جنبش زنان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
Mohammadi1 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi1 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
جنبش زنان (Women's movement) | جنبش زنان (Women's movement) | ||
مبارزه برای احقاق حقوق و آزادی زنان، ازجمله دستیابی به برابری اجتماعی و سیاسی و اقتصادی با مردان. در قرنهای 17 تا 19م مبارزاتی در [[اروپا، قاره|اروپا]] صورت گرفت که هدفشان دستیابی زنان به حق مالکیت، برخورداری از تحصیلات عالی و حق رأی بود (حق رأی زنان<ref>suffragette</ref>). با دستیابی زنان به حق رأی در قرن 20م، مبارزان این جنبش تلاشهای خود را به تحقق برابری زنان در فرصتهای اجتماعی و سیاسی با مردان، ازجمله برای اشتغال، معطوف کردند. ازجمله مسائلی که همواره در کشورهای صنعتی توجه برانگیز بوده است، تناقض بین اصول پذیرفتهشدۀ همگانی درخصوص برابری از یکسو و نابرابریهای موجود بین زن و مرد در امور سیاسی دولتی و زندگی روزمره از سوی دیگر بوده است. از [[فمینیسم|فمینیست]]<ref>feminist</ref>های پیشگام قرن 19م، که عقایدی افراطی در باب تساوی مرد و زن داشتند، میتوان از [[مری ولستونکرافت|مری وُلستونکرافت]]<ref>Mary Wollstonecraft</ref> و [[پنکهرست، امیلین (۱۸۵۸ـ۱۹۲۸)|امیلین پَنکهرست]]<ref>Emmeline Pankhurst</ref> در [[انگلستان]] [[آنتونی، سوزان براونل (۱۸۲۰ـ۱۹۰۶)|سوزان آنتونی]]<ref>Susan B. Anthony</ref> و الیزابت کیدی استنتون<ref>Elizabeth Cady Stanton</ref> در امریکا یاد کرد. جان استوارت میل<ref>John Stuart Mill</ref> نیز در رسالهای با عنوان دربارۀ انقیاد زنان<ref>On the Subjugation of Women</ref> (1869م) به حمایت از این جنبش پرداخت؛ اگرچه دفاع سیاسی از آرمان زنان را با وجودِ عقاید رایج در آن زمان ناممکن میدانست. در قرن 20م، در اتحاد جماهیر | مبارزه برای احقاق حقوق و آزادی زنان، ازجمله دستیابی به برابری اجتماعی و سیاسی و اقتصادی با مردان. در قرنهای 17 تا 19م مبارزاتی در [[اروپا، قاره|اروپا]] صورت گرفت که هدفشان دستیابی زنان به حق مالکیت، برخورداری از تحصیلات عالی و حق رأی بود (حق رأی زنان<ref>suffragette</ref>). با دستیابی زنان به حق رأی در قرن 20م، مبارزان این جنبش تلاشهای خود را به تحقق برابری زنان در فرصتهای اجتماعی و سیاسی با مردان، ازجمله برای اشتغال، معطوف کردند. ازجمله مسائلی که همواره در کشورهای صنعتی توجه برانگیز بوده است، تناقض بین اصول پذیرفتهشدۀ همگانی درخصوص برابری از یکسو و نابرابریهای موجود بین زن و مرد در امور سیاسی دولتی و زندگی روزمره از سوی دیگر بوده است. از [[فمینیسم|فمینیست]]<ref>feminist</ref>های پیشگام قرن 19م، که عقایدی افراطی در باب تساوی مرد و زن داشتند، میتوان از [[مری ولستونکرافت|مری وُلستونکرافت]]<ref>Mary Wollstonecraft</ref> و [[پنکهرست، امیلین (۱۸۵۸ـ۱۹۲۸)|امیلین پَنکهرست]]<ref>Emmeline Pankhurst</ref> در [[انگلستان]] [[آنتونی، سوزان براونل (۱۸۲۰ـ۱۹۰۶)|سوزان آنتونی]]<ref>Susan B. Anthony</ref> و الیزابت کیدی استنتون<ref>Elizabeth Cady Stanton</ref> در [[امریکا، ایالات متحده|امریکا]] یاد کرد. [[میل، جان استوارت (۱۸۰۶ـ۱۸۷۳)|جان استوارت میل]]<ref>John Stuart Mill</ref> نیز در رسالهای با عنوان دربارۀ انقیاد زنان<ref>On the Subjugation of Women</ref> (1869م) به حمایت از این جنبش پرداخت؛ اگرچه دفاع سیاسی از آرمان زنان را با وجودِ عقاید رایج در آن زمان ناممکن میدانست. در قرن 20م، در [[اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی|اتحاد جماهیر شوروی]]، متعاقب انقلاب روسیه<ref>Russian Revolution</ref>، [[سقط جنین]] و [[طلاق]] آزاد اعلام شد، نظامهایی برای مراقبت از کودکان بهوجود آمد، و مقرر شد که زنان و مردان در مشاغل همسان از دستمزد یکسانی برخوردار شوند. جنبش زنان پس از [[جنگ جهانی دوم]] عالمگیر شد. از عوامل مؤثر در این امر انتشار آثار نظریهپردازانی بود چون [[بوووار، سیمون دو (۱۹۰۸ـ۱۹۸۶)|سیمون دو بووار]]<ref>Simone de Beauvoir</ref>، بتی فریدَن<ref>Betty Friedan</ref>، [[میلت، کیت (۱۹۳۴)|کِیت میلِت]]<ref>Kata Millet</ref>، [[استاینم، گلوریا (۱۹۳۴)|گلوریا استاینم]]<ref>Gloria Steinem</ref>، و جِرمین گریر<ref>Germaine Greer</ref>، و نیز تشکیل «سازمان ملی زنان<ref>National Organization For Women (NOW)</ref>» در [[نیویورک]] (1966م) را میتوان نام برد. از اواخر دهۀ 1960م، جنبش زنان مباحثاتی را مبنیبر سرکوب زنان در ساختار اجتماعی مردسالار<ref>male-dominated social structure</ref> موجود، بهعنوان واقعیتی کلی، برانگیخت، ساختاری که، بهرغم پذیرش تساوی زن و مرد، تبعیضهای جنسیتی<ref>sexism</ref> در آن اعمال میشود. در این دوره، جنبش زنان بهرهبرداری از زنان را به منزلۀ اشیای جنسی در تبلیغات به انتقاد گرفت و نیز به مخالفت با القاهایی برخاست که نقشهای منفعل و سازگارانه را برای زنان در خانواده و جامعه مناسب میدانست. زنان مالک یک درصد از داراییهای جهاناند و ده درصد از درآمد را کسب میکنند. با احتساب خانهداری و مراقبت از فرزندان، زنان در مقایسه با مردان ساعات بیشتری بهکار مشغولاند (در کشورهای صنعتی حدود 20 درصد و در کشورهای در حال توسعه حدود 30 درصد بیش از مردان). در مجالس قانونگذاری در همۀ کشورها، تعدادشان کمتر از مردان است؛ بالاترین نسبت در این مورد متعلق به [[سوید|سوئد]]<ref>Sweden</ref> با 42 درصد است؛ میانگین در کشورهای [[خاورمیانه]]<ref>Middle East</ref> 3 درصد، در انگلستان 9 درصد، و در امریکا 11 درصد است. در 1988م میانگین نسبت زنان در مجالسقانونگذاری در جهان 15 درصد بود، در حالیکه در 1995م این رقم به 9 درصد کاهش یافت. در [[کویت]]<ref>Kuwait</ref> و [[امارات متحده عربی]]، زنان نه از حق رأی برخوردارند و نه از حق عضویت در مجلس. در [[فنلاند]]<ref>Finland</ref>، بر طبق قانون، باید حداقل 40 درصد از کارکنان مؤسسات دولتی زن باشند. بنابر نتایج تحقیقات [[سازمان ملل متحد]]<ref>United Nations</ref> (مه 2000م)، در برخی از کشورها تا 50 درصد از زنان با خشونتهای خانگی<ref>domestic violence</ref> مواجه میشوند. بنابر اظهار مقامات [[یونیسف]]<ref>United Nations Children\'s Fund</ref>، سقط جنینها و نوزادکشیهای گزینشی جنس دختر، ازجمله عواملی است که باعث میشود جمعیت زنان در میانۀ قرن 21م، نسبت به پیشبینیهایی که برمبنای روندهای جمعیتشناختی<ref>Demographic Trends</ref> صورت گرفتهاند، 60میلیون نفر کمتر شود. | ||