نمایش عروسکی مدرن
برخلاف تئاتر زندۀ فرنگی که با سفرهای ناصرالدینشاه و دیگر درباریان در اروپا دیده شد و ایرانیان را برای ورودش به ایران ترغیب نمود، نمایش عروسکی اروپا هرگز دیده نشد و یا توجه ایرانیان را به خود جلب نکرد. به همین دلیل تا سالهای سال، نمایش عروسکی مدرن به ایران راه نیافت. ظاهراً نخستین نشانههای آشنایی ایرانیان با نمایش عروسکی مدرن به سال 1330ش میرسد. در این سال، شخصی بهنام قزلباش که از سفر اروپا بازمیگردد، کلاسهای آموزش نمایش عروسکی را برای مربیان کودکستان برگزار میکند و برای نخستینبار آنها را با روشهای نوین عروسکی آشنا میکند. این کلاسها نتوانستند روشهای جدید را چندان گسترش دهند، ولی سبب آگاهی مربیان شدند و زمینه را برای بهرهگیری مناسب از این شیوهها فراهم کردند. پرویز کاردان یکی از مهمترین دانشآموختگان این دوره بود. سپس نصرت کریمی که در سال 1331 برای تحصیل به اروپا رفته بود، پس از مدتی به دانشگاه پراگ وارد شد و در رشتۀ نمایش عروسکی آن دانشگاه به تحصیل پرداخت. به این ترتیب، کریمی نخستین دانشآموختۀ آکادمیک نمایش عروسکی ایران است که پس از بازگشت، آموختهها و تجربههایش را در قالب اجرای نمایشهای عروسکی نشان داد.
مهمترین رویداد نمایش عروسکی مدرن ایران در سال 1350 رخ داد. در این سال، دانشکده هنرهای دراماتیک یک دورۀ کاردانی نمایش عروسکی برگزار کرد و «اسکار باتک» را که اهل چک و اسلواکی بود برای تدریس فراخواند. این دوره مهمترین دورۀ آموزش نمایش عروسکی مدرن در ایران بوده و دانشآموختگانی چون کامبیز صمیمی مفخم، جواد ذوالفقاری، ایرج طهماسب، فاطمه معتمدآریا، هما جدیکار و... داشته است که برخی از آنها در کنار اجراهای گوناگون عروسکی، به عنوان نخستین نسل مربیان ایرانی به آموزش نمایش عروسکی نیز پرداختند.
مهمترین شیوههای مدرنی که توسط باتک و دیگران به ایران وارد شد عبارتند از:
دستکشی: عروسکهای دستکشی، سادهترین نوع این گونۀ نمایشی است که در آن از عروسکهای کوچک استفاده میشود. گاهی نیز عروسک، دستکشی واقعی است که روی آن را نقاشی کردهاند. از آنجا که این روش سابقهای طولانی در نمایش عروسکی ایران داشت به سرعت آموخته و فراگیر شد و کارکردهای تازهای پیدا کرد.
نخی: عروسکهای نخی پیشتر در خیمهشببازی ایران وجود داشته، ولی شیوههای جدیدتر آن با آموزشهای نوین به ایرانیان معرفی شد. در این شیوۀ تازه، عروسکها از همتایشان در خیمهشببازی کمی بزرگترند و مفاصل حرکتی آنها و در نتیجه نخهای هدایتشان بیشتر است. عروسکهای نخی از بالا هدایت میشوند و نخهای عروسک، آنقدر نازک است که معمولاً به چشم نمیآید. عروسکهای نخی را ماریونت نیز میگویند.
میلهای: عروسکهای این شیوه به واسطۀ چند میله از پایین هدایت میشوند. این عروسکها میتوانند بسیار بزرگتر از عروسکهای دستکشی و نخی باشند، تا آنجا که گاهی دو یا سه عروسکگردان برای حرکت دادن یک عروسک نیاز است.
باتومی: نوعی عروسک میلهای است که میلهها (باتومها) بر بدن عروسک عمودند و از پشت به آن وصل میشوند. عروسکگردانها لباس سیاه میپوشند تا از پشت عروسکها دیده نشوند. عروسکهای باتومی نسبت به همنوعان میلهایشان تحرک کمتری دارند و معمولاً از یکطرف (دوبعدی) دیده میشوند.
ماپت: از مهمترین شیوههایی است که کلاسهای باتک به هنرجویان ایرانی آموخت. در این شیوه، سر عروسک از دو نیمکره تشکیل شده که در پشت سر به هم وصل میشوند. سپس مفصلی بهوجود میآید که میتوان دو نیمکره (دهان) را باز و بسته کرد و بدینشکل، لبزدن و گفتار را تداعی نمود. این عروسکها از دو جنس اسفنج (با صورت انعطافپذیر) و پلاستوفوم (بدون انعطاف) ساخته میشوند. دستهای این نوع عروسک نیز از پایین هدایت میشود و عروسکگردان پشت پاراوان یا پرده قرار میگیرد.
ماروت: از ترکیب سر عروسک و دست انسان بهوجود میآید. در این شیوه، دستهای انسان از پشت لباس طوری در آستینها قرار میگیرد که تداعیکنندۀ دست عروسک باشد و حرکاتی هماهنگ با سر انجام میدهد.
تنپوش: عروسکهای این شیوه به حدی بزرگ است که عروسکگردان آن را چون لباسی میپوشد و با تکان دادن گردن و سر خود، سرِ بزرگ عروسک را به حرکت درمیآورد. دستهای این عروسک نیز همانند ماروت است.