اتحاد (فلسفه و عرفان)
اِتّحاد (فلسفه و عرفان)
(در لغت بهمعنی یکیشدن، یگانگی) در اصطلاح فلسفه و کلام در معانی مختلف حقیقی و مجازی بهکار میرود: ۱. اتحاد حقیقی، آن است که: الف. یک چیز به چیز دیگر تبدیل شود، بیآنکه استحاله یابد، یا با چیزی دیگر بیامیزد؛ ب. دو چیز یک چیز شود، بیآنکه بر آن دو بیفزاید، یا از آن دو بکاهد؛ ۲. اتحاد مجازی، چنان است که یک چیز به چیز دیگر بدل شود از طریقِ: الف. استحاله (مانند تبدیل آب به هوا)؛ ب. ترکیب و امتزاج (مانند ترکیب آب و خاک و پدیدآمدن گِل)؛ ج. تألیف (مانند تألیف چند قطعه چوب و پدیدآمدن تخت)؛ د. اشتراک در صفت (مانند اشتراک انسان و اسب در حیوانیت)؛ ه. خَلْع و لَبْس (مانند پدیدار شدن فرشته در صورت انسان). ۳. امکان اتحاد: باور شاعرانه، خیالانگیز و دلپذیر گروهی از صوفیان، مبنیبر «اتحاد خدا و انسان در واپسین مراحل سلوک» مسئلۀ اتحاد و امکان یا عدمامکان آن را به صورت مسئلهای فلسفی ـ کلامی درآورد. فلاسفه و متکلمان اتحاد حقیقی را بالضروره ناممکن و انواع اتحاد مجازی را ممکن میدانند. خلع و لبس مورد قبول متکلمان است؛ چراکه اولاً، معتقدند دو چیز به هیچروی یک چیز نمیشود، زیرا پس از اتحاد یا هر دو موجودند، یا هر دو معدوم شدهاند، یا یکی موجود است و دیگری معدوم که هر سه وضع غیرعقلانی است؛ ثانیاً، نظریه شاعرانۀ اتحاد خدا و انسان را بدان سبب که یا به شرک میانجامد (انسان پس از اتحاد= خدا)، یا به امکانِ واجب (حاصل اتحاد= موجود ممکن)، و یا به وجوب ممکن (حاصل اتحاد= موجود واجب) خردناپذیر و مردود میشمارند. کاربرد دیگر اتحاد در کلام عارفان، ادراک این نکته است که همۀ انحاء موجودات در وجود واحد قیّومی، مستهلک است؛ چه غیر را هستیای نیست، تا در کنار هستی مطلق عرض وجود کند. در نظر اینان، وصول به مرتبۀ اتحاد، به معنای ادراک علمیِ این نکته و عمل بر مقتضای آن است.