ساقیا برخیز و درده جام را
مصرع آغازین یکی از غزلهای حافظ، با مطلع ساقیا برخیز و درده جام را/ خاک بر سر کن غم ایام را. این غزل در نسخهی تصحیح علامه قزوینی، غنی مشتمل بر 9بیت است و در بحر رمل مسدس محذوف (فاعلاتن فاعلاتن فاعلن) سروده شده است.
حافظ در سرودن این غزل به غزلی از خواجوی کرمانی (که یک رکن عروضی بیشتر دارد) نظر داشته است. مطلع غزل خواجو چنین است: ساقیا وقت صبوح آمد بیاور جام را/ میپرستانیم درده بادهی گلفام را.
در مورد این غزل با توضیح اصطلاح دلق ازرقفام به گوشهای از آیین و آداب صوفیان اشاره میکنیم که حافظ در غزلش همیشه شکلی از آن را مورد طعن و سرزنش خود قرار داده است: دلق یا خرقه تنپوشی جلوبسته و از جنس پشم شتر بوده که براثر کهنگی سرتاسرش پر از وصله و پینه میشده است. رنگ اصلی این لباس در حقیقت همان رنگ شتر بوده، اما صوفیان نوکاره گاه با مادهای به نام نیل آن را رنگ میکردند و ازرق یا نیلی میشد. حافظ لباس ازرق را که این طیف از صوفیان میپوشیدند مایه و نشان ریاکاری میداند.
بیت آخر غزل نیز تلمیح است به آیاتی چند از قرآن، ازجمله آیهی ۱۵۳ سورهی بقره و آیهی ۲۵ سورهی چهارم و همچنین حدیثِ الصَّبر مِفتاحُ الفَرَج.
متن غزل[۱]
ساقیا برخیز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را
ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرقفام را
گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمیخواهیم ننگ و نام را
باده درده چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را
دود آه سینهٔ نالان من
سوخت این افسردگان خام را
محرم راز دل شیدای خود
کس نمیبینم ز خاص و عام را
با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یکباره برد آرام را
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هرکه دید آن سرو سیماندام را
صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را
- ↑ مطابق با نسخهی محمد قزوینی، قاسم غنی