افریقایی، هنر
اِفریقایی، هنر (African art)
هنر افریقای سیاه، به ویژه مجسمهسازی و کندهکاری در ناحیۀ جنوب صحرا[۱]، از دوران پیشتاریخی و تمدنهای باستانی تا دورۀ پسا استعماری. هنر افریقای سیاه طیف گستردهای از شیوهها و قالبهای هنری را دربر میگیرد و مجموعاً به دو شاخه تقسیمپذیر است: نخست، هنر تاریخی و درباری نواحی ایفه[۲] و بنین[۳] (نیجریۀ قرنهای ۱۳ـ۱۶م) شامل پیکرههای مفرغی[۴] و سفالی کاملاً طبیعینما[۵]؛ و دوم قالبهای سنّتیتر هنر افریقایی، که جنبۀ کاربردی و مفهومی، و قالبی انتزاعی[۶] دارند و باورها و ارزشهای دینی هر محل را بازمیتابند. دانش ما از تاریخ هنر افریقای جنوب صحرا ناقص و سطحی است، زیرا عملیات باستانشناسی در این سرزمینهایِ پهناور، بسیار محدود بوده است، و از سوی دیگر، رطوبت دائمی و موریانه مواد آسیبپذیر را از میان بردهاند.
هنر پیشتاریخی. نقاشیهای صخرهای[۷] در نواحی مختلف قاره یافت میشوند، بهویژه در صحرای غربی[۸]، زیمبابوه، افریقای جنوبی، و نیز افریقای شرقی (مربوط به انتهای دوران). در شماری از نخستین تصویرها، نقش فیل دیده میشود. تصویرها خطی، و بسیار چکیدهنما[۹]یند، و گاه به شیوۀ هندسی نزدیک میشوند. از تمدن نوک[۱۰] در نواحی مرکزی نیجریه، سفالینههایی از چندین قرنِ پیش از میلاد به دست آمده، که بر آنها تصویر انسانها و جانوران نقش بسته است. این تصاویر آمیزۀ پیچیدهای از خلاقیّت شخصی و شیوۀ متداول قبیلهایاند.
دین. بیشتر هنرمندان قبیلهای افریقا، به رغم اختلافهای جزئی، از اعتقادات مشابهی الهام میگیرند. بنا بر اعتقاد جانباوریِ (آنیمیسم)[۱۱] افریقاییان، همۀ اشیا و موجودات، واجد نیروی حیاتاند، که برای حفظ آن باید آیینهای دینی اجرا شود. هنر افریقا، تجسّم باورها و ارزشهای قومی است که در قالب صورتکها یا پیکرههای اجدادی، در مراسم آیینی شرکت داده میشوند. افراد قبیله، صورتکها را به نیت ارتباط با دنیای ارواح به چهره میزنند، حال آنکه نقش طلسم[۱۲]ها و تندیسک[۱۳]ها، جلب حمایت ارواح یا پرستشگری اجداد است. از آنجا که هنر افریقا با اهداف کاربردی تکوین یافته، و ماهیت تزیینی نداشته است، لزوماً زیبا یا واقعگرا[۱۴] نیست، و از پیروی اصول قراردادی هنر، نظیر تناسب، بینیاز بوده است. این هنر اساساً درونمایهای دینی دارد، به این قصد که شیء ساختهشده، منشأ انتشار نیرویی فوقطبیعی باشد. بر این اساس هنرمندی که درحال کندهکاری و تزیین پیکرهای است، نیّتی جز این ندارد که مفهوم آیینی یا نیروی روحی خاصِّ مرتبط با آن را جسمانیّت بخشد. به همین سبب در پیکرهها، اغلب سر، که مرکز نیروی حیات و مهمتر از کل اندام برشمرده میشود، بزرگتر از اندازۀ طبیعی ساخته میشود.
صورتکها. برخلاف هنر درباری پادشاهیهای بزرگ غربِ افریقا، هنر دهکدهای افریقاییان، طیف گستردهای از صورتکها را دربر میگیرد. شماری از آنها، چهرۀ زنانی زیبا را نمایش میدهند (گرچه اغلب مردان این صورتکها را بر چهره میگذارند). برخی دیگر، صورتکهایی خوفانگیز از اجزای هراسانگیز جانوراناند، همچون فک سوسمار یا شاخ گوزن. اصولاً صورتکها از دید زنان و کودکان دور نگاه داشته میشوند.
کندهکاری چوب. خزانههای شاهی کامرون، گنجینهای غنی از آثار کندهکاری بر چوب را دربر دارند؛ ازجمله چهارپایههای بزرگ، که اغلب پیکرهای چوبی در اندازۀ طبیعی، همراه آنهاست که ملازم یا نگهبان شاه به شمار میرود؛ همچنین صورتکها، طبلها، و پیکرههای آدمی. در پادشاهی کوبا[۱۵] واقع در جمهوری دموکراتیک کنگو[۱۶] (زئیر[۱۷])، پیکرههای عظیم به گرامیداشتِ پادشاهان پیشین ساخته میشد. این پیکرههای چهارزانو نشسته بر سریرهای کوتاه، شمشیری تشریفاتی بر کمر، و تاجی پهن و چهارگوش بر سر داشتند، و اکنون در موزههای اروپایی نگهداری میشوند. قوم کوبا همچنین کاسههای بزرگ چوبین با کندهکاریهایی شگفتآور، در هیئت آدمیان میسازند، که کاسۀ سرشان، گودی کاسه را بهوجود میآورد. ساخت انواع صورتک نیز نزد ایشان متداول است که برخی از آنها نماد اجداد اساطیریاند.
مُهرهکاری. در افریقای جنوبی کندهکاری روی چوب رایج نیست. مُهرهکاری از ویژگیهای هنرهای دستی کامرون شمرده میشود؛ حتّی بسیاری از حکاکیهای چوبیِ آنان پوشیده از مُهرهکاری، بهویژه در رنگهای قرمز و آبی، است. در قارۀ افریقا، در میان اشیای آیینی و تشریفاتی، صورتکها و پیکرههای چوبی نقش مهمی داشتهاند. بسیاری از اشیای روزمره، همچون کاسه، چهارپایه، طبل، و شانه با ظرافت تمام ساخته شدهاند، و خلاقیت و بیان هنری قدرتمند این مردمان را باز میتابند. از آنجا که بخش عظیمی از دستاوردهای هنری افریقای پیش از قرن ۱۹، نابود یا فراموش شدهاند، در مطالعات تاریخ هنر غرب چندان جایگاهی نیافتهاند؛ با این حال در اوایل قرن ۲۰، هنر افریقای غربی بر آثار هنری بسیاری از نقاشان و مجسمهسازان اروپایی، بهویژه پیکاسو[۱۸]، ماتیس[۱۹]، برانکوزی[۲۰]، مودیلیانی[۲۱] و اپستاین[۲۲] عمیقاً تأثیر نهاد.