شهر و سگها (کتاب)
(به انگلیسی: The City and the Dogs) رمانی از ماريو بارگاس یوسا که در ۱۹۶۳ منتشر شده است. کتاب که نخست مسکن قهرمان[۱] و سپس دغلبازان[۲] نام گرفته بود، با این نام اخیر جایزۀ بیبلیوتکا بروه[۳] را در ۱۹۶۲م، در بارسلون، و جایزۀ فورمنتور[۴] را در ۱۹۶۳ نصیب نویسنده کرد. کتاب، که سهمی از زندگی شخصی نویسنده را در بردارد، دوزخ زندانمانند مدرسۀ لئونسيو پرادو[۵] را در لیما بازآفرینی میکند که وارگاس یوسا طی سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۲ به آنجا سپرده شده بود. «سگها» لقبی است که در مدرسه به بچههای سال اول داده شده بود. اینان مجبور بودند که تسلیم انضباط آهنین آموزگاران و باز هم، طبق سنت، با بردگی بیشتری تسليم هوسها و سرکوبهای شاگردان کلاسهای بالاتر شوند.
خلاصۀ داستان
برای مقابله با مزاحمتها، چهار «سگ» تصمیم میگیرند که یک دستۀ مخفی با عنوان «انجمن» تشکیل دهند که خشونت را با خشونت و سختگیری مسئولان را با تقلب پاسخ دهند و، بدین سان، بر فسادی که از مشخصات این موسسه است، و عبارت است از دزدی، دروغ، استمنا و الكل، باز هم بیفزایند. «مار بوآ» و «موفرفری» و پورفیریو کاوا[۶] با رئیسشان- جگوار[۷]- فرمانروای «سگها» میشوند و به عنوان توسریخور و فرمانبر خود، پسری مهربان و وحشتزده از خشونت پدری را که در هشت سالگی او پیدایش شده بود پیدا میکنند. این پسر، که ریکاردو آرانيا[۸] نام دارد، لقب «برده» گرفته است. با اینحال برده تنها نیست؛ رفیقی دارد که او هم با پدری بدمست و ولگرد درگیر است. و به علت داستانهای هرزهای که برای همکلاسانش مینویسد اسم او را شاعر گذاشتهاند. فاجعۀ واقعی وقتی آغاز میشود که انجمن برای تسهیل موفقیتش در امتحانات آخر سال سوم پورفیریو کاوا را مامور میکند که سوالات شیمی را بدزدد. برده که شاهد دزدی است، دزد را به مقامات مدرسه لو میدهد. کمی بعد، در حین تمرین تیراندازی گلولهای به مغز او میخورد و در بیمارستان جان میسپارد. بر اثر خشم یا پشیمانی با تشوبش است که «شاعر» قاتل را که همان جگوار است، و نیز بازیها و خوشیهای متنوعی را که بچههای مدرسه مرتکب میشوند، افشا میکند. مقامات مدرسه، از ترس بیآبرو شدن در میان مردم ادعا میکنند که برده بر اثر بیاحتیاطی ضمن تمرین خود را کشته است، و نیز شاعر را با تهدید به اینکه نوشتههای هرزهاش را به همه نشان میدهند وادار به سکوت میکنند. گزارشهای مصرانۀ ستوان گامبوا[۹]، افسر خشن اما پاک آگاهی، به دلیل تصمیم مدیران مدرسه با سکوت روبهرو میشود. مؤخرۀ كتاب نتیجۀ این فساد اخلاقی را نشان میدهد: گامبوا میپذیرد که مأمور نقاط کمجمعیت و دورافتادۀ کوهستانی شود؛ شاعر خود را تسلیم عشق یک دختر اشرافی میکند؛ جگوار با همبازی دوران کودکیاش، ترزا، که رها شده و در خانه مانده است، ازدواج میکند و رفتوآمدش را با بچههای ناجوری که در دوران مدرسه با هم کار میکردند ادامه میدهد.
تحلیل مختصر
اگر در نظر بگیریم که همۀ نواحی، همۀ شعبات، و همۀ طبقات اجتماعی پرو در قالب مدرسۀ لئونسيو پرادو، که طبقات مختلف مردم را در بر میگیرد نشان داده شدهاند، میتوان گفت که در این رمان محاکمۀ نظام آموزشی یک کشور صورت گرفته است. محتوای اجتماعی رمان انفجاری است و اغلب آن را با «پریشانی تورلس دانشآموز» اثر روبرت موزيل[۱۰] مقایسه میکنند. زمانی که کتاب منتشر شد، آموزگاران، کارکنان و دانشآموزان مدرسۀ مورد نظر در مراسمی آن را سوزاندند، و این مجازاتی نمادین بود برای نویسندهای که بیحرمتی از خود نشان داده و به عرف و موقعیت مدرسه حمله کرده بود.