گاوخونی (فیلم سینمایی): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «فیلم بلند سینمایی به کارگردانی بهروز افخمی، تولید سال 1381ش. افخمی فیلمنامۀ ''گاوخونی'' را با اقتباسی وفادار به متن از رمان کوتاه معروفی، به همین نام، از جعفر مدرس صادقی نوشته و تهیهکنندگی فیلم را علی معلم به عهده داشته است. افخمی در این فیلم تج...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
'''خلاصۀ داستان''' | '''خلاصۀ داستان''' | ||
خواب اولیۀ راوی مربوط به | خواب اولیۀ راوی مربوط به یک گردش شبانه است در ساحل زایندهرود به همراه پدر، گلچین و چند مرد جوان دیگر. در خانهای كه راوی در آن سكونت دارد، خشایار و حمید هم زندگی میكنند. اولی در تلاش است تا منظومۀ طولانیاش را به سرانجام برساند و دومی در تدارک ازدواج است. راوی كه قصد دارد كابوسهای دائمیاش را یادداشت كند؛ اولین چیزی كه به ذهنش میرسد خاطرات مربوط به پدرش است كه هر روز صبح به همراهش برای آبتنی به نقطهای امن در زایندهرود میرفتند. مادر به این دلیل با آبتنی پدر مخالف بود كه اگر یكی از مشتریان قدیمی او را در آن حال میدید آنوقت آبروی خانواده به خطر میافتاد. آخر پدر زمانی بهترین خیاط شهر بود. پدر كه قول داده بود دیگر صبحها برای آبتنی بیرون نرود به بهانۀ حمام هر روز صبح این كار را میكرد. در جریان یكی از این گردشها، راوی معلم كلاس چهارم خود (آقای گلچین) را میبیند، اما فردا در مدرسه، گلچین او را بهجا نمیآورد. مرگ پدر در مغازۀ خیاطی، انگیزهای میشود تا راوی تهران را ترک كند و در مراسم ختم او حضور یابد. در جریان سفر به اصفهان، خانوادۀ عمه، پذیرای راوی میشوند و او احساس میكند كه دخترعمهای كه از كودكی عاشقش بوده، به او توجه بیشتری نشان میدهد. راوی پس از بازگشت به تهران، شغلش را از دست میدهد و وقتی برخلاف توصیۀ پدرش، برای شركت در مراسم چهلم او عازم اصفهان میشود، در موقعیت ازدواج با دخترعمهاش قرار میگیرد. در هفتۀ اول ازدواج كه آنها برای ماه عسل به تهران آمدهاند، راوی متوجه تصمیم اشتباهش میشود. دخترعمه و پسرعمۀ قدیم و همسر و برادرزن جدید، مغازۀ خیاطی پدرش را به خرازی تبدیل میكنند و راوی كه بیش از همیشه حضور پدر را درک میكند در محلههای كودكیاش، خاطرات گذشته را به یاد میآورد. جستوجو برای یافتن گلچین بینتیجه میماند. چون او دو سال پیش غرق شده و جسدش اطراف گاوخونی پیدا شده. در پی یكی از خوابها، راوی به اطلاع همسرش میرساند كه عازم تهران است و تا كار درست و حسابی پیدا نكند برنمیگردد. با رفتن او مقدمات جدایی راوی از همسرش فراهم میشود و پدر دختر كه آرزوی به دنیا آمدن نوهاش برآورده نشده، راوی را برای مراسم سالگرد دعوت میكند. ورود پدر به خانۀ راوی و حیرت او از این موضوع در شرایطی است كه حمید ازدواج كرده و راوی باید خانه را ترک كند. یک روز صبح پدر تصمیم میگیرد برای آبتنی بیرون برود. راوی مدام تأكید میكند كه اینجا تهران است و پدر بیتفاوت در یكی از مناطق قدیمی شهر، خاطرۀ گذشته را به یاد میآورد و در این هنگام آنها خود را در گاوخونی مییابند. راوی به آرامی به سوی مرداب میرود. | ||