محاکمه (کتاب)
محاکمه (کتاب)
(عنوان اصلی: Der Prozess)
رمانی ناتمام به زبان آلمانی، نوشتهی فرانتس کافکا. علیرغم توصیهای که به دوست صمیمیاش ماکس برود[۱] داشت تا تمامی آثارش را از بین ببرد، او از این کار سر باز زد و به این ترتیب، رمان محاکمه -که در سالهای 1914 تا 1915م نوشته شده بود- در سال 1925م منتشر گردید. این کتاب، در «فهرست صد رمان برتر قرن بیستم نشریهی لوموند»[۲] قرار گرفت و همچنین، در فهرست بهترین رمانهای آلمانیزبان این نشریه، در جایگاه دوم قرار گرفت.
طرح داستان
یوزف کا[۳]، کارمند بانک، در روز تولد سی سالگی خود با دو مرد مواجه میشود که از طرف سازمانی نامشخص برای دستگیری او آمدهاند. از ابتدا تا انتهای کتاب، ماهیت جرمی که کا به آن متهم است نامعلوم باقی میماند. در این مواجهه، یوزف کا دستگیر نمیشود و به او هشدار داده میشود تا منتظر دستورالعملهای بعدی بماند. مافوق این دو نفر نیز به خانهی یوزف کا میرود و در نبود او، برگهی دادگاه را به دست خانم فراولین بوستنر همسایهی کا میسپارد. همان شب، کا به خانهی خانم فراولین میرود و از اینکه مزاحم او شدهاند عذرخواهی میکند.
روز بعد با یوزف کا تماس گرفته میشود و به او اطلاع میدهند که از این به بعد، باید هر یکشنبه در دادگاه حاضر باشد، گرچه زمان مشخصی را برای مراجعهی وی تعیین نمیکنند. روز یکشنبه، او به دادگاه (که در اتاق شیروانی ساختمانی چندطبقه و کهنه و شلوغ واقع شده) میرود. هوای دادگاه متراکم و آلوده است و کا اگرچه از جرم خود مطلقاً بیخبر است، برای دقایقی طولانی با صدای بلند به انتقاد از وضعیت دادرسی میپردازد.
روز بعد در یکی از اتاقهای بانکی که یوزف کا در آن مشغول به کار است، او با دو مردی که پیش از این به سراغش آمده بودند مواجه میشود. این دو مرد به جرم درخواست رشوه از کا در حال شلاق خوردن هستند. کا به مردی که در حال محاکمهی آنهاست میگوید که آنها درخواستی برای رشوه نداشتهاند و مستحق شلاق نیستند اما مرد توجهی به صحبتهای او نمیکند. روز بعد، کا از دیدن دوبارهی صحنههای مشابه روز قبل شدیداً شوکه میشود: درست مانند دیروز، دو مأمور در حال تحمل ضربههای شلاق هستند.
کا هر یکشنبه به دادگاه میرود. در این بین، عموی او به دیدنش میآید و وکیلی از آشنایانش را برای رسیدگی به امور کا به وی پیشنهاد میدهد. پس از مدتی، از آنجایی که پرونده همچنان بلاتکلیف مانده، کا وکیل را عزل میکند و پیگیری دادگاه را دوباره شخصاً به دست میگیرد- تصمیمی که موجب رنجش خاطر شدید عمویش میشود.
کا بارها به دادگاه مراجعه میکند، داستان رنج و مرارتهای خود و امثال خود در پیگیری پرونده را برای قاضی و وکلای مختلف بازگو میکند و باز هم به نتیجهای نمیرسد. بنابر توصیهی یکی از همکاران، سراغ نقاشی به نام تیتورلی[۴] میرود که پرترهی قاضیان میانرده را با ابهت و شکوهی بسیار اغراقآمیز نقاشی میکند و به دلیل آشنایی با قضات، بهخوبی از وضعیت دادگاهها باخبر است. تیتورلی که در اتاقی نمور و زیرشیروانی درست مانند دادگاه زندگی میکند، خطاب به کا میگوید که تا به حال هیچ کس نتوانسته نظر دادگاه را جلب کند و حکم را به نفع خودش برگرداند. با این حال، دو راه را به کا پیشنهاد میدهد که البته آنها هم در نهایت به نتیجهای نمیرسند. به در خواست مأمورین بانک، کا موظف میشود تا یک مشتری ایتالیایی را به گردشی فرهنگی درون شهر ببرد. هنگام بازدید از کلیسای جامع، کشیش کا را خطاب قرار میدهد. کشیش، کا را به خاطر نوع برخوردش در جریان دادگاه سرزنش میکند و در این بین، داستانی تمثیلی را برای او بازگو میکند (داستانی که کافکا آن را پیش از این با عنوان قبل از قانون[۵] به چاپ رسانده بود). در نهایت، در روز تولد سی و یک سالگی، دو مرد به آپارتمان یوزف کا میآیند. او مقاومت چندانی از خود نشان نمیدهد و به نظر میرسد که به جرم خود باور پیدا کرده است. آنها در حالی که یک چاقوی قصابی بزرگ به دست دارند، کا را از خانه بیرون میبرند. اگرچه کا- بنابر گفتهی راوی- کاملاً آگاه است که خود باید چاقو را به دست بگیرد و خود را بکشد، از این کار سر باز میزند. بنابراین، یکی از مردها دست و پای او را میگیرد و دیگری دو بار چاقو را به قلب یوزف کا میزند. آخرین کلماتی که از زبان کا خارج میشود چنین هستند: «مثل یک سگ!»
تفاسیر
ماهیت مبهم و رازآلود محاکمه، مانند دیگر آثار کافکا، به منتقدان و متفکران فرصت داده تا از زوایای متفاوتی به تحلیل داستان بپردازند. در این میان، تحلیل داستان بر مبنای زندگی شخصی کافکا و تفسیر آن به عنوان اثری مبتنی بر خودزندگینامه بسیار مورد توجه بوده است. این برداشت، خصوصاً با این واقعیت تقویت میشود که شباهتی مشخص بین نام یکی از شخصیتهای داستان به نام فراولاین بورستنر[۶] با نامزد فرانتس کافکا، یعنی فلیسه باوئر[۷]، وجود دارد. همچنین، تجربهی شغلی کافکا به عنوان کارشناس بیمه احتمالاً در توصیفهای دقیق او از مناسبات و فضای اداری موثر بوده است. علاوه بر این، نام اختصاری کا، با حرف اول نام خانوادگی نویسنده، یعنی کافکا، مشترک است. اگرچه جورجیو آگامبن[۸] اعتقاد دارد که چون در قانون رومی پیشانی مجرمان را با حرف k (ابتدای کلمهی Kalumniator، به معنای تهمتزننده) داغ میکردند، نویسنده چنین نامی را انتخاب کرده است.
در تحلیلی متفاوت، تئودور آدورنو برداشت مبتنی بر زندگی شخصی نویسنده را رد میکند و اعتقاد دارد که محاکمه، تصویری از وضعیت سیاسی و اجتماعی آن دوران است و حتی میتوان آن را اثری پیشگویانه دربارهی ظهور نازیسم دانست.
بعضی دیگر از منتقدان از جمله ولادیمیر_ناباکوف، محاکمه را بیش از هر چیز به عنوان داستانی دربارهی مرگ تفسیر میکنند. به گفتهی او، اگر جنایت_و_مکافات داستان مصایبی است که راسکولنیکف[۹] به دلیل ارتکاب جرم تحمل میکند، در محاکمه، یوزف کا به مکافاتی مبتلاست که هیچ جرمی پشت آن نیست و راه فراری هم از آن وجود ندارد- مکافاتی که انسان در تمام طول زندگی با آن دست و پنجه نرم میکند و در انتها تسلیم میشود. از نظر ناباکوف، همهی اینها با مرگ تطابق دارد.
ترجمه به فارسی
از میان ترجمههای موجود از این رمان مهم و تأثیرگذار، دو ترجمهی شناختهشدهتر به فارسی عبارتند از: ترجمهی جلالالدین اعلم که این کتاب را از انگلیسی به فارسی برگردانده (نشر نیلوفر) و دیگری، ترجمهی علی اصغر حداد که آن را از زبان اصلی به فارسی ترجمه کرده است. (نشر ماهی).