۵۵، محافل ادبی پایتخت از او همچون ستارۀ تازۀ ادبیات روسی استقبال کردند. دو سال بعد ''قصههای سیواستوپل''، که بیپایگی اندیشههای رمانتیک تهور جنگی را نشان میداد، و ''جوانی'' را نوشت. در ۱۸۵۷ و ۱۸۶۰ سفرهایی طولانی به اروپای غربی کرد. در دهههای ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ بخش اعظم وقت و توان خود را وقف فعالیتهای آموزشی کرد و به این منظور ادارۀ مدرسهای در املاک خود را برعهده گرفت، مجلۀ ویژهای انتشار داد و بهمنزلۀ یکی از پیشگامان «آموزش رایگان» متنهایی در این زمینه نوشت. دهههای ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ دورۀ عمیقترین آثار ادبی او بود؛ ''جنگ و صلح'' و ''آنا کارنینا'' محصول این دوره است. زمانی که تولستوی رمان دوم را بهپایان برد، دچار بحرانی روحی شد که در سالهای بعد از میان رفت و برنامهای جدید برای آموزش مذهبی و اجتماعی طرح کرد که برپایۀ طرد خشونت، ثروت، رابطۀ جنسی، و نیاز به اصلاح درونی خود، و نیز عشق به همۀ موجودات زنده بود. آثار او دربارۀ قواعد اخلاقی شخصیاش عبارتاند از: ''آنچه من بدان معتقدم''، ''اعتراف''<ref>''A Confession''</ref> (۱۸۸۴)، و ''چه باید کرد؟''<ref>''?What Are We To Do''</ref> (۱۸۸۶). | ||
تولستوی در ''هنر چیست؟''<ref>''?What is Art''</ref> (۱۸۹۶) بر این عقیده بود که هنر باید ساده و برای همگان مفهوم و از نظر اخلاقی اعتلادهنده باشد، از اینرو «جزئیات اضافی» در آثار بزرگ واقعگرایانهاش را رد کرد. | تولستوی در ''هنر چیست؟''<ref>''?What is Art''</ref> (۱۸۹۶) بر این عقیده بود که هنر باید ساده و برای همگان مفهوم و از نظر اخلاقی اعتلادهنده باشد، از اینرو «جزئیات اضافی» در آثار بزرگ واقعگرایانهاش را رد کرد. | ||
آثار خلاق سالهای آخر عمرش عبارتاند از: داستانهای بلند ''مرگ ایوان ایلیچ''<ref>''The Death of Ivan Ilich''</ref> (۱۸۸۴)، ''سونات کرویتسر''، ''ارباب و نوکر''<ref>''Master and Man''</ref> (۱۸۹۵)، و ''حاجی مراد''<ref>Hadji-Murad</ref> (۱۸۹۶ـ۱۹۰۴)؛ رمان ''رستاخیز''؛ نمایشنامههای ''قدرت تاریکی''<ref>''The Power of Darkness''</ref> (۱۸۸۶)، ''میوههای روشنگری''<ref>''The Fruits of Enlightenment'' </ref> (۱۸۹۰)، و ''جسد زنده<ref>''The Living Corpse''</ref>'' | آثار خلاق سالهای آخر عمرش عبارتاند از: داستانهای بلند ''مرگ ایوان ایلیچ''<ref>''The Death of Ivan Ilich''</ref> (۱۸۸۴)، ''سونات کرویتسر''، ''ارباب و نوکر''<ref>''Master and Man''</ref> (۱۸۹۵)، و ''حاجی مراد''<ref>Hadji-Murad</ref> (۱۸۹۶ـ۱۹۰۴)؛ رمان ''رستاخیز''؛ نمایشنامههای ''قدرت تاریکی''<ref>''The Power of Darkness''</ref> (۱۸۸۶)، ''میوههای روشنگری''<ref>''The Fruits of Enlightenment'' </ref> (۱۸۹۰)، و ''جسد زنده<ref>''The Living Corpse''</ref>'' (۱۹۰۰)؛ و داستانهای پرطرفداری که همۀ آنها کموبیش فلسفۀ تازۀ او را تصویر و تبلیغ میکردند. مخالفت او با کلیسا و دولت، به دشمنی حکومت با او و تکفیرش منجر شد. شهرت آموزههای او خیلی زود به خارج از روسیه رسید و یاسنایا پالیانا مکانی برای زیارت شد. با این همه خود تولستوی، احساس بیگانگی روزافزونی با این دهکده و خانوادهاش میکرد، زیرا با دیدگاههای او موافق نبودند. او که قادر نبود آرمانهای سادهزیستیاش را با فضای ملک خانوادگی خود تطبیق دهد، مخفیانه یاسنایا پالیانا را ترک کرد و دَه روز بعد مرد. | ||
| |
نسخهٔ ۳۰ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۲۰
لیون تولستوی Leo Tolstoy | |
---|---|
زادروز |
یاسنایا پالیانا، تولا ۱۸۲۸م |
درگذشت | ۱۹۱۰م |
ملیت | روسیه ای |
نامهای دیگر | تلفظ روسی: لف تالستوی |
تحصیلات و محل تحصیل | دانشگاه قازان |
شغل و تخصص اصلی | رمان نویس |
آثار | جنگ و صلح (۱۸۶۳-۱۸۶۹)؛ آنا کارنینا (۱۸۷۳-۱۸۷۷)؛ رستاخیز (۱۹۰۰)؛ حاجی مراد (۱۸۹۶-۱۹۰۴) |
گروه مقاله | ادبیات غرب |
تولْستوی، لئون (۱۸۲۸ـ۱۹۱۰م)(Tolstoy, Leo)
(تلفظ روسی: لف تالستوی) رماننویس روسی و نویسندۀ رمانهای جنگ و صلح[۱] (۱۸۶۳ـ ۱۸۶۹) وآنا کارنینا[۲] (۱۸۷۳ـ ۱۸۷۷). اندیشههای ماتریالیستی (مادهگرایی) اروپای غربی او را آزار میداد و در دهههای ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ پیشگام «آموزش رایگان[۳]» شد. در ۱۸۸۰ بحران روحی عمیقی را از سرگذراند و دیدگاههای اخلاقی مختلفی اتخاذ کرد، ازجمله مقاومت انفعالی دربرابر شرّ، رد صاحبان قدرت (مذهب یا دولت) و مالکیت خصوصی، و بازگشت به مسیحیتی عرفانی. کلیسای ارتدوکس او را طرد و آثار بعدی او را ممنوع کرد. کودکی[۴] (۱۸۵۲) نخستین اثر منتشرشدهاش بود؛ نخستین بخش از اثر سهبخشی او که با نوجوانی[۵] (۱۸۵۴) و جوانی[۶] (۱۸۵۷) تکمیل شد. قصههای سیواستوپل[۷] در ۱۸۵۶ منتشر شد. آثار بعدی او، که توضیح و اشاعۀ فلسفۀ شخصی او بعد از بحران روحیاش بود، عبارتاند از آنچه من بدان معتقدم[۸] (۱۸۸۳)، سونات کرویتسر[۹] (۱۸۸۹)، و رمان رستاخیز[۱۰] (۱۹۰۰). اشتیاق او به ترک اموال و زندگی همانند دهقانان سبب شد از خانوادهاش جدا شود. سرانجام از خانه گریخت و در ایستگاه راهآهن آستاپوو[۱۱] براثر ذاتالریه درگذشت.
تولستوی در مقام نویسنده تأثیری عظیم بر ادبیات بعد از خود برجا گذاشت، اما در مقام متفکر نفوذ چندانی نداشت؛ مهاتما گاندی[۱۲]، تنها پیرو بزرگ او در فلسفۀ مقاومت منفی دربرابر شرّ بود.
از خانوادهای اشرافی در یاسنایا پالیانا[۱۳]، نزدیک تولا[۱۴]، بهدنیا آمد؛ اما در ۹سالگی یتیم شد. در دانشگاه قازان[۱۵] تحصیل کرد، اما تحصیلاتش را ادامه نداد و چند سالی به خوشگذرانی پرداخت. در ۱۸۵۱ به نیروهای روسی در قفقاز پیوست و در جنگ کریمه[۱۶] افسر توپخانه در دفاع از سیواستوپل بود. هنگامیکه در قفقاز بود اثر زندگینامهای خود، کودکی و نوجوانی، را نوشت. پس از ورود به سن پترزبورگ[۱۷] در ۱۸۵۵، محافل ادبی پایتخت از او همچون ستارۀ تازۀ ادبیات روسی استقبال کردند. دو سال بعد قصههای سیواستوپل، که بیپایگی اندیشههای رمانتیک تهور جنگی را نشان میداد، و جوانی را نوشت. در ۱۸۵۷ و ۱۸۶۰ سفرهایی طولانی به اروپای غربی کرد. در دهههای ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ بخش اعظم وقت و توان خود را وقف فعالیتهای آموزشی کرد و به این منظور ادارۀ مدرسهای در املاک خود را برعهده گرفت، مجلۀ ویژهای انتشار داد و بهمنزلۀ یکی از پیشگامان «آموزش رایگان» متنهایی در این زمینه نوشت. دهههای ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ دورۀ عمیقترین آثار ادبی او بود؛ جنگ و صلح و آنا کارنینا محصول این دوره است. زمانی که تولستوی رمان دوم را بهپایان برد، دچار بحرانی روحی شد که در سالهای بعد از میان رفت و برنامهای جدید برای آموزش مذهبی و اجتماعی طرح کرد که برپایۀ طرد خشونت، ثروت، رابطۀ جنسی، و نیاز به اصلاح درونی خود، و نیز عشق به همۀ موجودات زنده بود. آثار او دربارۀ قواعد اخلاقی شخصیاش عبارتاند از: آنچه من بدان معتقدم، اعتراف[۱۸] (۱۸۸۴)، و چه باید کرد؟[۱۹] (۱۸۸۶).
تولستوی در هنر چیست؟[۲۰] (۱۸۹۶) بر این عقیده بود که هنر باید ساده و برای همگان مفهوم و از نظر اخلاقی اعتلادهنده باشد، از اینرو «جزئیات اضافی» در آثار بزرگ واقعگرایانهاش را رد کرد.
آثار خلاق سالهای آخر عمرش عبارتاند از: داستانهای بلند مرگ ایوان ایلیچ[۲۱] (۱۸۸۴)، سونات کرویتسر، ارباب و نوکر[۲۲] (۱۸۹۵)، و حاجی مراد[۲۳] (۱۸۹۶ـ۱۹۰۴)؛ رمان رستاخیز؛ نمایشنامههای قدرت تاریکی[۲۴] (۱۸۸۶)، میوههای روشنگری[۲۵] (۱۸۹۰)، و جسد زنده[۲۶] (۱۹۰۰)؛ و داستانهای پرطرفداری که همۀ آنها کموبیش فلسفۀ تازۀ او را تصویر و تبلیغ میکردند. مخالفت او با کلیسا و دولت، به دشمنی حکومت با او و تکفیرش منجر شد. شهرت آموزههای او خیلی زود به خارج از روسیه رسید و یاسنایا پالیانا مکانی برای زیارت شد. با این همه خود تولستوی، احساس بیگانگی روزافزونی با این دهکده و خانوادهاش میکرد، زیرا با دیدگاههای او موافق نبودند. او که قادر نبود آرمانهای سادهزیستیاش را با فضای ملک خانوادگی خود تطبیق دهد، مخفیانه یاسنایا پالیانا را ترک کرد و دَه روز بعد مرد.
- ↑ War and Peace
- ↑ Anna Karenina
- ↑ free education
- ↑ Childhood
- ↑ Boyhood
- ↑ Youth
- ↑ Tales from Sevastopol
- ↑ What I Believe
- ↑ The Kreutzer Sonata
- ↑ Resurrection
- ↑ Astapovo
- ↑ Mahatma Gandhi
- ↑ Yasnaya Polyana
- ↑ Tula
- ↑ Kazan University
- ↑ Crimean War
- ↑ St Petersburg
- ↑ A Confession
- ↑ ?What Are We To Do
- ↑ ?What is Art
- ↑ The Death of Ivan Ilich
- ↑ Master and Man
- ↑ Hadji-Murad
- ↑ The Power of Darkness
- ↑ The Fruits of Enlightenment
- ↑ The Living Corpse