جیمز باند

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

جیمز باند James Bond

نام شخصیت اصلیِ داستان‌هایِ جاسوسی، مخلوق ایان فلمینگ. تاکنون شخصیتِ اصلیِ ماجراهای شمار زیادی رمان، داستان کوتاه، فیلمنامه، و همچنین 23 اثر سینمایی بوده است. جیمز باند یک مأمور سازمان اطلاعات مخفی[۱] با کد رمز ۰۰۷، دارای جواز کشتن، خونسرد، مبادی آداب، شیک‌پوش، بذله‌گو، بی‌رحم، باهوش و البته محبوب زنان است. از آنجا که او زیرک‌تر، قوی‌تر و جسورتر از سایر انسان‌هاست در واقع نوعی اَبَرانسان به‌شمار می‌آید؛ اما ابرانسانی که احساساتی مثل سایر انسان‌ها (ترس از مرگ، غم و اندوه و...) دارد. به همین دلیل در وجود این شخصیت تعادلی ظریف میان تخیل و واقعیت حاکم شده است.


زمینه

باید به این نکته توجه داشت که «باند» پدیده‌ای خلق‌الساعه نبود و ریشه در سنت‌های ادبیات جاسوسی انگلستان داشت. در این زمینه از دیرباز دو جریان متفاوت و حتى متضاد قابل تشخیص است: ۱.جریان واقعگرا که نمونه‌های مطرحش آثار سامرست موآم، گراهام گرین و در ادامه جان لوکار است. ۲.جریان حادثه‌پرداز؛ از نمونه‌های شاخص این جریان که در واقع اسلاف «باند» هستند به «ریچارد هنی[۲]»، مخلوق جان بوکان، می‌توان اشاره کرد. این شخصیت‌ها اشراف‌زادگانی بودند که درگیر ماجراهای جاسوسی با خبیث‌های خارجی (در وهلۀ اول آلمانی‌ها و سپس روس‌ها) می‌شدند. در این داستان‌ها نوعی میهن‌پرستی افراطی[۳] مشهود بود که بیشتر حاصل تفکر سیاسی عصر ویکتوریا و تضاد منافع انگلستان با آلمانِ دورۀ بیسمارک و پس از آن با اتحاد جماهیر شورویِ نوپای آن زمان بود. ادامۀ این سنت در سال‌های دهۀ ۱۹۵۰م به فلمینگ رسید. فلمینگ، با نام اصلی ایان لنکستر فلمینگ[۴] (۱۹۰۸-۱۹۶۴)، در سال‌های جنگ جهانی دوم در خدمت سازمان جاسوسی نیروی دریایی انگلستان بود. مهم‌تر از آن، او یکی از مؤسسان شبکۀ جاسوسی انگلیسی-آمریکاییِ بی‌اس‌ای[۵] به شمار می‌آمد. برنامه‌های این شبکه اغلب فوق سری بودند. در واقع فلمینگ چیزهای زیادی دیده بود که حق بازگو کردنشان را نداشت و چون می‌خواست به نحوی آنها را بیان کند، قالب رمان را برگزید. از جمله در گلدفینگر[۶] فلمینگ روایتگر کوشش مردی است که می‌خواهد طلاهای خزانۀ فورت ناکسِ[۷] آمریکا را سرقت کند و این در واقع طرح نقشه‌ای بود که بی‌اس‌آی در سال ۱۹۴۱م از طریق آن می‌خواست به طلاهای بانک فرانسه دستبرد بزند. فلمینگ در ۱۹۵۲م در ویلای تابستانی خود در جاماییکا شروع به نوشتن کازینو رویال[۸]، نخستین داستان باند، کرد و متعاقب آن دوازده کتاب دیگر هم دربارۀ این شخصیت نوشت.


سینما

مقارن این دوره (اواخر دههٔ ۱۹۵۰ و اوایل دهۀ ۱۹۶۰م)، صنعت سینمای انگلستان به ورشکستگی کامل رسیده و در برابر نفوذ سینمای هالیوود تسلیم شده بود. در آن زمان دو حرکت برای اعتلای سینمای انگلستان، البته در سطوحی متفاوت، صورت گرفت: نهضت جوانان خشمگین به لحاظ حفظ اعتبار هنری و تهیۀ مجموعه‌فیلم‌های «باند» به لحاظ تأمین اعتبار مالی. ایدۀ تهیۀ اقتباس‌های سینمایی از آثار فلمینگ متعلق به دو تهیه‌کنندۀ امریکایی و بریتانیایی، آلبرت آر. براکلی[۹] و هاری سالتزمن[۱۰]، بود. برای ایفای نقش باند بازیگران متعددی نامزد بودند: کری گرانت، دیوید نیون (که انتخاب خود فلمینگ بود)، ریچارد برتون، ترور هوارد، پیتر فینچ، جیمز میسون، راجر مور و حتی جیمز استوارت. اما قرعه به نام یک بازیگر گمنام اسکاتلندی افتاد. دلیل اصلی انتخاب شان کانری ویژگی‌های فیزیک او بود. حالت بینی، گونه‌ها و چشم‌هایش به قهرمان آثار فلمینگ شباهتی تام داشت. طرح داستانی در فیلم‌های باند واجد اهمیت چندانی نیست. نخستین فیلم باند طرح داستانی فوق‌العاده ساده‌ای دارد که بعداً با مختصر تغییراتی به صورت فرمول دائمی این فیلم‌ها درمی‌آید: باند جهت مبارزه با مرد قدرتمندی که جاه‌طلبی‌هایی بزرگ و خطرناکی در سر دارد، وارد عمل می‌شود. در طول فیلم همچنین سروکلۀ دختری پیدا می‌شود که به او دل می‌بازد. در مقابل شخصیت‌ها نقشی تعیین‌کننده دارند، مثل شخصیت دستیار تنومند و قوی‌هیکل شخصیت خبيث ماجرا که از فیلم دوم، از روسیه با عشق[۱۱]، وارد کار شده و (آرام آرام به تبعیت از فرمول قدیمی آلفرد هیچکاک که هرچه شخصیت منفی فیلمی قوی‌تر باشد آن فیلم موفق‌تر از کار درمی‌آید) نقش بیشتری می‌یابد. یا شخصیت‌های همراه باند: «ام[۱۲]»، رئیس باند، مردی سالخورده و مجرب با اخلاق ماکیاولیستی که در واقع هدایتگر اوست؛ «مانیپنی[۱۳]»، منشیِ «ام» با عشق ابدی‌اش به باند که هیچ‌گاه به جایی نمی‌رسد؛ و «کیو[۱۴]»، سازندۀ ابزار و ادوات پیچیده‌ای که باند از آنها استفاده می‌کند. فیلم‌های باند همچنین بدایع ساختاری مثل آواز عنوان‌بندی و صحنه‌های پیش از عنوان‌بندی را به فیلم‌ها افزودند. ترکیب این عوامل «باند» را در دهۀ ۱۹۶۰م بدل به یک پدیدۀ جهانی کرد و تقلیدهای فراوانی از آن حتی در سینمای کشورهایی مثل هند و ایران صورت پذیرفت. در نیمۀ دوم دههٔ ۱۹۶۰م کانری پس از حضور در 5 فیلم آغازینِ باند، اعلام کرد که دیگر هرگز نقش باند را به عهده نخواهد گرفت. بنابراین تهیه‌کنندگان به ساخت نخستین باند بدون کانری در در خدمت سرویس مخفی ملکه[۱۵] پرداختند. ایفاگر نقش باند، جورج لازنبی[۱۶] بازیگر ناشناس استرالیایی‌الاصل، باندِ خوبی نبود، چرا که نتوانست از قالب شمایل کانری خارج شود و تصویر تازه‌ای را از باند ارائه بدهد. با این‌همه این فیلم از آثار مهم و تأثیرگذار این مجموعه است. راجر مور برخلاف شان کانری هنگامی پذیرای ایفای نقش باند شد که شخصیت سینمایی مشخصی داشت. تصویر سینمایی او با حضورش در مجموعۀ تلویزیونی سینت[۱۷] (۱۹۶2 - ۱۹۶9م) شکل یافته بود؛ سایمون تمپلار[۱۸] ملقب به سینت و مخلوق لزلی چارتریز[۱۹] شخصیتی اشراف‌زاده، تیزهوش، ماجراجو و خوش‌لباس بود. مور شخصیت باند را به این قالب نزدیک و آن را به همین اندازه از قالب مخلوقِ ذهن فلمینگ دور ساخت. تفاوت‌های دو باند را از مقایسۀ دو صحنۀ پایانی مشابه فیلم‌های گلولۀ آتشین[۲۰] (با بازی کانری) و مون‌ریکر[۲۱] (با بازی مور) می‌توان دریافت. در حالی که کانری در مقام یک ابرانسان اختیار صحنه را در دست دارد، مور ترجیح می‌دهد جزئی از آن باشد. در واقع جیمز باند مور را می‌توان هجویه‌ای بر جیمز باند کانری دانست.


  1. Secret Intelligence Service
  2. Richard Hannay
  3. Chauvinisme
  4. Ian Lancaster Fleming
  5. BSC
  6. Goldfinger
  7. Fort Knox
  8. Casino Royale
  9. Albert R. Broccoli
  10. Harry Saltzman
  11. From Russia with Love
  12. M
  13. Moneypenny
  14. Q
  15. On Her Majesty's secret service
  16. George Lazenby
  17. The Saint
  18. Simon Templar
  19. Leslie Charteris
  20. Thunderball
  21. Moonraker