سینما
سینما (cinema)
برگرفته از واژۀ یونانی kinema بهمعنای «حرکت». سینما، شکلی از هنر و سرگرمی، عبارت است از نمایش تصاویر متحرک رنگی یا سیاهوسفید بر پرده. در سینما از هنرهای دیگری چون ادبیات، تئاتر و موسیقی نیز استفاده میشود. سابقۀ نمایش تصویر به فانوس خیال[۱] قرن ۱۷ برمیگردد. در قرن ۱۹ تلاشهایی در زمینۀ تصور حرکت تصاویر صورت گرفت. اسباببازیهای نوری، مانند زئوتروپ[۲]، با تکیه بر این اصل ساخته میشود که هر تصویری بر شبکیۀ چشم بیفتد کسری از ثانیه در آن میماند و به این ترتیب اگر چندین تصویر به سرعت و پیدرپی بر شبکیه بیفتد، متحرک و پیوسته بهنظر میآید. در نیمۀ نخست قرن ۱۹ افرادی همچون ژوزف نییپس[۳]، لوئی داگر[۴]، و ویلیام تالبوت[۵] عکاسی ثابت را اختراع کردند و راه برای ادورد مایبریج[۶]، در زمینۀ عکاسی ردیفی[۷] هموار شد؛ منظور از عکاسی ردیفی ثبت حرکات حیوانات یا انسان در ردیفی از عکسهای ثابت و پیدرپی است. ابداعاتی که در دو دهۀ آخر قرن ۱۹ در امریکا صورت گرفت، راه را برای فیلمبرداری ممکن ساخت، ازجمله ابداع نوار سلولوئید[۸] در ۱۸۸۷ و نیز کینهتوگراف[۹] که دبلیو کِی ال دیکسون[۱۰] با نظارت توماس ادیسون[۱۱]، مخترع امریکایی، در ۱۸۹۱ ساخت. این دستگاه که با نوار سلولوئید سوراخدار و با باطری کار میکرد، نخستین نمونه از دوربین تصویر متحرک بود. دیکسون سپس از سوی ادیسون مأموریت یافت تا کینهتوسکوپ[۱۲] را بسازد؛ این دستگاه فیلمهایی را نشان میداد که با کینهتوگراف گرفته بودند و سوراخی داشت که تصاویر را از درون آن تماشا میکردند. بهدنبال نوآوری دیکسون، برادران لومیر در ۱۸۹۵ دستگاه سینماتوگراف، با قابلیت حمل آسان و ضبط و ظهور و چاپ تصاویر متحرک، را اختراع کردند.
دوران صامت. در دهۀ ۱۸۹۰ پیشکسوتان فرانسوی سینما، برادران لومیر (اوگوست و لوئی)[۱۳] سینماتوگراف را ابداع کردند. این وسیله، تصاویری را بر پرده میانداخت و تصور حرکت تصاویر را القا میکرد. آثار برادران لومیر و بسیاری از نخستین فیلمسازان، فیلمهایی کوتاه و مستند دربارۀ رویدادهای روزمره بود، همچون خروج کارگران از کارخانه، ورود قطار به ایستگاه، و غذادادن به بچه. در سالهای آغازین قرن ۲۰، ساخت فیلمهای داستانی رواج یافت و فیلمها از نظر الگوهای تدوین، حرکت دوربین، و جلوههای نوری پیچیدهتر شد. فیلمهای مهم این دوره عبارتاند از فیلم تخیلیداستانی سفر به ماه[۱۴] (۱۹۰۲) و فیلم وسترن[۱۵] سرقت بزرگ قطار[۱۶] (۱۹۰۳) ساختۀ ادوین اس پورتر[۱۷]، دو فیلم حماسی تولّد یک ملّت[۱۸] (۱۹۱۵) و تعصب[۱۹] (۱۹۱۶) هر دو ساختۀ دیوید وارک گریفیث[۲۰]. در دهۀ ۱۹۲۰، امریکا سرکردۀ تجاری بازار جهانی بود ولی سینمای اروپا به تجربهاندوزیهای هنری و مدرنیستی میپرداخت. اکسپرسیونیسم آلمان[۲۱] در این دوره بسیار تأثیرگذار بود و در آثار مهمی همچون مطب دکتر کالیگاری[۲۲] (۱۹۱۹) و فیلمهای کارگردانهایی مانند فریتس لانگ[۲۳]، مورنائو[۲۴] و پابست[۲۵] نمود یافت. در شوروی، سرگی آیزنشتاین[۲۶] فن مونتاژ را تکامل بخشید که نمونۀ بارز آن رزمناو پوتمکین[۲۷] (۱۹۲۵) است. صنعت فیلمسازی در هند و ژاپن نیز در همین دوره پدید آمد.
سینمای اروپا درآغاز. سینمای اروپا در آغاز زیر سلطۀ سینمای فرانسه (بهویژه محصولات پاته[۲۸] و گومون[۲۹]) بود، ولی صنعت سینما در اسکاندیناوی نیز رونق یافت. فیلمسازان ایتالیایی متخصص ساختن آثار حماسی جذاب و تاریخی بودند، همچون فیلم پرفروش کابیریا[۳۰] (۱۹۱۴) ساختۀ جووانی پاسترونه[۳۱] (۱۸۸۳ـ۱۹۵۹). در دوران جنگ جهانی اول، بیشتر صنایع فیلمسازی کشورهای اروپایی از رمق افتادند، ولی در دهۀ ۱۹۲۰ فیلمهایی چون مصائب ژاندارک[۳۲] (۱۹۲۸) اثر کارل تئودور درایر[۳۳]، آخرین خنده[۳۴] (۱۹۲۴) ساختۀ مورنائو، ناپلئون (۱۹۲۶) اثر آبل گانس[۳۵]، و نخستین فیلم ناطق آلفرد هیچکاک[۳۶] به نام حقالسکوت[۳۷] (۱۹۲۹)، نقاط عطفی در سینمای اروپا بودند. در روسیه، علاوه بر آیزنشتاین، فسولت پودوفکین[۳۸] و ژیگا ورتوف[۳۹] نیز از نخستین کارگردانان سینمای این کشور بودند.
هالیوود پیش از ۱۹۶۰. در دو دهۀ نخست قرن ۲۰، فیلمسازی امریکا که افرادی همچون دیوید وارک گریفیث، سیسیل ب دومیل[۴۰] و چارلی چاپلین[۴۱]، در رأس آن بودند، به لحاظ هنری و تجاری رونق یافت. تا دهۀ ۱۹۲۰ صنعت سینما در چندین استودیو در نزدیکی لوسآنجلس، کالیفرنیا، متمرکز شد. این استودیوهای هالیوودی، همان الگوی تولید انبوه رایج در دیگر صنایع امریکا را بهکار گرفتند. همۀ فیلمهای هالیوود از الگوهایی یکنواخت پیروی میکردند و تا نیمۀ دهۀ ۱۹۳۰ محتوا و سبکشان را آییننامۀ سفتوسخت تولید (← سانسور فیلم[۴۲]؛ ادارۀ هیز) تعیین میکرد، ولی عواملی دیگر در جاذبه و مقبولیت محصولات هالیوود در ژانر (گونه)های مختلف نقش داشت، ازجمله بهرهگیری از محبوبیت ستارگان، تبلیغات گسترده، انتشار اطلاعیه در مطبوعات، و معرفی آنها در رسانهها. موضوع فیلمهای امریکایی، در آغاز، بیشتر حماسی تاریخی[۴۳]، ملودرام[۴۴]، کمدی اسلپاستیک (بزن بکوب)[۴۵]، و وسترن بود. در این زمان رابرت فلاهرتی[۴۶] از کارگردانهای شاخص سینمای مستند بود. پس از پیدایش سینمای ناطق، در اواخر دهۀ ۱۹۲۰، گونههای دیگری نیز در سینما پدید آمدند، ازجمله فیلمهای موزیکال[۴۷]، گانگستری[۴۸]، کمدی اسکروبال[۴۹]، ترسناک، نمایش تاریخی[۵۰]، و مهیج جنایی[۵۱]. ساخت فیلمهای انیمیشن (تصویر متحرک)[۵۲] نیز در همین زمان آغاز شد، مانند میکی ماوس[۵۳]، آفریدۀ والت دیزنی[۵۴] که نخست در کارتون استیمبوت ویلی[۵۵] (۱۹۲۸) ظاهر شد، و سفیدبرفی و هفت کوتوله[۵۶]، نخستین فیلم بلند متحرکسازی که در ۱۹۳۷ بهنمایش درآمد. نظام ستارهسازی از ۱۹۰۹ رواج یافت و بازیگرانی همچون مری پیکفورد[۵۷] و بن تورپین[۵۸] از این سال محبوب شدند، و دیری نپایید که ستارگان تازهای مانند فتی آربکل[۵۹]، چارلی چاپلین، داگلاس فربنکس مهتر[۶۰]، گرتا گاربو[۶۱]، لیلیان گیش[۶۲]، باستر کیتون[۶۳]، هارولد لوید[۶۴]، گلوریا سوانسون[۶۵]، و رودالف والنتینو[۶۶] ظهور کردند. با ورود صدا، بسیاری از ستارگان دوران صامت سینما کنار رفتند، زیرا صدا و سبک بازیگریشان مناسب با این قالب تازه نبود. درعوض بسیاری از بازیگران ناتورالیست[۶۷] و شخصیتهای شناختهشدۀ تئاتر به سینما روآوردند. برخی از ستارگان «دوران طلایی[۶۸]» هالیوود، در دهههای ۱۹۳۰ و۱۹۴۰، عبارتاند از هامفری بوگارت[۶۹]، جیمز کاگنی[۷۰]، جون کرافورد[۷۱]، بت دیویس[۷۲]، هنری فاندا[۷۳]، کلارک گیبل[۷۴]، جودی گارلند[۷۵]، کری گرانت[۷۶]، کاترین هپبورن[۷۷]، مرنا لوی[۷۸]، برادران مارکس[۷۹]، ویلیام پاول[۸۰]، باربارا استنویک[۸۱]، جیمز استوارت[۸۲]، و اسپنسر تریسی[۸۳]. پیشتر با وجود اینکه در زمینۀ فیلمبرداری رنگی آزمایشهایی صورت گرفته بود، این کار در عمل با ابداع تکنی کالر[۸۴] آغاز شد. در امریکا فیلم رنگی فقط برای تولید آثار برجستهای چون بر باد رفته[۸۵] (۱۹۳۹) و موزیکالهای پرهزینهای مانند جادوگر شهر زمرد[۸۶] (۱۹۳۹) بهکار میرفت، ولی تا نیمۀ دهۀ ۱۹۵۰ همۀ فیلمهای هالیوود بهشیوۀ رنگی ساخته میشد. در همین زمان چندین شیوۀ نمایش پردۀ عریض ابداع شد که از آن میان سینماسکوپ[۸۷] از همه موفقتر بود.
سینمای جهان پیش از ۱۹۶۰. در دهۀ ۱۹۳۰، ژان رنوار[۸۸] در فرانسه، چندین فیلم ماندگار ساخت؛ ازجمله شب در چهارراه[۸۹] (۱۹۳۲) و جنایت آقای لانژ[۹۰] (۱۹۳۶). مجموعهای از فیلمهای واقعگرای شاعرانه[۹۱]، همچون پهپهلوموکو[۹۲] (۱۹۳۶)، اثر ژولین دوویویه[۹۳]، و بندر مهآلود[۹۴] (۱۹۳۸) ساختۀ مارسل کارنه[۹۵]، بر گونۀ فیلم نوُار[۹۶] در امریکا و فیلمهای مهیج و جنایی فرانسه، موسوم به فیلمهای پلیسی، تأثیر گذاشت. ژان کوکتو[۹۷] مهمترین فیلمهایش را در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ ساخت، و لوئی مال[۹۸] کارش را در دهۀ ۱۹۵۰ آغاز کرد. دهههای ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ در انگلستان دوران خلاقیتهای مستمر بود و فیلمسازانی همچون آلگزاندر کوردا[۹۹]، مایکل پاول[۱۰۰]، امهریک پرسبرگر[۱۰۱]، و کارول رید[۱۰۲] ظهور کردند. در همین دوران استودیوهای ایلینگ[۱۰۳] پا گرفت و آرتور رنک[۱۰۴] امپراتوری فیلمسازیش را بنا نهاد. در ایتالیا، درست پس از جنگ جهانی دوم، جنبش نئورئالیست[۱۰۵] (نوواقعگرا) به پیشگامی لوکینو ویسکونتی[۱۰۶] آغاز شد. این جنبش به ساخت فیلمهای کلاسیکی مانند رم شهر بیدفاع[۱۰۷] (۱۹۴۵) ساختۀ روبرتو روسّلّینی[۱۰۸]، و دزدان دوچرخه[۱۰۹] (۱۹۴۸) اثر ویتوریو دسیکا[۱۱۰]، منجر شد. در دهۀ ۱۹۵۰ کارگردانهای سوررئالیست[۱۱۱] (فراواقعگرا) مانند میکلآنجلو آنتونیونی[۱۱۲] و فدریکو فلینی[۱۱۳]، شروع به فیلمسازی کردند. لوئیس بونوئل[۱۱۴] اسپانیایی، در دهۀ ۱۹۲۰، کارش را با ساخت فیلمهای سورئالیستی آغاز کرد و بیشتر فیلمهایش را در تبعید ساخت. در دهۀ ۱۹۵۰ اینگمار برگمان[۱۱۵] سوئدی، آندری وایدا[۱۱۶]ی لهستانی نیز همچون ساتیاجیترای هندی بهشهرت جهانی رسیدند. معروفترین فیلمسازان ژاپنی در این دهه عبارت بودند از کنجی میزوگوچی[۱۱۷]، یاسوجیرو اوزو[۱۱۸]، و آکیرا کوروساوا[۱۱۹].
سینمای جهان پس از ۱۹۶۰. از مهمترین جنبشهای سینمایی دهۀ ۱۹۶۰ موج نو فرانسه[۱۲۰] بود که با فیلمهایی چون از نفس افتاده[۱۲۱] (۱۹۵۹) اثر ژان ـ لوک گدار[۱۲۲] و ژول و ژیم[۱۲۳] (۱۹۶۲) اثر فرانسوآ تروفو[۱۲۴] آغاز شد. سینماگران موج نو فرانسه، آگاهانه با فرم[۱۲۵] فیلم بازی میکردند و قواعد سینمای امریکا را زیر پا میگذاشتند؛ هنر مدرن و فرهنگ عامیانه را درهم میآمیختند، و اغلب از دیدگاه چپگرایانه به نقد زندگی مدرن میپرداختند. در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، تحولات مهمی در سینمای کشورهای جهان پدید آمد، ازجمله در انگلستان (لینزی اندرسون[۱۲۶]، تونی ریچاردسون[۱۲۷]، جان شلهزینگر[۱۲۸])، چکسلوواکی (میلوش فورمن[۱۲۹]، وِرا چیتیلووا[۱۳۰]، یری مِنزِل[۱۳۱])، آلمان (راینر ورنر فاسبیندر[۱۳۲]، ورنر هرتزوگ[۱۳۳]، ویم وندرس[۱۳۴])، و اسپانیا (کارلوس سائورا[۱۳۵]، خوزه لوئیس بورائو[۱۳۶]، ویکتور اریسه[۱۳۷]). در دهههای۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در اروپا کارگردانان تازهکاری چون کریشتف کیشلوفسکی[۱۳۸]، پدرو آلمودووار[۱۳۹]، آکی کوریسماکی[۱۴۰]، ژان ـ ژاک بنی[۱۴۱]، پاتریس لوکُنت[۱۴۲]، و دِرِک جارمن[۱۴۳]، در عرصه سینمای جهانی درخشیدند. در همین سالها فیلمهایی از افریقا، خاورمیانه، و امریکای لاتین نیز در غرب به نمایش درآمد. فیلمسازان نیوزیلند همچون جِین کمپیون[۱۴۴] و پیتر وییر[۱۴۵]، جورج میلر[۱۴۶]، لی تاماهوری[۱۴۷]، و فیلمسازان کانادایی چون دنیس آرکند[۱۴۸] و آتم اِگویان[۱۴۹] بهشهرت جهانی دست یافتند. سینمای ملی کشورهای چین، هنگ کنگ، تایوان، و ژاپن برخی از زیباترین فیلمهای اواخر دهۀ ۱۹۸۰ و دهۀ ۱۹۹۰ را تولید کردند و فیلمسازانی همچون چن کایگه[۱۵۰]، ژانگ ییمو[۱۵۱]، هو سایوـ سِیْن[۱۵۲]، تیان ژوانگ ژوانگ[۱۵۳]، ژوزو ایتامی[۱۵۴]، تاکهشی بیت تاکهشی[۱۵۵]، جان وُو[۱۵۶]، وُنگ کارـ وای[۱۵۷]، و دیگران مشهور شدند. در دهۀ ۱۹۹۰ سینمای انگلستان نیز جانی دوباره گرفت و فیلمهای مایک لی[۱۵۸] با استقبال روبهرو شد. فیلم کمدی و عاشقانۀ چهار عروسی و یک تشییع جنازه[۱۵۹] (۱۹۹۴) و فیلم جنایی قفل، انبار و دو لولۀ داغ تفنگ[۱۶۰] (۱۹۹۷) در هر دو سوی اقیانوس اطلس به موفقیت هنری و تجاری دست یافتند.
سینمای امریکا پس از ۱۹۶۰. در امریکا فیلمسازانی همچون رابرت آلتمن[۱۶۱]، فرانسیس فورد کاپولا[۱۶۲]، آرتور پن[۱۶۳]، و مارتین اسکورسیزی[۱۶۴] تکنیکهای سبکیِ موج نو فرانسه را در فیلمهای تجاری بهکار گرفتند. وودی آلن[۱۶۵] نوعی کمدی لفظی را درپیش گرفت که بر فیلمسازان نسل بعد تأثیر بسیار گذاشت. استودیوهای هالیوود، که تا آن زمان برای مخاطبان سنتی فیلم میساختند به فیلمسازی برای جوانان نیز توجه کردند. در اواخر دهۀ ۱۹۶۰ و اوایل دهۀ ۱۹۷۰ با تغییر ساختار در صنعت فیلم امریکا، نسل جدید فیلمسازان به نوآوری پرداختند، ولی بهتدریج این تغییرات دوباره بهسوی معیارهای محافظهکارانۀ سینمای هالیوود متمایل شد. موفقیت فیلمهای تجاری پرهزینهای مانند آروارهها[۱۶۶] (۱۹۷۵)، جنگ ستارگان[۱۶۷] (۱۹۷۷)، وای تی: موجود فرازمینی[۱۶۸] (۱۹۸۲)، فصل تازهای را در فیلمسازی امریکا گشود که بر تولید فیلمهای پرفروش و استفاده از جلوههای ویژه تأکید داشت. این گرایش با ابداع تصاویر رایانهای در دهۀ ۱۹۹۰ شدت گرفت. محافظهکاریِ صنعت سینمای امریکا، موجب رویکرد دوباره به گونههای فیلم و نظام ستارهسازی شد. در دهۀ ۱۹۹۰ گونههای وسترن، کمدیهای عشقی، و فیلمهای جنگی دوباره احیا شد، همچون فیلمهای نابخشوده[۱۶۹] (۱۹۹۲)، بیخواب در سیاتل[۱۷۰] (۱۹۹۳)، و نجات سرباز رایان[۱۷۱] (۱۹۹۸). ستارههای هالیوود به بازیگران اصلی صنعت فیلم امریکا تبدیل شدند، ازجمله آرنولد شوارتزِنِگِر[۱۷۲]، جیم کری[۱۷۳]، تام هنکس[۱۷۴]، دمی مور[۱۷۵]، و بروس ویلیس[۱۷۶] که برای بازی در هر فیلم میلیونها دلار دستمزد میگرفتند. از سوی دیگر در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، فیلمسازانی جوان و مستقل و نیز شرکتهای کوچک فیلمسازی بیرون از استودیوهای هالیوود فیلم میساختند. بسیاری از این فیلمسازان مستقل که با بودجۀ کمتر و آزادی هنری بیشتر کار میکردند، اسلوبهای فیلم درجه دو و موج نو فرانسه را با نوآوری احیا کردند؛ مهمترین این فیلمها عبارتاند از رد خون[۱۷۷] (۱۹۸۴) ساختۀ برادران کوئن[۱۷۸]، دختره باید آن را بهدست بیاورد[۱۷۹] (۱۹۸۶) اثر اسپایک لی[۱۸۰]، سکس، دروغها و نوار ویدئو[۱۸۱] (۱۹۸۹) ساختۀ استیون سادربرگ[۱۸۲]، و سگدانی[۱۸۳] (۱۹۹۲) اثر کوئنتین تارانتینو[۱۸۴]. فیلم سادربرگ، بهویژه، به احیای بخشی از سینمای مستقل دامن زد که در دهۀ ۱۹۹۰ رشد یافت. فیلمهای مستقل امریکایی در این دهه، به کارگردانی و نویسندگی فیلمسازان جوانی همچون هال هارتلی[۱۸۵]، ریچارد لینکلیْتر[۱۸۶]، ویت استیلمن[۱۸۷]، و کوین اسمیت[۱۸۸] برتری را به کلام دادهاند و هنرنماییهای بصری سینمای تجاری که در فیلمهای پرفروش پارک ژوراسیک[۱۸۹] (۱۹۹۳) و تایتانیک[۱۹۰] (۱۹۹۷) به اوج خود رسیده بود را کنار گذاشتهاند. فیلمهای هالیوودی که در تابستان ۱۹۹۹ بهنمایش درآمدند، با فروش ۲.۷۸میلیارد دلار رکورد تازهای برجا گذاشتند. این رقم در مقایسه با فروش ۱۹۹۸، دوازده درصد افزایش نشان میدهد. شمار تماشاگران سینما در فصل تابستان با افزایش هشت درصدی، نسبت به سال پیش از آن، به ۵۷۴میلیون نفر رسید، و تعداد تماشاگران در تمام سال تقریباً ۱.۴۷میلیارد نفر برآورد شده است. مهمترین علت افزایش تعداد تماشاگران، گشایش ۵هزار سالن جدید در ۱۹۹۸ است. با اینهمه، در آغاز ۲۰۰۱ تعداد سینماهایی که تعطیل شد نیز افزایش یافت و دو شرکت سینمایی ۱۹۲ سالن، از ۸۶۱ سالن، خود را تعطیل کردند. بیشترین رقم درآمد ناخالص در تابستان ۱۹۹۹ به فیلم جنگ ستارگاناپیزود اول: تهدید شبح[۱۹۱] اختصاص یافت که ۲۸۱میلیون دلار بود.
پیشرفتهای فنی. با رواج ماهواره و تلویزیونهای کابلی، تعداد تماشاگران فیلم افزایش نظرگیری یافته است و فروش فیلمها هر سال رکورد تازهای را برجا میگذارند. با توجه به این موارد، در دهۀ ۱۹۹۰ مرز میان سینما و تلویزیون بیشازپیش ازمیان برداشته شد. انقلاب در تصویرپردازی رایانهای، ابداع دیویدی[۱۹۲] (صفحۀ فشردهای که ظرفیت ضبط یک فیلم سینمایی را دارد)، و تأثیر اینترنت، از دگرگونی در شیوههای نمایش و تماشای فیلم خبر میدهند. در سال ۲۰۰۰ نخستین آزمایش گستردۀ پردازش دیجیتالی نور (دی ال پی)[۱۹۳]، در سینما، را شرکت دیزنی برای فیلم دایناسور[۱۹۴] انجام داد، و در پانزده سینمای امریکا، شیوۀ پخش دیجیتال[۱۹۵] بهکار گرفته شد. در این شیوه بهجای استفاده از نوار سلولوئید در دستگاه نمایش، فیلم نخست بر روی دیسک سخت رایانه پیاده میشود و سپس بر روی پرده به نمایش درمیآید. اگر شیوۀ پردازش دیجیتالی نور (دی ال پی) توسعه پیدا کند، فیلم را میتوان با ماهواره، کابل فیبرنوری، یا صفحۀ دیویدی در سینما نمایش داد و هزینههای ظهور، چاپ و پخش نسخههای فیلم را بهحداقل رساند.
صدا. فیلمهای صامت هیچگاه کاملاً بدون صدا نبودند، مثلاً ادیسون پیش از اختراع کینهتوگراف، دستگاهی به نام فونوگراف[۱۹۶] ابداع کرد و کوشید تا صدا و تصویر را تلفیق کند. از ۱۸۹۵ تا ۱۹۲۷ همزمان با نمایش فیلم، موسیقی بهصورت تکنوازی پیانو در سالنهای کوچک حومۀ شهر و نیز بهصورت ارکستر ۱۰۰نفره در سالنهای شهرهای بزرگ نواخته میشد. در ژاپن، به پیروی از سنت تئاتر کابوکی، فیلم را یک راوی روایت میکرد. «تصاویر ناطق[۱۹۷]» را شرکت برادران وارنر[۱۹۸] اولینبار در فیلم کوتاه دون ژوان[۱۹۹] (۱۹۲۶) و سپس در فیلم بلند خوانندۀ جاز[۲۰۰] (۱۹۲۷) عرضه کرد. ورود صدا به سینما نخست دستاوردهای هنری دهههای پیش را دچار وقفه کرد، زیرا فیلمسازان باید ابزار سنگین و روشهای پیچیدهای را بهکار میگرفتند مانند استفاده از میکروفونهای گوناگون در صحنه، ولی طولی نکشید که به امکانات هنری وسایل جدید پیبردند.
رنگ. نخستین فیلمسازان، ازجمله ملیس[۲۰۱]، فیلمهایشان را به دشواری و با دست رنگ میکردند. بعدها برای اختراع فیلم رنگی تلاشهای فراوانی صورت گرفت ولی با ابداع تکنیکالر سه لایه، رنگ دیگر فقط یک ابزار نبود. این روش را که در آن از سه نوار فیلم استفاده میشد، اولین بار شرکت دیزنی در چندین فیلم کوتاه متحرکسازی بهکار گرفت، و نخستین فیلم بلندی که به این روش فیلمبرداری شد بکی شارپ[۲۰۲] (۱۹۳۵) نام داشت. اختراع فیلم خام رنگی امکانات هنری تازهای را در اختیار فیلمسازان قرار داد. در انگلستان، مایکل پاول و امهریک پرسبرگر و فیلمبردارشان جک کاردیف[۲۰۳] جزو نخستین کسانی بودند که از قابلیتهای رنگ در انتقال مفاهیم استفاده کردند. تا دهۀ ۱۹۵۰ رنگ دیگر جنبه فانتزی و تجملی نداشت و جانشین واقعگرایی فیلمهای سیاهوسفید شد.
پردۀ عریض. در «دوران طلایی» هالیوود نسبت استاندارد عرض به ارتفاع تصویر (نسبت اندازۀ تصویر) ۱.۳۳ به ۱ بود که در همۀ فیلمهای امریکایی رعایت میشد، اما اندکی پیش از دهۀ ۱۹۵۰، رونق تلویزیون که تهدیدی برای سینما بود، سبب شد تا سینما تصاویری تولید کند که تلویزیون قادر به تولید آن نباشد. بنابراین، در ۱۹۵۲ شیوۀ سینهراما[۲۰۴] و فیلم سه بعدی ابداع شد. سینهراما روشی بسیار پرهزینه بود و تلفیق تصویر عریض و صدای چند جهتی را دربر میگرفت. رونق فیلم سهبعدی نیز زودگذر بود و چندان نپایید، ولی در ۱۹۵۲ روش سینماسکوپ ابداع شد که در تاریخ سینما اهمیت بیشتری یافت. در ۱۹۵۳ این روش از سوی شرکت فاکس قرن بیستم[۲۰۵]، در فیلم سینمایی خرقه[۲۰۶] بهکار گرفته شد. در این روش با استفاده از عدسی آنامورفیک، تصویر عریض بهصورت فشرده بر روی فیلم خام ۳۵میلیمتری ثبت میشود. این روش، که با صدای استریو همراه بود، هزینۀ چندانی برای صاحبان سالنهای سینما نداشت، فقط کافی بود که پردۀ عریضی را در سالن و عدسی آنامورفیک را جلو دستگاه نمایش نصب کنند. ابعاد تصویر سینماسکوپ بر پرده ۲.۳۵ به ۱ است. بعدها پردۀ عریض، با نسبت ۱.۸۵ به ۱، جانشین سینماسکوپ شد.
سواد سینمایی. تماشاگران پس از جنگ جهانی دوم با سینما رشد کردند و بهشیوۀ بیان آن خو گرفتند و به تواناییهای هنریاش آگاه بودند. چند جوان مشتاق که در فرانسه در مجلۀ سینمایی کایه دو سینما[۲۰۷] کار میکردند، نظریۀ مؤلف[۲۰۸] را پیریختند. بر پایۀ این نظریه، که از مبانی موج نو بود، کارگردان «مؤلف» فیلم است (یا باید باشد). برخی از فیلمسازان نیز، خارج از چارچوب سینمای تجاری، سبکآفرینی کردند. رواج ویدئوهای خانگی و راهاندازی رشتۀ سینما در بسیاری از دانشگاههای امریکا، در دهۀ ۱۹۸۰، موجب رونق سینمای مستقل در این کشور شد، ولی پیش از این فقط چند فیلمساز مستقل در این زمینه فعال بودند.
نام جشنواره | سال تاسیس | محل برگزاری |
---|---|---|
اسكار | 1927 | كالیفرنیا (امریكا) |
ادینبورگ | 1947 | ادینبورگ (اسكاتلند) |
برلین | 1951 | برلین (آلمان) |
تورنتو | 1975 | تورنتو (كانادا) |
توكیو | 1985 | توكیو (ژاپن) |
ساندنس | 1981 | یوتا (امریكا) |
سانسباستیان | ــــ | سان سباستیان (اسپانیا) |
سانفرانسیسكو | 1957 | سانفرانسیسكو (امریكا) |
شانگهای | ــــ | شانگهای (چین) |
قاهره | ــــ | قاهره (مصر) |
كارلوویواری | ــــ | كارلوویواری (چك) |
كَن | 1946 | كن (فرانسه) |
لندن | 1956 | لندن (انگلستان) |
لوكارنو | 1946 | لوكارنو (سوئیس) |
مسكو | ــــ | مسكو (روسیه) |
مونترال | 1977 | مونترال (كانادا) |
نیویورك | 1963 | نیویورك |
ونیز | 1932و1946 | ونیز (ایتالیا) |
جوایز بفتا | 1959 | انگلستان |
جوایز گلدنگلوب | 1943 | هالیوود، كالیفرنیا |
- ↑ magic lantern
- ↑ zeotrope
- ↑ Joseph Niépce
- ↑ Louis Daguerre
- ↑ William Talbot
- ↑ Eadweard Muybridge
- ↑ series photography
- ↑ celluloid roll
- ↑ Kinetograph
- ↑ W K L Dickson
- ↑ Thomas Edison
- ↑ kinetoscope
- ↑ Lumière Brothers (Auguste and Louis)
- ↑ Le Voyage dans la lune/A Trip to the moon
- ↑ western
- ↑ The Great Train Robbery
- ↑ Edwin S Porter
- ↑ The Birth of a Nation
- ↑ Intolerance
- ↑ D W Griffith
- ↑ German expressionism
- ↑ Das Cabinet des Dr Caligari/The Cabinet of Dr Caligari
- ↑ Fritz Lang
- ↑ Murnau
- ↑ Pabst
- ↑ Sergei Eisenstein
- ↑ Bronenosets Potyomkin/Battleship Potemkin
- ↑ Pathé
- ↑ Gaumont
- ↑ Cabiria
- ↑ Giovanni Pastrone
- ↑ La Passion de Jeanne d’Arc
- ↑ Carl Theodor Dreyer
- ↑ Der letzte Mann/The Last Laugh
- ↑ Abel Gance
- ↑ Alfred Hitchcock
- ↑ Blackmail
- ↑ Vsevolod Pudovkin
- ↑ Dziga Vertov
- ↑ Cecil B DeMille
- ↑ Charlie Chaplin
- ↑ film censorship
- ↑ historical epic
- ↑ melodrama
- ↑ slapstick comedy
- ↑ Robert Flaherty
- ↑ musical
- ↑ gangster
- ↑ screwball comedy
- ↑ period drama
- ↑ crime thriller
- ↑ animation
- ↑ Mickey Mouse
- ↑ Walt Disney
- ↑ Steamboat Willie
- ↑ Snow White and the Seven Dwarfs
- ↑ Mary Pickford
- ↑ Ben Turpin
- ↑ Fatty Arbuckle
- ↑ Douglas Fairbanks Sr
- ↑ Greta Garbo
- ↑ Lillian Gish
- ↑ Buster Keaton
- ↑ Harold Lloyd
- ↑ Gloria Swanson
- ↑ Rudolph Valentino
- ↑ naturalistic
- ↑ golden era
- ↑ Humphrey Bogart
- ↑ James Cagney
- ↑ Joan Crawford
- ↑ Bette Davis
- ↑ Henry Fonda
- ↑ Clark Gable
- ↑ Judy Garland
- ↑ Cary Grant
- ↑ Katharine Hepburn
- ↑ Myrna Loy
- ↑ Marx Brothers
- ↑ William Powell
- ↑ Barbara Stanwyck
- ↑ James Stewart
- ↑ Spencer Tracy
- ↑ Technicolor
- ↑ Gone With the Wind
- ↑ The Wizard of Oz
- ↑ cinemascope
- ↑ Jean Renoir
- ↑ La Nuit du carrefour/Night at the Crossroads
- ↑ Le Crime de M. Lange/The Crime of Monsieur Lange
- ↑ poetic realist films
- ↑ Pépé le Moko
- ↑ Julien Duvivier
- ↑ Quai des brumes/Port of Shadows
- ↑ Marcel Carné
- ↑ film noir
- ↑ Jean Cocteau
- ↑ Louis Malle
- ↑ Alexander Korda
- ↑ Michael Powell
- ↑ Emeric Pressburger
- ↑ Carol Reed
- ↑ Ealing Studios
- ↑ Arthur Rank
- ↑ neorealist movement
- ↑ Luchino Visconti
- ↑ Roma, città aperta/Rome, Open City
- ↑ Roberto Rossellini
- ↑ Ladri di biciclette/Bicycle Thieves
- ↑ Vittorio De Sica
- ↑ surrealist
- ↑ Michelangelo Antonioni
- ↑ Federico Fellini
- ↑ Luis Buñuel
- ↑ Ingmar Bergman
- ↑ Andrzej Wajda
- ↑ Kenji Mizoguchi
- ↑ Yasujiro Ozu
- ↑ Akira Kurosawa
- ↑ French New Wave
- ↑ A bout de souffle/Breathless
- ↑ Jean-Luc Godard
- ↑ Jules et Jim
- ↑ François Truffaut
- ↑ form
- ↑ Lindsay Anderson
- ↑ Tony Richardson
- ↑ John Schlesinger
- ↑ Milos Forman
- ↑ Vera Chytilovà
- ↑ Jirí Menzel
- ↑ Rainer Werner Fassbinder
- ↑ Werner Herzog
- ↑ Wim Wenders
- ↑ Carlos Saura
- ↑ José Luis Borau
- ↑ Victor Erice
- ↑ Krzysztof Kieslowski
- ↑ Pedro Almodovar
- ↑ Aki Kaurismaki
- ↑ Jean-Jacques Beneix
- ↑ Patrice Leconte
- ↑ Derek Jarman
- ↑ Jane Campion
- ↑ Peter Weir
- ↑ George Miller
- ↑ Lee Tamahori
- ↑ Denys Arcand
- ↑ Atom Egoyan
- ↑ Chen Kaige
- ↑ Zhang Yimou
- ↑ Hou Hsiao-hsien
- ↑ Tian Zhuangzhuang
- ↑ Juzo Itami
- ↑ Takeshi `Beat´ Takeshi
- ↑ John Woo
- ↑ Wong Kar-Wai
- ↑ Mike Leigh
- ↑ Four Weddings and a Funeral
- ↑ Lock, Stock and Two Smoking Barrels
- ↑ Robert Altman
- ↑ Francis Ford Coppola
- ↑ Arthur Penn
- ↑ Martin Scorsese
- ↑ Woody Allen
- ↑ Jaws
- ↑ Star Wars
- ↑ ET,the Extra-Terrestrial
- ↑ Unforgiven
- ↑ Sleepless in Seattle
- ↑ Saving Private Ryan
- ↑ Arnold Schwarzenegger
- ↑ Jim Carrey
- ↑ Tom Hanks
- ↑ Demi Moore
- ↑ Bruce Willis
- ↑ Blood Simple
- ↑ Coen brothers
- ↑ She’s Gotta Have It
- ↑ Spike Lee
- ↑ sex, lies and videotape
- ↑ Steven Soderbergh
- ↑ Reservoir Dogs
- ↑ Quentin Tarantino
- ↑ Hal Hartley
- ↑ Richard Linklater
- ↑ Whit Stillman
- ↑ Kevin Smith
- ↑ Jurassic Park
- ↑ Titanic
- ↑ Star War Episode I: ThePhantom Menace
- ↑ DVD
- ↑ digital light processing (DLP)
- ↑ Dinosaur
- ↑ technique of digital delivery
- ↑ phonograph
- ↑ Talking pictures
- ↑ Warner Bros
- ↑ Don Juan
- ↑ The Jazz Singer
- ↑ Méliés
- ↑ Becky Sharp
- ↑ Jack Cardiff
- ↑ Cinerama
- ↑ Twentieth Century Fox
- ↑ The Robe
- ↑ Cahiers du Cinema
- ↑ auteur theory