وضع (منطق)
وَضْع (منطق)
(در لغت بهمعنی نهادن و قراردادن) در اصطلاح منطق، بر معانی مختلف اطلاق میشود. میتوان معانی مختلف وضع را به درجۀ اوّل و درجه دوم تقسیم کرد: ۱. معنای درجۀ اوّل: وضع یکی از مقولات عشر و عبارت است از نسبت اجزای جسم به یکدیگر و نیز نسبت اجزای جسم به اجسام دیگر، مانند وضع ایستاده و نشسته و خوابیده؛ ۲. معنای درجۀ دوم: بهترتیب اهمّیت و شهرت عبارتاند از الف. قضیۀ مورد قبول مُجیب در جَدَل (← جدل)؛ ب. اثبات و ایجاب در قیاسهای اسثثنایی چرا که در قیاسهای استثنایی از وضع مقدم و تالی یعنی از اثبات و ایجاب مقدم و تالی سخن میرود (← قیاس_استثنایی)؛ ج. امر قابل اشارۀ حسی؛ د. نسبت اجزای کّم متّصل قارّالذات به یکدیگر، چنانکه هرچه دارای وجود قارّ بالفعل است، چون اجزای آن را به یکدیگر نسبت دهند از آن به «وضع» تعبیر میکنند (← کَمّ) ؛ ه . موضوع قراردادن چیزی در جریان صدورحکم، چنانکه در صدور حکم «انسان، حیوان است» انسان، موضوع قرار گرفته است.