ارتش در ایران، تاریخچه

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

ارتش در ایران، تاریخچه

ارتش واژه‌ای جدید مأخوذ از واژۀ ارتشتار از واژۀ پهلوی ارتیشتر به معنی سپاهی و لشکری گرفته شده و آن نیز از واژۀ اوستایی رثه‌اشتره به معنی رزمیان اخذ شده است. در زبان فارسی میانه به فرمانده و سر گروه همۀ جنگاوران، بزرگ ارتشتاران گفته می‌شد، اما این لقب سابقه‌ای کهن‌تر دارد و به عهد هخامنشیان بازمی‌گردد.

پیشینۀ شکل‌گیری ارتش در ایران. پیشینۀ شکل‌گیری ارتش در ایران به دورۀ مادها می‌رسد. در آن روزگار برای کشورگشایی، دفاع از سرزمین و حفظ انسجام آن، ایران نیازمند تشکیلاتی سازمان‌یافته بود و بدین‌ترتیب نخستین سازمان حکومتی شکل گرفت، اما با گذشت زمان شکل و حتی نام آن تغییر یافت. کهن‌ترین نامی که برای ارتش در کتیبه‌های هخامنشی در بیستون برجای مانده، اصطلاح سپاده (سپاه) است. آن گونه که از منابع یونانی و نیز کتیبه‌ها و الواح هخامنشی برمی‌آید، ارتش هخامنشی بسیار سازمان‌یافته بوده است. نظام تقسیم‌بندی این ارتش ده‌دهی بوده و گویا تا روزگار مغول در سپاهیان آسیایی نظیر نداشته است. بالاترین قدرت نظامی هخامنشیان شش لشکر بود که با «سپاه جاویدان» هفت لشکر را تشکیل می‌دادند و بدین‌ترتیب تعداد همۀ لشکرها به عدد مقدس هفت می‌رسید. این سپاه مرکب از ۱۰هزار نیرو بود که «سپاه آماده‌باش» شاه ایران را تشکیل می‌دادند. بر همۀ سپاه نیز یک سپاهبد/سپهبد فرمان می‌راند، که یا خود شاه و یا یکی از سرداران نامی او بود. در دورۀ اشکانیان ارتش تشکیل و سازمانی جدید یافت و سواره‌نظام نقش اساسی یافت و تیرانداز پارتی که بر پشت اسب در هر جهت تیر می‌انداخت در عهد باستان شهرت یافت. در عهد ساسانی، سواره‌نظام سنگین اسلحه پدید آمد که سراسر بدن خود را با جوشن می‌پوشاند. این شیوه بعدها در قرون وسطا در اروپا منشأ پیدایش شیوۀ جنگیدن شوالیه‌ها شد. در دوران اسلامی، ارتش بیشتر از افراد ایلات و عشایر تشکیل می‌شد و سازمان و شیوۀ جنگیدن آن همان شیوۀ صحرانوردان آسیای مرکزی بود.

ارتش در مفهوم امروزی آن. حدوداً تأسیس آن به زمان عباس میرزا قاجار و در نتیجۀ شکست ایران از روسیه بازمی‌گردد. در دورۀ عباس میرزا ارتش محور و از ارکان اصلی حکومت تلقی می‌شد و سهم بسزایی در بیداری ایرانیان داشت. پیش از عهد قاجاریه، به جهت تکوین و پیدایش ارتش قدرتمند در ایران، دو دوره قابل بررسی است؛ ظهور نادرشاه افشار در عرصۀ سیاسی، و دورۀ ۳۰سالۀ سلطنت کریم‌خان زند. به قدرت رسیدن نادرشاه سبب شد که ارتش پراکندۀ ایران گرد او جمع شوند و در اندک ‌زمانی ارتش ایران به چنان نیرویی دست یافت که جهان را متوجه خود کرد؛ اردوکش و فتح هندوستان در ۱۱۵۱ق از شاهکارهای نظامی نادرشاه و از غرورانگیزترین فتوحات ایرانیان دانسته شده است. اما عمدۀ نیروی ارتش در دورۀ سلطنت کریم‌خان زند صرف فرونشاندن فتنه‌های داخلی شد. در سلطنت آقامحمدخان قاجار، ایران صاحب ارتش منظم و مجهزی نبود. در دورۀ ناصرالدین شاه ارتش ایران وضعیت متفاوتی به خود گرفت و با کوشش امیرکبیر همۀ آنچه را که پیشینیان وی باید انجام می‌دادند به نحو شایسته‌ای متحقق شد. نخستین و بنیادی‌ترین وظیفه‌ای که از سوی دولت در دورۀ رضاشاه انجام گرفت، تأسیس ارتشی براساس خدمت نظام همگانی و اجباری بود. تصمیم رضاشاه برای تحقق این برنامه، مهم‌ترین جاذبۀ حکومت او برای ناسیونالیسم ایرانی به‌شمار می‌رود. در دورۀ پهلوی لقب بزرگ ارتشتاران برای فرماندهی سه نیروی مسلح کشور ایران به‌کار رفت. فرماندۀ کل این سه نیرو در آن دوره محمدرضا شاه پهلوی بود. این لقب پس از انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ش به «فرمانده کل قوا» تغییر نام یافت. به طور کلی، به تشکیلات و امکانات نظامی یک کشور ارتش می‌گویند، که معمولاً به سه نیروی زمینی، هوایی و دریایی تقسیم‌بندی می‌شود. غالباً در ارتش دو گروه خدمت می‌کنند؛ کسانی که برای گذراندن دورۀ سربازی وارد ارتش می‌شوند و وظیفه نام دارند، و کسانی که به استخدام رسمی یا پیمانی ارتش درمی‌آیند و کادر نامیده می‌شوند. هم‌اکنون در جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر ارتش در معنای امروزی آن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج نیز به مثابۀ نیروهای مکمل ارتش و نیروهای پاسدار نظام انجام‌وظیفه می‌کنند.