باباشمل

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

باباشَمَل
تعبیری در رسوم عامیانۀ مردم ایران. منظور از این کلمه سرکردۀ پهلوانان و قلندران محلّه است. آنان به خصلت‌های جوانمردی، مانند خصایل پوریای ولی، موصوف بودند. اساسِ رسم باباشملی حفاظت از جان و مال و ناموس مردم، در برابر زورگیران و داروغه‌ها و گزمگان و حل‌وفصل اختلافات بزرگ و کوچک آنان بود. باباشمل‌ها، یا به انتخاب لوطیان و پهلوانان، یا به وصیتِ باباشملِ درگذشته، یا به قتل رسیده، انتخاب می‌شدند. رسم بود که در قتلگاه باباشمل مجسمۀ شیر سنگی می‌گذاردند. باباشمل‌ها اغلب پیشه‌ور بودند و به کارهایی چون طبق‌کشی نیز می‌پرداختند. مرسوم‌ترین تفریحات باباشمل‌ها کبوتر‌بازی و خروس‌بازی بود. رفته‌رفته باباشمل‌ها از میان رفتند و تبدیل به عاملان زور و قدرت شدند (← جاهل). درداش‌آکل، (نوشتۀ صادق هدایت) و پهلوان اکبر می‌میرد (نوشتۀ بهرام بیضایی) روحیات و رفتارهای باباشملی با دقت و موشکافی، و نیز با نوعی احساس افسوس و حسرت، ترسیم شده است.