مجرد (ادبیات)
مُجَرَّد (ادبیات)
(یا: معطّل؛ در لغت به معنای برهنهکردن) اصطلاحی در بدیع. شعری که همۀ حروفِ بهکاررفته در آن، بینقطه باشد: عماد عالم عادل، سِوار ساعد مُلک/ اساس طارم اسلام و سرور عالم (مجیرالدین بیلقانی).
مُجَرَّد (ادبیات)
(یا: معطّل؛ در لغت به معنای برهنهکردن) اصطلاحی در بدیع. شعری که همۀ حروفِ بهکاررفته در آن، بینقطه باشد: عماد عالم عادل، سِوار ساعد مُلک/ اساس طارم اسلام و سرور عالم (مجیرالدین بیلقانی).