پرش به محتوا

راه های هوایی (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
'''توصیف و خلاصۀ داستان‌ها'''
'''توصیف و خلاصۀ داستان‌ها'''


مجموعه با راه‌های هوایی آغاز می‌شود و آن سرگذشت ساده و مرارت باری است که ارزشش، به‌ویژه از جهت شیوۀ حکایت است. شیوه‌ای زیرکانه، شاعرانه و درعین حال موجز. دل زنی دو بار، در ۱۹۰۵ و ۱۹۲۰، برای پسرش به لرزه درمی‌آید. بار اول ، پسر که هنوز خردسال است ، از چشم پرستارش دور و ناپدید می گردد . پدر و مادر به یاری دوستی ، که افسر کشتی است و همان شب از سفر به دور دنیا بازگشته است ، از آنکه همه شب بیهوده در پی او می گردند ، سرانجام پیدایش می کنند . بار دوم ، قضیه به غایت وخیم تر است . زن ، که شوهرش مرده ، دوستی را که سابقاً معشوقش بود و اکنون در کمیته اجـرايـيـه شهرستان مقام مهمی دارد ، به باری می خواند و به او می گوید : « این پسر خود توست . » وی پیش تر نیز ، در ۱۹۰۵ ، این را به او گفته و سپس حرف خود را پس گرفته بود.
مجموعه با راه‌های هوایی آغاز می‌شود و آن سرگذشت ساده و مرارت‌باری است که ارزشش، به‌ویژه از جهت شیوۀ حکایت است. شیوه‌ای زیرکانه، شاعرانه و در عین حال موجز. دل زنی دوبار، در ۱۹۰۵ و ۱۹۲۰، برای پسرش به لرزه درمی‌آید. بار اول، پسر که هنوز خردسال است، از چشم پرستارش دور و ناپدید می‌گردد. پدر و مادر به یاری دوستی، که افسر کشتی است و همان شب از سفر به دور دنیا بازگشته است، پس از آن‌که همۀ شب بیهوده در پی او می‌گردند، سرانجام پیدایَش می‌کنند. بار دوم، قضیه به غایت وخیم‌تر است. زن، که شوهرش مرده، دوستی را که سابقاً معشوقش بود و اکنون در کمیتۀ اجـرايـيـۀ شهرستان مقام مهمی دارد، به یاری می‌خواند و به او می‌گوید: «این پسر خود توست.» وی پیش‌تر نیز، در ۱۹۰۵، این را به او گفته و سپس حرف خود را پس گرفته بود. لیکن برای نجات پسر زیادہ دیر شده است.  


لیکن برای نجات پسر زیادہ دیر شده است . داستان دوم به نام « کودکی لیـوور » حـول دختربچه ای می گردد در آستانه نوجوانی . نویسنده در پی آن است که تحول حساسیت او را نشان دهد . بی گمان ، این اثر یکی از بهترین نوشته ها در این مایه شگفت ، لیکن ظریف و حساس و بس است ؛ مضمونی بلاتردید یکی از بهترین متنهایی که پاسترناک به دست داده است . داستان مرتعش و باعفاف است و بیشتر تلقین میکند تا حکایت . تاروپود آن رویدادهایی است ناچیز و غالباً اندکی محو . درحالی که در فرانسه خشکی و دقت و صـراحت را بسیار خوش دارند ، چنین می نماید که ابهام و محو بودن در نظر بسیاری از نویسندگان روس مهم و اساسی است . شاهد آن به ویژه همین کتاب است که در آن جزئیات به وضوح و روشنی بارز و برجسته اند ، در صورتی که مجموع همچنان مه آلود است . بر حسب موضوعهایی که از آنها گفتگو می شود و چهره های داستانی که به روی صحنه آورده می شوند ، همچنین بر حسب اینکه به خواننده این احساس دست دهد که کورمال کورمال در جهانی با ابهام جادویی رهسپار است یا در دالان هزارخم کوری راه گم کرده است ، این کیفیت افسونگر و سحار با خشم انگیز می شود . در اینجا موفقیت تمام است ؛ زیرا ، به دیده دخترکی که نه با ساختارهای عالم سالمندان آشناست و نه با قوانین آن ، این عالم ، هر چند به طرز وحشتناکی مهم باشد ، همچنان همواره اسرارآمیز می نماید . با خواندن این داستان روایی شیرین و ترش و زیاده مملو از رویدادهای عادی و نیمه خوشبختی که گاه ابـر حـزن و غم بی امان را آرامشی قرين می شکافد ، این معنی به کیفیتی بس حاد احساس می شود .
داستان دوم به نام «کودکی لیـوور» حـول دختربچه‌ای می‌گردد، در آستانۀ نوجوانی. نویسنده در پی آن است که تحول حساسیت او را نشان دهد. بی‌گمان، این اثر یکی از بهترین نوشته‌ها در این مایه است. مضمونی شگفت، لیکن بسیار ظریف و حساس و بدون تردید یکی از بهترین متن‌هایی که پاسترناک به دست داده است. داستان مرتعش و باعفاف است و بیش‌تر تلقین می‌کند تا حکایت. تاروپود آن رویدادهایی است ناچیز و غالباً اندکی محو. در حالی‌که در فرانسه خشکی و دقت و صـراحت را بسیار خوش دارند، چنین می‌نماید که ابهام و محو بودن در نظر بسیاری از نویسندگان روس مهم و اساسی است. شاهد آن به‌ویژه همین کتاب است که در آن جزئیات به وضوح و روشنی بارز و برجسته‌اند؛ در صورتی که مجموع همچنان مه‌آلود است. برحسب موضوع‌هایی که از آنها گفت‌وگو می‌شود و چهره‌های داستانی که به روی صحنه آورده می‌شوند، همچنین برحسب این‌که به خواننده این احساس دست دهد که کورمال کورمال در جهانی با ابهام جادویی رهسپار است یا در دالان هزارخم کوری راه گم کرده است، این کیفیت افسونگر و سحار یا خشم‌انگیز می‌شود. در این‌جا موفقیت تمام است؛ زیرا، به دیدۀ دخترکی که نه با ساختارهای عالم سالمندان آشناست و نه با قوانین آن، این عالم، هرچند به طرز وحشتناکی مهم باشد، همچنان همواره اسرارآمیز می‌نماید. با خواندن این داستان روایی شیرین و ترش و زیاده مملو از رویدادهای عادی و نیمه خوشبختی قرین آرامشی که گاه ابـر حـزن و غم بی‌امان را می‌شکافد، این معنی به کیفیتی بسیار حاد احساس می‌شود. میان این داستان که پاسترناک، در آن، جهان آشنای خویش را مجسم می‌سازد و «رقم‌زدِ آپلس»، این خیال‌نگارۀ ایتالیایی‌مآب و به سبک فاخر و پرتکلف که دارای نشاط و حرارت اثر روزگار جوانی است، ولی هزل و مطایبۀ آن اندکی دل‌آزار است، شکاف عمیقی وجود دارد. از این اثر معمایی سرگرم‌کننده، در میان داستانی که آغشته به وقار و سنگینی غالباً دردآور نیز هست، رایحه‌ای دور از انتظار شنیده می‌شود. آخرین داستان کوتاه مجموعه به نام «یک رمان» نیز آشفته‌ساز است، لیکن این خاصیت به‌ویژه از جهت پیچیدگی آن است. در این‌جا نیز ناحیۀ اورال، ناحیه‌ای را که پیش از این شاهد بالیدن ژنیا<ref>Zenia</ref> لیـوور در داستان کودکی لیوور در آن بودیم، بازمی‌یابیم. صـدای تـبر هیزم‌شکنان نمی‌گذارد آدمی به طنین مبهم أرگ کارخانه گوش فرا دهد. در آغاز بهار سال ۱۹۱۶، ایالات سرحدی آسیا پناهگاه‌هایی هستند که در آنها جنگ دورافتاده، و زیر و رو شدن‌هایی که نشانه‌های آنها احساس می‌شود دورافتاده‌تر جلوه می‌کنند. شاید به همین دلیل باشد که سریوژا<ref>Serioja</ref>ی جوان‌سال زندگی خود را در مسکو طی تابستان پیش از آغاز جنگ به یاد می‌آورد- زندگی هم آرام و هم پرجنب‌وجوش: آرام، چون بخت یار او شده و شغل آموزگاری، شغل راحت و نسبتاً با حقوق خوب، پیدا کرده است؛ پرجنب‌وجوش، چـون انـواع افکـار گوناگون در مغز او در غوغا و کشمکشند و انواع و اقسام زن‌ها او را شیفته و گرفتار خود می‌سازند. از خاطره به رؤیا می‌غلتد، بی آن‌که بتوان میان واقعیت و خیال مرز روشنی کشید. با ابداع چهره‌ای داستانی، که نامش را Y3 می‌گذارد و به حساب او بارکش برخی از افکار مزاحم او می‌شود، در حوزۀ آفرینش ادبی نیز صاعقه‌آسا نفوذ می‌کند. لحـن ملتهب و غنای معجزآسای این داستان روایی، که همزمان در چند زمینه سیر می‌کند، پاسترناک را به [[داستایفسکی]] نزدیک می‌سازد؛ لیکن پاسترناک از داستایفسکی شاعرتر است، با همۀ عیب و هنری که این خصلت شاعرانه در بر دارد. از سویی، بر مضمون‌های خود اشراف کم‌تری دارد و آنها را کم‌تر می پروراند؛ از سوی دیگر فضا و بوی کوچه‌ها و رنگ آسمان را بهتر منعکس می‌سازد. پاسترناک، که بیش از آنچه به بیان درآورد با تضادها و شهوات انسان‌ها پیوستگی به هم می‌زند، با استادی و هنری تقلیدناپذیر، از گـذر تـند روزها، بی‌کرانی لرزه‌آور جنگل‌ها و دشت‌ها، خلاء دوارانگیز سحرگاهان و گرمی ملایم خانه‌ها سخن می‌گوید.
 
میان این داستان که پاسترناک ، در آن ، جهان آشنای خویش را مجسم می سازد و « رقم زد آپلس » ، این خیال نگاره ایتالیایی مآب و به سبک فاخر و پرتکلف که دارای نشاط و حرارت اثر روزگار جوانی است ولی هزل و مطایبه آن اندکی دل آزار است ، شکاف عمیقی وجود دارد . از این اثر معمایی سرگرم کننده ، در میان داستانی که آغشته به وقار و سنگینی غالباً دردآور نیز هست ، رایحه ای دور از انتظار شنیده می شود . آخرین داستان کوتاه مجموعه به نام « یک رمان » نیز آشفته ساز است ، لیکن این خاصیت به ویژه از جهت پیچیدگی آن است . در اینجا نیز ناحیه اورال ، ناحیه ای را که پیش از این شاهد بالیدن ژنیا<ref>Zenia</ref> لیـوور در داستان کودکی لیوور در آن بودیم ، بازمی یابیم . صـدای تـبر هیزم شکنان نمی گذارد آدمی به طنین مبهم أرگ کارخانه گوش فرا دهد . در آغاز بهار سال ۱۹۱۶ ، ایالات آسیا پناهگاههایی هستند که در آنها جنگ دورافتاده ، و زیر و روشدنهایی که نشانه های آنها احساس می شود دورافتاده تر جلوه می کنند . شاید به همین دلیل باشد که سریوژا<ref>Serioja</ref>ی جوانسال زندگی خود را در مسکو طی تابستان پیش از آغاز جنگ به یاد می آورد زندگی هم آرام و هم پرجنب و جوش : آرام ، چون بخت یار او شده و شغل آموزگاری ، شغل راحت و نسبتاً با حقوق خوب ، پیدا کرده است ؛ پرجنب وجوش ، چـون انـواع افکـار گوناگون در مغز او در غوغا و کشمکش اند و انواع و اقسام زنها او را شیفته و گرفتار خود می سازند . از خاطره به رؤیا می غلتد ، بی آنکه بتوان میان واقعیت و خیال مرز روشنی کشید . با ابداع چهره ای داستانی ، که نامش را ۷۳ می گذارد و به حساب او بارکش برخی از افکار مزاحم او می شود ، در حوزه آفرینش ادبی نیز صاعقه آسا نفوذ می کند . لحـن ملتهب و غنای معجز آسای این داستان روایی ، که همزمان در چند زمینه سیر می کند ، پاسترناک را به داستایفسکی نزدیک می سازد ؛ لیکن پاسترناک از داستایفسکی شاعرتر است ، با همه عیب و هنری که این خصلت شاعرانه در بر دارد . از سویی ، بر مضمونهای خود اشراف کمتری دارد و آنها را کمتر می پروراند : از سوی دیگر فضا و بوی کوچه ها و رنگ آسمان را بهتر منعکس می سازد . پاسترناک ، که بیش از آنچه به بیان درآورد با تضادها و شهوات انسانها پیوستگی به هم می زند ، با استادی و هنری تقلیدناپذیر ، از گـذر تـند روزها ، بی کرانی لرزه آور جنگلها و دشتها ، خلا دوارانگیز سحرگاهان و گرمی ملایم خانه ها سخن می گوید .<br />
----
----


سرویراستار، ویراستار
۵۴٬۷۲۴

ویرایش