راه شاهی (کتاب)
(به فرانسوی: La Voie royale) عنوان رمانی از آندره مالرو. نخستین بار در سال ۱۹۳۰م توسط انتشارات گراسه[۱] در پاریس منتشر شده و برگردان فارسی آن نیز به قلم سیروس ذکاء نخستین بار در سال 1388 توسط نشر آبی چاپ شده است. انتشارات ناهید همین ترجمه را در سال 1393 تجدید چاپ کرده است.
خلاصۀ داستان
باستانشناس جوانی، به نام کلود وانک[۲]، به سیام سفر میکند تا در مسیر راه شاهی سابق، معبدهای ویران شده و نقشهای برجستۀ بینظیر آنها را کشف کند. با او در کشتی و در مدخل اقیانوس هند آشنا میشویم. اضطراب و کنجکاوی این جوان، دربارهٔ جنگلهای انبوه و درهم لائوس، تا کشور سیام مدام در افزایش است. کلود با ماجراجویی آلمانی به نام پرکن[۳] آشنا میشود. این شخص کارمند بلندپایۀ غیررسمی دولت سیام است که برای مذاکراتی دربارهٔ خرید مسلسل، به حساب خود، به اروپا آمده بوده است. او منطقهای تحت نظارت خود دارد که میخواهد از آن در برابر هرگونه دخالت خارجی دفاع کند. اما موفق به خرید مسلسل نشده، زیرا پولش کافی نبوده و اعتبارش نزد دولت سیام که دیگر به او اعتمادی ندارد رو به کاهش گذاشته است. پرکن دربارۀ ارزش احتمالی نقوش برجسته کسب اطلاع میکند و به کلود پیشنهاد میدهد که با هم به محل عزیمت کنند. بدین گونه، راهپیمایی مشقتباری در دل جنگل بکر، و در معرض تب و پشه، به سوی راه شاهی آغاز میشود. کلود و پرکن، پس از چندین ناکامی، معبدی کشف میکنند، ولی راهنماهای آنها آن دو را ترک میگویند. آن دو با دلهرهای فزاینده به راه خود ادامه میدهند و وارد سرزمینهای یاغیان میشوند و عاقبت به دست قبیلهای از موئی[۴]ها اسیر میگردند. ماجراجویی که پرکن با او بوده است، در میان موئیهاست. او را به سنگ آسیایی بسته و چشمهایش را کور کردهاند. این سرنوشتی است که در انتظار کلود و پرکن است. با اینهمه، پرکن موفق میشود که با قبیله معاملهای صورت دهد و با کلود از آنجا دور میشود. لكن روی سرنیزهای میافتد و زانویش زخم میشود و رفته رفته ورم میکند. میفهمد که به زودی خواهد مرد. آنگاه مراجعت دلهرهآور به سوی منطقۀ تحت نظارتش، از میان جنگل بکر، شروع میشود. مرگ، در هر منزل، اندکی بیشتر به او نزدیک میشود. سرنوشت او در هر منزلی، اندکی بیشتر از دستش درمیرود. در نزدیکی کوههای منطقهاش، صدای انفجارهایی به گوشش میرسد. اینها صدای انفجار دینامیتهای هیأت مأمور ساختمان راهآهن است. به این ترتیب، پرکن نخواهد توانست از ورود تمدن به منطقهاش ممانعت کند و این نابودی آرمانی بزرگ است. چیزی جز مرگ باقی نخواهد ماند.