سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
مصرع آغازین یکی از غزلهای دیوان حافظ، با مطلع سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت/ آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت. این غزل در نسخهی تصحیح علامه قزوینی، غنی مشتمل بر 8بیت است و در بحر رمل مثمن مخبون محذوف (فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن) سروده شده است.
مهمترین ویژگی ادبی این غزل استفادهی متعدد از تضاد (تن و جان؛ آشنا و غریب و بیگانه؛ آب و آتش) و همچنین مراعاتالنظیر (سینه و دل؛ شمع و پروانه؛ خرابات و میخانه؛ پیاله و می و خمخانه) است. جز این، با این که غزل در نگاه و خوانش نخست کاری ساده و بیپیرایه به نظر میرسد، در ابیات ابتداییاش با چند ترکیب تشبیهی و استعاری مواجهیم. به علاوه تمهیدات دم دستی و زیبایی برای ایجاد موسیقی درونی و تصویرسازی معنایی (بیت اول: تکرار آتش در هردو مصرع و جناس جانانه و خانه و کاشانه/ بیت دوم: تقابل تن و جان در آغاز هردو مصرع/ بیت 5: خرقه با خانه؛ عقل با زهد؛ تکرار مرا در دومصرع؛ آب با آتش و خرابات با میخانه/ بیت 6: به همین ترتیب/...) در شعر به کار رفته است. مردم چشم در یکی از ابیات به معنای مردمک چشم است.
غزل اگرچه شعری عاشقانه است، اما برخی نشانههای واضح مانع تاویل و تفسیر عرفانی خواننده نمیشود: خرقه، خرابات، خرقه از سر به درآوردن و ماجرا. شعر تاکنون توسط چندین خواننده به آواز خوانده شده است: از جمله محمدرضا شجریان در دو و عبدالوهاب شهیدی در یک اجرای رادیویی (برنامههای گلها)، سید جلالالدین محمدیان در آلبوم آشنایان ره عشق و نیز برخی خوانندگان زن.
متن غزل
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطهی دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
خرقهی زهد مرا آب خرابات ببرد
خانهی عقل مرا آتش میخانه بسوخت
چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت