اساطیر ایران
اساطیر ایران
اساطیر بازمانده از ایران باستان را کلاً میتوان به بخشهای زردشتی، مانوی، مهرپرستی و نیز آنچه از نقوش و آثار دینیِ بازمانده از ایلام و دیگر یافتههای باستانشناسی (ازجمله آثار شهداد و جیرفت) برمیآید، تقسیم کرد. حوادث تاریخ داستانی ایران و قهرمانان داستانهای حماسی نیز اغلب ریشه به اساطیر کهن میبرند. بنیانهای اساطیری و آیینی باورهای زردشتی را، که دین رسمی و غالب ایران باستان بوده است، باید به باورهای دیرینه سال هند و اروپایی بازگشت داد. در وهلۀ بعدی، اساطیر و آیینهای ایرانی و هندی اشتراکات بسیار دارد. سپس، همانند با تقسیمات زبانهای ایرانی، به دورانهای باستانی و میانه و جدید میرسیم. در دوران باستانی اوستا، کتیبههای فارسی باستان، آثار کلاسیک یونانی و نیز الواح بارو و خزانۀ تختجمشید مهمترین مآخذ است. در دوران میانه نوشتههای پهلوی یا فارسی میانۀ زردشتی و سپس آثار عربی و فارسی، بهویژه فارسی زردشتی منابع اصلی در اینباره بهشمار میرود و از آثار دیگران، مانند مورخان ارمنی در این باب آگاهیهایی بهدست میآید. افسانهها و آداب و رسوم نیز گاهی اطلاعاتی سودمند را بازنمون میکنند. بررسی یافتههای باستانشناسی از نظرگاه پیوندشان با اساطیر ایرانی و نیز آنچه به اساطیر انیرانی و نیرانی بازمیگردد و آریایی نیست، اما بر اساطیر ایرانی تأثیر نهاده است، نظرگاهی تازه است و هنوز گامهای نخستین را میپیماید. گاهان که پژوهندگان عموماً آن را پیام آسمانی زردشت پیامبر و حامل مفاهیم و معانی اخلاقی و عرفانی میدانند، از دو جهت با اساطیر ایرانی ارتباط نزدیک دارد. نخست اینکه برخی از واژهها و مفاهیم آن بعداً تشخّص مییابند و به صورت امْشاسْپندان و ایزدان درمیآیند. دیگر اینکه آموزههای گاهانی و معانی اخلاقی آن کلاً بر اساطیر دوران پیشین اثر میگذارد و آنها را پالایش و تصفیه میکند و به شکل اساطیری درمیآورد که در اوستای جدید یا غیرگاهانی و سپس در نوشتههای پهلوی به ضبط رسیده و برجای مانده است. پس از این پالایش است که خدایان هندوایرانی بهصورت ایزدان اوستایی تجلی مییابند. اینان، فارغ از معمای تقدم یکی بر دیگری، با ملائک سامی از جهات بسیاری شباهت دارند و خصائص کهن اساطیری را فرو نهادهاند. اوستای جدید یا غیرگاهانی ستایش و نیایش ایزدان و باورهای اساطیری و آیینی ایرانی را دربر دارد. در یشتها که یکی از پنج کتاب اوستای موجود است، مهمترین آگاهیها در این باب میآید. مهمترین یشتها اغلب متعلق به ایزدانی است که معادل و برابری در اساطیر ودایی نیز دارند. اینان یا شخصیتی اساطیری مشترک میان اقوام هندوایرانیاند، مانند مهر و بهرام؛ و یا کنش و عمل آنها همانند یکدیگر است، مانند بارانآوری و آزادکردن ابرهای بارانزا. فزونتر آنکه بدین شمار، ایزدان اوستایی اساطیر پرتفصیلی نظیر خدایان هندی و یونانی ندارند، بلکه ذاتهایی الهیاند و وجودی انتزاعی و بهویژه اخلاقی دارند. اینان حامیان پرستندگان خویش و مؤمنان و نیکان در سراسر جهاناند و همهجا به یاری ستایندگان و خواهندگان یاوری، چه خویش و چه بیگانه، میرسند. بخش دیگر از پنج کتاب اوستای موجود یسنا است که در آیین موسوم به یَزِشن همراه با ویسپرد خوانده میشود و مشتمل بر پنج سرودگاهان نیز هست. نخستینبار واژۀ اَمشاسْپند در هفتمین یشت یا هفت هات، یعنی یسن ۳۵ تا یسن ۴۱ که به لهجۀ گاهانی است، اما گاهان نیست و سرودهای گاهانی در دو سوی آن جای گرفته است، میآید. مجموعۀ یسنا و ویسپرد را گاهی نیز همراه با وندیداد در مراسم یزشن میسرایند. در آیین یزشن نوشابۀ هوم (اوستا: haoma، پهلوی: hōm) را میسازند و فدیۀ گوشتی تهیه میشود. در این آیین، آفرینش هرمزدی تقدیس میگردد. آمادهسازی زوهر (پهلوی: zōhr) برای آتش و آب و نیز میزد هم بخشی از آیین یزشن است و هم آنکه در آیینهای دینی و نیایشهایی دیگر هم به اینها میپردازند. گاهنبار جشنهای ششگانه است که اوستا از آنها نام میبرد. از این مراسم و نیز استوفرید (اوستا: usafriti، پهلوی ustōfrit) که نذر کردن است در ایران باستان خبر داریم. همچنین منابع فارسی و عربی از جشنهای ایران قدیم سخن میگویند. برگزاری برخی از آنها تاکنون ادامه دارد. بنیاد هر جشنی بر اسطورهای کهن نهاده شده است و هر یک از آداب و آیینهای زِبَرنوشته، که از سنت بسیاری از آنها تا دوران هندوایرانی و گاه هندواروپایی آگاهیم، به اساطیر کهن و ستایش ایزدان بازمیگردد. در سنت جدیدتر زردشتی، ایزد سروش بهویژه با مراسم درگذشتگان در پیوند است. برگزاری آیین درگذشتگان دنبالۀ سنتی هندواروپایی است و نیز چنین است آداب تقدیس آتش، که ایزد آذر و قداست آتش در آیین زردشتی بازماندۀ آن است. همچنین ایزد هوم با تهیۀ نوشابۀ هوم و آیین هندوایرانی آن نسبت دارد. اینان را میتوان ایزدان آیینی نامید. تقدیس آفرینش داداراورمزد یا سپندمینو و سرودن نیایش برای آفریدگار و امشاسپندان و ایزدان در این آیینها موضوع اصلی است. شش امشاسپند که همراه با داداراورمزد بهصورت هفت امشاسپند یاد میشوند، در دورانی بعدی با تشخّص اساطیر تجلی مییابند. هر امشاسپند در رأس گروهی از ایزدان قرار میگیرد که آنان را گروه ایزدان همکار آن امشاسپند مینامند. دی (اوستا daovah، پهلوی: day)، که نام داداراورمزد است، و نام امشاسپندان و ایزدان بر دوازده ماه سال و سی روز هر ماه اطلاق میشود. افزون بر ایزدانی که نامشان در تقویم میآید و به این اعتبار ایزدان تقویمیاند، گاهی نام مینو (پهلوی: mēnōg) را، که با مثالِ افلاطونی مشابهت دارد، برای نامیدن روزهای ماه بهکار بردهاند، مانند زامیاد و آسمان. شمار مینوها بسیار است و نام برخی از ایزدان در تقویم نیامده است. نوشتههای پهلوی از اساطیر آفرینش و فرجام هستی سخن میگویند. بنابراین طرح، هرمزد و اهریمن قدیماند، اما اهریمن و آفریدگان او ابدی نیستند. آفرینش گیتی هرمزدی است و در زمان کرانمند، در دوازده هزاره هستی و دوام مییابد. در رأس هزارۀ هفتم، اهریمن و آفریدگان وی به آفرینش هرمزد میتازند و با آن درمیآمیزند و آفریدگان را میآلایند و رنج میدهند. آفریدگان هرمزد برای رهایی و رستگاری میجنگند. آدمی با گزینش درست و اخلاقی خویش خیر هرمزدی را اختیار میکند. این گزیداری (پهلوی: wizīdārīh) است که به پیروزی و رهایش آفرینش هرمزدی میانجامد. در سه هزارۀ پایانی گیتی، مردم بیگناه میشوند و براثر بیگناهی مردم شر و اهریمن به تنگنا میافتد. در رأس سه هزارۀ پایانی زمان، سه منجی و موعود زردشتی، یعنی اوشیدر و اوشیدرماه و سوشیانش ظهور خواهند کرد. در هزاۀ سوشیانس، رستاخیز یعنی «مُرداخیز» و زندهشدن مردگان واقع خواهد شد و زمانه به بیگرانگی خواهد پیوست و فرشکرد (اوستا: frašo. k∂r∂tay، پهلوی: fraš(a)gird) صورت خواهد بست و آفرینش هرمزدی به طهارت نخستین خود باز خواهد گشت. همه جهانیان تنِ پَسین و جاودانه خواهند یافت. دوزخ از میان خواهد رفت و گناهکاران از آن خواهند رست. پس هرکس، به پاداش عمل خود، پایگاهی در بهشت خواهد داشت. در داستان آفرینش و فرجام گیتی به روایت متون پهلوی، زمان، که نام اساطیری آن زروان (اوستا: zrvan، پهلوی: zurwān) است، نقش بنیادین و اصلی دارد. زروان در اوستا ایزدی با اعتباری ممتاز نیست، اما مورخان یونانی و مسیحی از اهمیت برتر وی در اساطیر ایران و باروهای ایرانی سخن گفتهاند. زروان در بخش مهمی از آثار ایرانی به زبان پهلوی و نیز در رسالۀ فارسی علمای اسلام دارای اهمیت بارز است. این مفهوم با نقش ستارگان و اخترشماری و اعتبار نجوم در اساطیر ایران دارای پیوند تنگاتنگ است. اعتقاد به ثنویت، یا به اصطلاح متون پهلوی «دوبُن» در بنیاد اندیشۀ ایرانی جای دارد (نیز ← مانی). در گاهان، جدایی نیکی و بدی از یکدیگر به صورت اصلی اخلاقی است و گزیرداری آدمی که با خرد خویش یکی را بر دیگری برمیگزیند، مبنای آن است. در دنیای اساطیری بعدی، تقابل میان خیر و شر جلوهای گزاف و نمادین به خود میگیرد و ساختی متمایز پدید میآورد. تأثیر این ساخت بر جهانبینی و نظامی که ذهنیت بر عینیات تحمیل میکند، مثلاً در ردهبندی موجودات و مفاهیم، به روشنی پدیدار است. در اینگونه ردهبندی و موارد بسیاری دیگر از این رشته باورها، مشکل بتوان منطقی جز اعتقادی جبری در انتساب چیزها به یکی از دو اصل متضاد یافت، مانند اهریمنی دانستن وَزَغ. بدینشمار، گرچه اهریمن، خود صورت انتزاعی و کلی مفهوم شرّ است، اما ثنویت مبتنی بر تقابل خیر هرمزدی و شرّ اهریمنی از حدّ اخلاقی و فلسفی محض درمیگذرد و با ابعادی اساطیری و کالبَدین و آیینی به جلوه درمیآید. بنابر داستان آفرینش، اهریمن با دیدن آفرینش مینَوی، در پایان هزارۀ سوم، دیوان را آفرید. اینان با تازش خویش بر آفرینش هرمزد همهگونه بدی و تباهی و رنج و پوسیدگی را به جهان آوردند و وجود مردم در این زمانۀ آمیزش، بیمار است و سخت در خطر گناه. اهریمن و دیوان او از گناه مردم نیرو میگیرند و ستنبه و ستمگر میشوند و گناهکار را میآزارند، چه در گیتی و چه در جهان پس از مرگ. روان گناهکار که بر اثر سنگینی گناهان خود به تاریکی دوزخ ژرف میافتد تا فرشکرد در دست دیوان پادافراه میبیند و رنج میکشد. داداراورمزد و ایزدان باز روانهای دوزخی را در پناه خود نگاهداری میکنند و به حکم خداوند، ایزدان دیوان و اهریمن را از نابودی روان گناهکاران بازمیدارند و از سختی آزارها میکاهند. دیوان را به گروههایی متفاوت میتوان تقسیم کرد. برخی از دیوان از نظرگاه تاریخی خدایان قدیم هندوایرانیاند که در تقابل با امشاسپندان و ایزدان قرار گرفتهاند، مانند دیوِ اندر (پهلوی indar/andar، اوستا: indra). اما بخش اصلی آنان صفات بد آدمیاناند، مانند خشم و آز و هوس (پهلوی: waran) و تنبلی (پهلوی: aJgahānīh؛ اژگهانی). برخی دیگر مصائب طبیعیاند که بر عالم صغیر و به تعبیر پهلوی بر جهان کودک و وجود آدمی عارض میشود، مثل گرسنگی و تشنگی و تب و پیری؛ و برخی در عالم کبیر پدیدار میآید، مثل زلزله و زمستان سخت و قحطی. گروه مهمی از آنان نیز به مراسم و آیینهایی ویژه مربوط میشوند که وجهی اجتماعی و دینی دارد، مانند دیو نسوش (پهلوی: nasuš) که جسد مردگان را میآلاید و برای رفع آن باید شیوههای پرهیز و تطهیر را اجرا کرد. دیوان را همواره باید دفع کرد و راند تا عالم صغیر و کبیر مقام ایزدان باشد، به حکم آنکه «دیو چو بیرون رود فرشته درآید!» در باورهای زردشتی، مردمان نیک جنگاوران بزرگ در رزم میان خیروشرند و هرکس که بیشتر مایۀ شادی و آسانی برای جهانیان باشد، او پایگاهی برتر دارد. در این جنگ میان «دوبُن»، کنش بزرگ کیومرث، که انسان قدیم و صورت کلی و نخستین مردم است، با گزیداری درست خود، سرنمون برای فرزندان خویش میشود. این تصور از کیومرث را در برخی از متون عربی و فارسی نیز میبینیم. در تاریخ داستانی ایران، کیومرث بهصورت نخستین شاه درمیآید و دیگر شخصیتهای حماسی نیز اغلب نامشان را در اوستا و متون پهلوی مییابیم. تاریخ داستان ایران، که در شاهنامۀ فردوسی بیان فاخر و جاودانه مییابد، از قهرمانان و حوادثی سخن میگوید که گرچه منابع اصلی آگاهی ما از آنها متون عربی و فارسی است، اما اغلب پیشینۀ آنها را میتوان تا متون پهلوی و اوستا پی گرفت. در مراسم دینی زردشتیان هنوز بر فروهرهای مردمان، از کیومرث تا به سوشیانس درود میفرستند و در آیینهای ویژۀ درگذشتگان، بسیاری از قهرمانان حماسههای کهن ایرانی را نام میبرند. بدین شمار، شخصیتهای حماسی و دیرینه سال تاریخ داستانی ایران در حیات دینی زردشتیان تاکنون حضوری زنده دارند و پاینده برجای ماندهاند.