پاتریشا نیل
پاتریشا نیل (کنتاکی 20 ژانویه 1926- ماساچوست 8 اوت 1910م) (Patricia Neal)
(نام اصلی: پتسی لوییز نیل[۱]) بازیگر زن امریکایی و برندۀ جایزۀ اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن. از ستارگان زن هالیوود طی دهۀ 1960 و دوسهسال پیش و بعد از این دهه بود.
نیل دختر حسابدار یک کمپانی زغال سنگ بود. تئاتر را در دانشکدۀ علوم و هنر دانشگاه نورث وسترن[۲] آموخت و مدتی مدل بود. تا این که در سال ۱۹۴۶ به برادوی[۳] راه یافت. موفقیت او در نمایش آن سوی جنگل[۴] منجر به ورود او به دنیای سینما در ۱۹۴۹ شد. دومین نقش او در همان سال در سرچشمه[۵]، مقابل گری کوپر، همه را متوجه این تازهوارد کرد. در چندسال بعد با موفقیت در محصولات برادران وارنر و دیگر کمپانیها ظاهر شد. رابطهاش با کوپر زبانزد بود و پایان آن او را دچار بحران عصبی شدیدی کرد. در ۱۹۵۳ با روآل دال[۶]، نویسندۀ انگلیسی، ازدواج کرد و چندسالی سینما را کنار گذاشت. اما در ۱۹۵۷ با چهرهای میان جمعیت[۷] بازگشتی عالی داشت. فیلمهای بعدیاش را با وسواس بیشتری انتخاب کرد و در ۱۹۶۳ به خاطر هاد[۸] برندۀ اسکار شد. دوسال بعد طی پنجمین حاملگیاش، دچار بحرانهای روحی شدیدی شد؛ به طوری که کارش به فلج شدن سیستم عصبی و صندلی چرخدار کشید. دیگر حتی سخن گفتن هم برایش دشوار بود. با این حال شجاعانه با این وضع مبارزه کرد و بهبودی قابل ملاحظهای یافت. تا جایی که در ۱۹۶۸ توانست با بازی در موضوع دربارۀ رزها بود[۹] (که برای آن بار دیگر کاندیدای اسکار شد) به سینما بازگردد. لیندون جانسن، رئیس جمهور وقت امریکا، جایزۀ «قلب سال» را به وی اعطا کرد و او در سالهای بعد با بردباری مصایب خانوادگی دیگری را نیز تحمل کرد. استقامت او و وفاداری شوهرش در ۱۹۸۱ موضوع فیلمی تلویزیونی به نام سرگذشت پاتریشا نیل (۱۹۸۱) شد که در آن گلندا جکسون و درک بوگارد ایفای نقش میکردند. با این وجود در ۱۹۸۳ نیل به دنبال آگاهی از رابطۀ شوهرش با یکی از بهترین دوستانش از او جدا شد و از لندن به نیویورک نقل مکان کرد. نیل خاطرات این دوره از زندگیاش را در کتابی به نام چنان که هستم[۱۰] (۱۹۸۸) نوشته است.
نیل باوجود استعداد و جذابیت درخورش به یک ستاره بزرگ بدل نشد. دلیلش را از یکسو باید در همزمانی دورۀ اوج وی با پایان نظام کلاسیک استودیویی هالیوود دانست و از سوی دیگر در متفاوت بودن بیش از حد او برای هالیوود. تا آنجا که در واقع کمپانیها نمیدانستند با او چه بکنند و چهگونه فیلمهایی را میتوان متناسب شخصیت او ساخت. نقش او در سرچشمه، یادآور نقشهای ستارگان کلاسیکی مثل بت دیویس، جوآن كرافورد و باربارا استانویک، این مشکل را مجسم میکند. در نیمۀ اول فیلم، او نقشی محوری دارد و رابطۀ قدرت با جنسیت به روشنی مطرح میشود ، ولی در نیمه دوم تماشاگر به دنیایی مردانه پا میگذارد و شخصیت نیل تا حد زیادی کمرنگ میشود . در نیمه اول او زنی است که کوپر را دوست دارد ولی از بـاقی دنیای حسابگر و محافظه کار پیرامونش بیزار است . در نیمه دوم او که سازش کارانه تن به ازدواج با مدیر روزنامه ای پرنفوذ داده، مرتب از سوی کوپر که خود را وقف حرفهاش کرده، دفع میشود و مجبور است تا پایان فیلم برای رسیدن به آمال عاشقانۀ خود صبر کند. بازی نیل در این نقش، بیش از حد و به گونهای خودآگاه، هوشمندانه است و به این ترتیب با مقتضیات ژانر ملودرام هماهنگ نمیشود . او خود را به گونهای نامشروط تسلیم نقش نمیکرد. در سالهای بعد، ادامۀ این روند به جای این که باعث شود شخصیت زنی مهاجم و فعال را به خود بگیرد، باعث محدودیت او در نقشهای زن خوب و خانهدار و قابل اعتماد شد. یعنی شخصیتهایی که فراست ذاتی او را مهار میکردند و به خدمت اهداف تاییدشدۀ قراردادی درمیآوردند. تعجبی ندارد که در طول بهترین دورهٔ کاریاش ـ از چهرهای میان جمعیت به بعد - بیشتر در نقشهای دوم ظاهر میشد و حتی وقتی حضورش اهمیت داشت، حالت نقش دوم گونهاش را از دست نمیداد (از جمله در صبحانه در تیفانی[۱۱]، هاد در نقش زن بردبار و رنجکشیدهای که با شخصیت مطرود و ناسازگار پل نیومن رابطهای غریب برقرار میکند و در در راه خطر[۱۲]). میان کوششهای او برای تثبیت مجدد خود، پس از بحرانهای مکرر روحی، بهترین نقشش را در جویندۀ شب[۱۳] بازی کرد: زنی که یک قاتل روانی جوان را ابتدا نجات میدهد و بعد سهواً از بین میبرد.