آریستوکراسی

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

آریستوکراسی (aristocracy)

(یا: مهان‌سالاری) در معنای تحت‌اللفظی حکومت شایسته‌ترین افراد، و در اصطلاح، حکومت اشراف. در علوم سیاسی غربی، این مفهوم از نظریۀ افلاطون در کتاب جمهوری اخذ و اقتباس شده است. وی در این کتاب نظریه حکومت حکیمان، که قشری آگاه و شایسته برای زمامداری‌اند، را مطرح کرده و از آریستوکراسی خردمندان دفاع می‌کند. ارسطو نیز آن را یکی از انواع شش‌گانۀ اصلی حکومت و یکی از اشکال سه‌گانه حکومت شایسته (پادشاهی، حکومت اشراف، حکومت مردمی که منافع مشترک دارند) طبقه‌بندی نموده و آن را مرکب از معدودی افراد می‌داند که شایستگی زمامداری را دارند. معیار برای شایستگی از یک جامعه به جامعه دیگر فرق می‌کند. به‌لحاظ تاریخی، حکومت‌های اشراف یا مانند اروپای غربی متکی بر دارایی ارضی، یا مانند کارتاژ و ونیز همراه با دارایی پولی، یا مانند برهمن‌های هند مبتنی بر برتری‌های مذهبی بوده‌اند (نوعی تئوکراسی) و به‌رغم تضادهایی که بر سر امتیازات خود با سلطنت داشته‌اند عمدتاً در چارچوب نظام پادشاهی رشد کرده و وابسته به سلطنت‌اند. معیارهای دیگر ممکن است ارث، سن، نژاد، توانمندی نظامی، و امتیازات فرهنگی باشد. بهترین نمونۀ آریستوکراسی جدید که متکی بر دارائی ارضی بود و دولت را در اختیار داشت، در انگلستان بین سال‌های ۱۶۸۸ تا ۱۸۳۲م است. نیز بازگشت مجدد به آریستوکراسی در فرانسۀ قرن ۱۸ است که به وسیلۀ انقلاب فرانسه برچیده شد و تمام امتیازاتی که بر آن استوار بود ازبین رفت. طی قرن ۱۹ عواملی چون تورم و کاهش بهای تولیدات کشاورزی پایگاه اقتصادی آن‌ها را متزلزل کرد و به افول آن‌ها به‌منزلۀ نیروی سیاسی در سال‌های پس از ۱۹۱۴م انجامید. فقدان نقش نظامیِ سنتی اشراف، شکوفایی صنعت و کاهش دارایی‌های متکی بر زمین ازدیگر عواملی بودند که آریستوکراسی را تضعیف و آن را از دور خارج کردند. گرچه امروزه در غرب قدرت سیاسی آریستوکراسیِ سنتی، همه ازبین رفته اما اقلیت سرمایه‌دار که قسمت عمده ثروت را در اختیار دارد، در این کشورها حضور دارد و قدرت سیاسی را در مسیری که موافق منافع خود باشد به‌طور غیر مستقیم هدایت و عملاً زمام حکومت را در دست دارد. از این اقلیت گاهی به‌عنوان اشراف جدید یاد می‌شود. نیز ← اشراف