پرش به محتوا

فلسفه تاریخ (کتاب 1829): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «(به آلمانی: ''Philosophie der Geschichte'') رسالۀ فریدریش شلگل<ref>Friedrich von Schlegel</ref> (۱۷۷۲- ۱۸۲۹)، نویسندۀ آلمانی. کتاب مشتمل بر هجده سخنرانی شلگل دربارۀ فلسفۀ تاریخ است که در وین، یک‌سال پیش از مرگ ناگهانی‌اش (براثر سکته)، ایراد کرده که در واپسین سال حیاتش تد...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:2042166856.jpg|جایگزین=روی جلد یکی از چاپ‌های کتاب|بندانگشتی|382x382پیکسل|روی جلد یکی از چاپ‌های کتاب]]
(به آلمانی: ''Philosophie der Geschichte'') رسالۀ [[فریدریش شلگل]]<ref>Friedrich von Schlegel</ref> (۱۷۷۲- ۱۸۲۹)، نویسندۀ آلمانی. کتاب مشتمل بر هجده سخنرانی شلگل دربارۀ فلسفۀ تاریخ است که در وین، یک‌سال پیش از مرگ ناگهانی‌اش (براثر سکته)، ایراد کرده که در واپسین سال حیاتش تدوین و چاپ شده است. بینش کاتولیکی شلگل به جهان طی سال‌ها اهمیتی فزاینده در اندیشۀ او کسب می‌کند و بر هر چیز دیگر فایق می‌آید. او در سال‌های پایانی حیاتش، یک فلسفۀ تاریخ جهانی مطابق با برداشتش از مفهوم مشیت تدوین کرد. به عقیدۀ شلگل، هدف فلسفه احیای مفهوم فراموش‌شدۀ الوهیت نزد انسان است. انسان به دلخواه خود به بندۀ گناه تبدیل شده و، بدین ترتیب، وحدت وجود و هر تسلطی بر طبیعت را از دست داده است؛ او دیگر گمراهی در تناقض عمیق با خویش بیش نیست. فقط انسان‌های نابغه، نخبگان، و نفوس روحانی می‌توانند هماهنگی اولیه را در خود احیا کنند. بنابراین، در درون این ظلمت‌ها، یک قوم، یعنی قوم یهود، راه رهایی را نشان داده است و همین راه است که مسیحیت بعدها آن را از نو گشود.
(به آلمانی: ''Philosophie der Geschichte'') رسالۀ [[فریدریش شلگل]]<ref>Friedrich von Schlegel</ref> (۱۷۷۲- ۱۸۲۹)، نویسندۀ آلمانی. کتاب مشتمل بر هجده سخنرانی شلگل دربارۀ فلسفۀ تاریخ است که در وین، یک‌سال پیش از مرگ ناگهانی‌اش (براثر سکته)، ایراد کرده که در واپسین سال حیاتش تدوین و چاپ شده است. بینش کاتولیکی شلگل به جهان طی سال‌ها اهمیتی فزاینده در اندیشۀ او کسب می‌کند و بر هر چیز دیگر فایق می‌آید. او در سال‌های پایانی حیاتش، یک فلسفۀ تاریخ جهانی مطابق با برداشتش از مفهوم مشیت تدوین کرد. به عقیدۀ شلگل، هدف فلسفه احیای مفهوم فراموش‌شدۀ الوهیت نزد انسان است. انسان به دلخواه خود به بندۀ گناه تبدیل شده و، بدین ترتیب، وحدت وجود و هر تسلطی بر طبیعت را از دست داده است؛ او دیگر گمراهی در تناقض عمیق با خویش بیش نیست. فقط انسان‌های نابغه، نخبگان، و نفوس روحانی می‌توانند هماهنگی اولیه را در خود احیا کنند. بنابراین، در درون این ظلمت‌ها، یک قوم، یعنی قوم یهود، راه رهایی را نشان داده است و همین راه است که مسیحیت بعدها آن را از نو گشود.
----
----
سرویراستار، ویراستار
۵۴٬۸۶۹

ویرایش