پرش به محتوا

آلمانی، هنر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:10201500-2.jpg|بندانگشتی|تابلوی کمانداران (1935–1937) به شیوه اکسپرسیونیسم، اثر [[کیرشنر، ارنست لودویگ (۱۸۸۰ـ۱۹۳۸)|ارنست کیرشنر]]، موزه کریشنر شهر داووس ]]
[[پرونده:10201500-3.jpg|بندانگشتی|تابلوی ستایش پادشاهان، اثر [[اووربک، یوهان (۱۷۸۹ـ۱۸۶۹)|فریدریش اووِربک]]]]
آلمانی، هنر (German art)<br />  
آلمانی، هنر (German art)<br />  


خط ۱۱: خط ۱۳:
'''قرن ۱۷'''. در آغاز قرن ۱۷، تنها یک شخصیت هنریِ برجسته، با نام آدام الِسهایمر<ref>Adam Elsheimer</ref> ظهور کرد که در تکامل منظره‌پردازی بسیار مؤثر بود. لیکن جنگ‌های سی‌ساله<ref>Thirty Years’ war</ref> (۱۶۱۸ـ۱۶۴۸) تقریباً هرگونه جنبش هنری را متوقف ساخت، و هنر در نیمۀ دوم قرن ۱۷ به هنر درباری منحصر شد که بر الگوهای وارداتی باروک مبتنی بود و هیچ‌گونه ارتباطی با میراث‌های پیشین خود نداشت. تنها در پایان قرن ۱۷، معمار و مجسمه‌ساز برجسته‌ای با نام آندرآس اشلوتِر<ref>Andreas Schluter</ref> (۱۶۶۲ـ۱۷۱۴) در آلمان درخشش یافت، که قسمتی از اشلوس<ref>Schloss</ref> (قصر) را در برلین ساخت و پیکرۀ سوار بر اسب فردریک ویلهلم<ref>Frederick William</ref>، فرمانروای [[براندنبورگ، ایالت|ایالت براندنبورگ]]<ref>Brandenburg</ref>، را اجرا کرد.
'''قرن ۱۷'''. در آغاز قرن ۱۷، تنها یک شخصیت هنریِ برجسته، با نام آدام الِسهایمر<ref>Adam Elsheimer</ref> ظهور کرد که در تکامل منظره‌پردازی بسیار مؤثر بود. لیکن جنگ‌های سی‌ساله<ref>Thirty Years’ war</ref> (۱۶۱۸ـ۱۶۴۸) تقریباً هرگونه جنبش هنری را متوقف ساخت، و هنر در نیمۀ دوم قرن ۱۷ به هنر درباری منحصر شد که بر الگوهای وارداتی باروک مبتنی بود و هیچ‌گونه ارتباطی با میراث‌های پیشین خود نداشت. تنها در پایان قرن ۱۷، معمار و مجسمه‌ساز برجسته‌ای با نام آندرآس اشلوتِر<ref>Andreas Schluter</ref> (۱۶۶۲ـ۱۷۱۴) در آلمان درخشش یافت، که قسمتی از اشلوس<ref>Schloss</ref> (قصر) را در برلین ساخت و پیکرۀ سوار بر اسب فردریک ویلهلم<ref>Frederick William</ref>، فرمانروای [[براندنبورگ، ایالت|ایالت براندنبورگ]]<ref>Brandenburg</ref>، را اجرا کرد.


'''باروک قرن ۱۸'''. در نیمۀ اول قرن ۱۸ نوع تکامل‌یافته‌ای از شیوۀ باروک در آلمان جنوبی پا گرفت؛ این شیوه تلفیقی بود از معماری، مجسمه‌سازی، و نقاشی که جلوه‌های نمایشی نظرگیری داشت. گرچه خاستگاه این شیوه را باید در [[ایتالیا]] جست، سهم مهم و اصیل آلمان در جنبش باروک، با این شیوه بازتاب می‌یابد. در قرن ۱۸، نقاشیِ نظرگیری که بومیِ آلمان باشد، عرضه نشد. مهم‌ترین نقاشی که در نیمۀ اول آن قرن در آلمان فعالیت هنری داشت، آنتوان پن<ref>Antoine Pesne</ref> (۱۶۸۳ـ۱۷۵۷)، نقاش فرانسوی، بود. [[تیه پولو، جووانی باتیستا (۱۶۹۶ـ۱۷۷۰)|جووانی تیه‌پولو]]<ref>Giovanni Tiepolo</ref>، نقاش برجستۀ ونیزی<ref>Venetian</ref>، در میانۀ قرن ۱۸ چند سالی در ورتسبورگ آلمان کار کرد. در پایان قرن ۱۸ شیوه نئوکلاسی‌سیسم شکوفا گردید، که آلمان آن را با آغوش باز پذیرفت، و حتی محبوبیت آن تا میانۀ قرن ۱۹ برجا ماند. [[منگس، آنتون رافایل (۱۷۲۸ـ۱۷۷۹)|آنتون رافائل منگس]]<ref>Anton Raphael Mengs</ref> نقاش سرآمد آن مکتب بود که سال‌ها در ایتالیا به‌سر برد، و شیوۀ خویش را براساس آثار نقاشان رنسانس متعالی<ref>High Renaissance</ref> پایه‌ریزی کرد. [[وینکلمان، یوهان یواخیم (۱۷۱۷ـ۱۷۶۸)|یوهان وینکلمان]]<ref>Johann Winckelmann</ref> مورخ و نظریه‌پرداز نئوکلاسی‌سیسم، و گوتفرید شادو<ref>Gottfried Schadow</ref> (۱۷۶۴ـ۱۸۵۰) برجسته‌ترینِ مجسمه‌ساز این سبک بودند.
'''باروک قرن ۱۸'''. در نیمۀ اول قرن ۱۸ نوع تکامل‌یافته‌ای از شیوۀ باروک در آلمان جنوبی پا گرفت؛ این شیوه تلفیقی بود از معماری، مجسمه‌سازی، و نقاشی که جلوه‌های نمایشی نظرگیری داشت. گرچه خاستگاه این شیوه را باید در [[ایتالیا]] جست، سهم مهم و اصیل آلمان در جنبش باروک، با این شیوه بازتاب می‌یابد. در قرن ۱۸، نقاشیِ نظرگیری که بومیِ آلمان باشد، عرضه نشد. مهم‌ترین نقاشی که در نیمۀ اول آن قرن در آلمان فعالیت هنری داشت، آنتوان پن<ref>Antoine Pesne</ref> (۱۶۸۳ـ۱۷۵۷)، نقاش فرانسوی، بود. [[تیه پولو، جووانی باتیستا (۱۶۹۶ـ۱۷۷۰)|جووانی تیه‌پولو]]<ref>Giovanni Tiepolo</ref>، نقاش برجستۀ ونیزی<ref>Venetian</ref>، در میانۀ قرن ۱۸ چند سالی در ورتسبورگ آلمان کار کرد. در پایان قرن ۱۸ شیوه نئوکلاسی‌سیسم شکوفا گردید، که آلمان آن را با آغوش باز پذیرفت، و حتی محبوبیت آن تا میانۀ قرن ۱۹ برجا ماند. [[منگس، آنتون رافایل (۱۷۲۸ـ۱۷۷۹)|آنتون رافائل منگس]]<ref>Anton Raphael Mengs</ref> نقاش سرآمد آن مکتب بود که سال‌ها در ایتالیا به‌سر برد، و شیوۀ خویش را براساس آثار نقاشان رنسانس متعالی<ref>High Renaissance</ref> پایه‌ریزی کرد. [[وینکلمان، یوهان یواخیم (۱۷۱۷ـ۱۷۶۸)|یوهان وینکلمان]]<ref>Johann Winckelmann</ref> مورخ و نظریه‌پرداز نئوکلاسی‌سیسم، و گوتفرید شادو<ref>Gottfried Schadow</ref> (۱۷۶۴ـ۱۸۵۰م) برجسته‌ترینِ مجسمه‌ساز این سبک بودند.


'''قرن ۱۹'''. در قرن ۱۹ به موازات نئوکلاسی‌سیسم نهضت رمانتیسم در نقاشی پا گرفت. در رأس این نهضت، گروهی از نقاشان با نام ناصریان<ref>Nazarenes</ref> قرار داشتند که در رم فعال بودند و به لحاظ هدف و شیوه بر گروه انگلیسیِ احیاگران هنر پیشارافائلی<ref>Pre-Raphaelite Brotherhood</ref> پیشی گرفتند. [[اووربک، یوهان (۱۷۸۹ـ۱۸۶۹)|فریدریش اووِربک]]<ref>Friedrich Overbeck</ref> (۱۷۸۹ـ۱۸۶۹) نقاش پیش‌گام گروه بود. [[رونگه، فیلیپ اتو (۱۷۷۷ـ۱۸۱۰)|فیلیپ اُتو رونگه]]<ref>Philip Otto Runge</ref> نیز مسیر مشابهی را در‌پیش گرفت. کاسپار داوید فریدریش، نقاش منظره‌پرداز، با آثار خود که اندوه‌بار و آکنده از احساسات دینی‌اند، بیش از دیگران رمانتیک شمرده می‌شود. لودویگ ریشتر<ref>Ludwig Richter</ref> (۱۸۰۳ـ۱۸۸۴)، [[اشویند، موریتس فون (۱۸۰۴ـ۱۸۷۱)|موریتس فون اشویند]]<ref>Moritz von Schwind</ref> (۱۸۰۴ـ۱۸۷۱)، [[رتل، آلفرد (۱۸۱۶ـ ۱۸۵۹)|آلفرد رتل]]<ref>Alfred Rethel</ref> (۱۸۱۶ـ۱۸۵۹) و چندی بعد [[بوکلین، آرنولد (۱۸۲۷ـ۱۹۰۱)|آرنولد بوکلین]]<ref>Arnold Böcklin</ref>، ‌نقاش سوئیسی، شیوۀ رمانتیسم را تا نسل بعد ادامه دادند. شیوۀ واقع‌گرایی، مبنای نقاشی‌های [[منتسل، آدولف (۱۸۱۵ـ۱۹۰۵)|آدولف فون مِنتسل]]<ref>Adolf von Menzel</ref> (۱۸۱۵ـ۱۹۰۵) و [[لایبل، ویلهلم (۱۸۴۴ـ۱۹۰۰)|ویلهلم لایبل]]<ref>Wilhelm Leibl</ref> (۱۸۴۴ـ۱۹۰۰) قرار گرفت؛ و امپرسیونیسم<ref>Impressionism</ref> در آثار [[لیبرمان، ماکس (۱۸۴۷ـ۱۹۳۵)|ماکس لیبرمان]]<ref>Max Liebermann</ref> (۱۸۴۷ـ۱۹۳۵) [[کورینت، لوویس (۱۸۵۸ـ۱۹۲۵)|لوویس کورینت]]<ref>Lovis Corinth</ref> (۱۸۵۸ـ۱۹۲۵) تجلّی یافت؛ و [[مودرزون ـ بکر، پاولا (۱۸۷۶ـ۱۹۰۷)|پاولا مودِرزون ـ بِکِر]]<ref>Paula Modersohn-Becker</ref> (۱۸۷۶ـ۱۹۰۷) از پست‌امپرسیونیست<ref>post-Impressionism</ref>ها تأثیر گرفت، سبک هنری این نقاشِ زن، او را در ردیف پیش‌گامان اکسپرسیونیسم قرار داد.
'''قرن ۱۹'''. در قرن ۱۹ به موازات نئوکلاسی‌سیسم نهضت رمانتیسم در نقاشی پا گرفت. در رأس این نهضت، گروهی از نقاشان با نام [[ناصریان]]<ref>Nazarenes</ref> قرار داشتند که در رم فعال بودند و به لحاظ هدف و شیوه بر گروه انگلیسیِ احیاگران هنر پیشارافائلی<ref>Pre-Raphaelite Brotherhood</ref> پیشی گرفتند. [[اووربک، یوهان (۱۷۸۹ـ۱۸۶۹)|فریدریش اووِربک]]<ref>Friedrich Overbeck</ref> (۱۷۸۹ـ۱۸۶۹م) نقاش پیش‌گام گروه بود. [[رونگه، فیلیپ اتو (۱۷۷۷ـ۱۸۱۰)|فیلیپ اُتو رونگه]]<ref>Philip Otto Runge</ref> نیز مسیر مشابهی را در‌پیش گرفت. کاسپار داوید فریدریش، نقاش منظره‌پرداز، با آثار خود که اندوه‌بار و آکنده از احساسات دینی‌اند، بیش از دیگران رمانتیک شمرده می‌شود. لودویگ ریشتر<ref>Ludwig Richter</ref> (۱۸۰۳ـ۱۸۸۴م)، [[اشویند، موریتس فون (۱۸۰۴ـ۱۸۷۱)|موریتس فون اشویند]]<ref>Moritz von Schwind</ref> (۱۸۰۴ـ۱۸۷۱م)، [[رتل، آلفرد (۱۸۱۶ـ ۱۸۵۹)|آلفرد رتل]]<ref>Alfred Rethel</ref> (۱۸۱۶ـ۱۸۵۹م) و چندی بعد [[بوکلین، آرنولد (۱۸۲۷ـ۱۹۰۱)|آرنولد بوکلین]]<ref>Arnold Böcklin</ref>، ‌نقاش سوئیسی، شیوۀ رمانتیسم را تا نسل بعد ادامه دادند. شیوۀ واقع‌گرایی، مبنای نقاشی‌های [[منتسل، آدولف (۱۸۱۵ـ۱۹۰۵)|آدولف فون مِنتسل]]<ref>Adolf von Menzel</ref> (۱۸۱۵ـ۱۹۰۵م) و [[لایبل، ویلهلم (۱۸۴۴ـ۱۹۰۰)|ویلهلم لایبل]]<ref>Wilhelm Leibl</ref> (۱۸۴۴ـ۱۹۰۰م) قرار گرفت؛ و امپرسیونیسم<ref>Impressionism</ref> در آثار [[لیبرمان، ماکس (۱۸۴۷ـ۱۹۳۵)|ماکس لیبرمان]]<ref>Max Liebermann</ref> (۱۸۴۷ـ۱۹۳۵م) [[کورینت، لوویس (۱۸۵۸ـ۱۹۲۵)|لوویس کورینت]]<ref>Lovis Corinth</ref> (۱۸۵۸ـ۱۹۲۵م) تجلّی یافت؛ و [[مودرزون ـ بکر، پاولا (۱۸۷۶ـ۱۹۰۷)|پاولا مودِرزون ـ بِکِر]]<ref>Paula Modersohn-Becker</ref> (۱۸۷۶ـ۱۹۰۷م) از پست‌امپرسیونیست<ref>post-Impressionism</ref>ها تأثیر گرفت، سبک هنری این نقاشِ زن، او را در ردیف پیش‌گامان اکسپرسیونیسم قرار داد.


'''قرن ۲۰'''. در اوایل قرن ۲۰، اکسپرسیونیسم بر عرصۀ هنری آلمان سلطه یافت؛ دو گروه عمده به این شیوه نقاشی می‌کردند: [[گروه پل]]<ref>Die Brücke</ref> که در ۱۹۰۵ در درسدن<ref>Dresden</ref> برپا شد، و نقاشانی همچون [[کیرشنر، ارنست لودویگ (۱۸۸۰ـ۱۹۳۸)|ارنست کیرشنر]]<ref>Ernst Kirchner</ref>، [[نولده، امیل (۱۸۶۷ـ۱۹۵۶)|امیل نولده]]<ref>Emil Nolde</ref>، [[اشمیت ـ روتلوف، کارل (۱۸۸۴ـ۱۹۷۶)|کارل اشمیت ـ روتلوف]]<ref>Karl Schmidt-Rottluff</ref>، و [[هکل، اریش (۱۸۸۳ـ۱۹۷۰)|اریش هِکِل]]<ref>Erich Heckel</ref> از اعضای آن بودند؛ و [[سوار آبی|گروه سوار آبی]]<ref>die Blaue Reiter</ref> که در ۱۹۱۱ در مونیخ تأسیس شد، و نقاشانی همچون [[ماکه، اوگوست (۱۸۸۷ـ۱۹۱۴)|اوگوست ماکه]]<ref>August Macke</ref>، گابریله مونتر<ref>Gabriele Münter</ref>۵ و دو نقاش روس، [[کاندینسکی، واسیلی (۱۸۶۶ـ۱۹۴۴)|واسیلی کاندینسکی]]<ref>Wassily Kandinsky</ref> و [[یاولنسکی، آلکسی فون (۱۸۶۴ـ۱۹۴۱)|آلکسی فون یاولنسکی]]<ref>Alexei von Jawlensky</ref> را دربر می‌گرفت. دیگر اکسپرسیونیست‌ها عبارت بودند از [[بارلاخ، ارنست (۱۸۷۰ـ۱۹۳۸)|ارنست بارلاخ]]<ref>Ernst Barlach</ref> مجسمه‌ساز؛ [[کولویتس، کته (۱۸۶۷ـ۱۹۴۵)|کته کولویتس]]<ref>Kathe Kollwitz</ref> گرافیست، [[کوکوشکا، اسکار (۱۸۸۶ـ۱۹۸۰)|اسکار کوکوشکا]]<ref>Oskar Kokoschka</ref>، نقاش اتریشی؛ و [[کله، پل (۱۸۷۹ـ۱۹۴۰)|پل کله]]<ref>Paul Klee</ref>، نقاش و گرافیست سوئیسی. مکتب دادا که واکنشی بود در برابر [[جنگ جهانی اول]]، در ۱۹۱۶ در [[زوریخ، شهر|زوریخ]] شکل گرفت. سنّت‌شکنیِ آشوب‌گرانۀ این مکتب، نقاشانی همچون گئورگ گروس<ref>George Grosz</ref>، [[اشویترس، کورت (۱۸۸۷ـ۱۹۴۸)|کورت اشویترس]]<ref>Kurt Schwitters</ref> و [[ارنست، ماکس (۱۸۹۱ـ۱۹۷۶)|ماکس ارنست]]<ref>Max Ernst</ref> را فراخواند. جنبش نوعینیت<ref>Neue Sachlichkeit/New Objectivity</ref> نیز واکنشی بود در‌ برابر فجایع جنگ، که انتقادات تند اجتماعی آن، در آثار نقاشانی همچون گئورگ گروس، [[بکمان، ماکس (۱۸۸۴ـ۱۹۵۰)|ماکس بکمان]]<ref>Max Beckmann</ref> و [[دیکس، اوتو (۱۸۹۱ـ۱۹۶۹)|اوتو دیکس]]<ref>Otto Dix</ref> بازتاب دارد. در سوی دیگر امکانات ساختاری و اجتماعی هنر مدرن در مدرسۀ هنری باوهاوس پرورش یافت. پس از آن‌که نازی‌ها این جنبش‌ها را با عنوان «هنر فاسد<ref>Degenerate art</ref>» محکوم کردند، گروه‌های هنری آلمان به‌سوی اروپا و امریکا پراکنده شدند. پس از [[جنگ جهانی دوم]] بسیاری از هنرمندان آلمانی کوشیدند تا لطمه‌های وارد شده بر تاریخ هنر معاصر کشورشان را ترمیم کنند. نخستین هنرمندی که در این راه شهرتی جهانی کسب کرد، یوزف بویس بود که به‌طور فزاینده‌ای به هنر اجرا<ref>performance art</ref> گرایید. هنرمند دیگری که بسیار شهرت یافت، [[کیفر، انسلم (۱۹۴۵)|آنسلم کیفر]]<ref>Anselm Kiefer</ref> بود. یورک ایمندورف<ref>Jorg Immendorf</ref> (۱۹۴۵ـ ) و گئورک بازلیتس<ref>Georg Baselitz</ref> (۱۹۳۸ـ ) به احیای نقاشی شکل‌نما<ref>figurative</ref> رو آوردند، و سبک آنان نئواکسپرسیونیسم<ref>neo-expressionism</ref> عنوان گرفت؛ این شیوه تلفیقی است از رنگ‌ها و فرم‌های پویا و نحوۀ قلم‌موکاری نقاشان ''گروه پل''، که طنز تلخ خاص پس از جنگ را نیز بازمی‌تابد.
'''قرن ۲۰'''. در اوایل قرن ۲۰، اکسپرسیونیسم بر عرصۀ هنری آلمان سلطه یافت؛ دو گروه عمده به این شیوه نقاشی می‌کردند: [[گروه پل]]<ref>Die Brücke</ref> که در ۱۹۰۵ در [[درسدن]]<ref>Dresden</ref> برپا شد، و نقاشانی همچون [[کیرشنر، ارنست لودویگ (۱۸۸۰ـ۱۹۳۸)|ارنست کیرشنر]]<ref>Ernst Kirchner</ref>، [[نولده، امیل (۱۸۶۷ـ۱۹۵۶)|امیل نولده]]<ref>Emil Nolde</ref>، [[اشمیت ـ روتلوف، کارل (۱۸۸۴ـ۱۹۷۶)|کارل اشمیت ـ روتلوف]]<ref>Karl Schmidt-Rottluff</ref>، و [[هکل، اریش (۱۸۸۳ـ۱۹۷۰)|اریش هِکِل]]<ref>Erich Heckel</ref> از اعضای آن بودند؛ و [[سوار آبی|گروه سوار آبی]]<ref>die Blaue Reiter</ref> که در ۱۹۱۱ در مونیخ تأسیس شد، و نقاشانی همچون [[ماکه، اوگوست (۱۸۸۷ـ۱۹۱۴)|اوگوست ماکه]]<ref>August Macke</ref>، گابریله مونتر<ref>Gabriele Münter</ref> و دو نقاش روس، [[کاندینسکی، واسیلی (۱۸۶۶ـ۱۹۴۴)|واسیلی کاندینسکی]]<ref>Wassily Kandinsky</ref> و [[یاولنسکی، آلکسی فون (۱۸۶۴ـ۱۹۴۱)|آلکسی فون یاولنسکی]]<ref>Alexei von Jawlensky</ref> را دربر می‌گرفت. دیگر اکسپرسیونیست‌ها عبارت بودند از [[بارلاخ، ارنست (۱۸۷۰ـ۱۹۳۸)|ارنست بارلاخ]]<ref>Ernst Barlach</ref> مجسمه‌ساز؛ [[کولویتس، کته (۱۸۶۷ـ۱۹۴۵)|کته کولویتس]]<ref>Kathe Kollwitz</ref> گرافیست، [[کوکوشکا، اسکار (۱۸۸۶ـ۱۹۸۰)|اسکار کوکوشکا]]<ref>Oskar Kokoschka</ref>، نقاش اتریشی؛ و [[کله، پل (۱۸۷۹ـ۱۹۴۰)|پل کله]]<ref>Paul Klee</ref>، نقاش و گرافیست سوئیسی. مکتب دادا که واکنشی بود در برابر [[جنگ جهانی اول]]، در ۱۹۱۶م در [[زوریخ، شهر|زوریخ]] شکل گرفت. سنّت‌شکنیِ آشوب‌گرانۀ این مکتب، نقاشانی همچون گئورگ گروس<ref>George Grosz</ref>، [[اشویترس، کورت (۱۸۸۷ـ۱۹۴۸)|کورت اشویترس]]<ref>Kurt Schwitters</ref> و [[ارنست، ماکس (۱۸۹۱ـ۱۹۷۶)|ماکس ارنست]]<ref>Max Ernst</ref> را فراخواند. جنبش نوعینیت<ref>Neue Sachlichkeit/New Objectivity</ref> نیز واکنشی بود در‌ برابر فجایع جنگ، که انتقادات تند اجتماعی آن، در آثار نقاشانی همچون گئورگ گروس، [[بکمان، ماکس (۱۸۸۴ـ۱۹۵۰)|ماکس بکمان]]<ref>Max Beckmann</ref> و [[دیکس، اوتو (۱۸۹۱ـ۱۹۶۹)|اوتو دیکس]]<ref>Otto Dix</ref> بازتاب دارد. در سوی دیگر امکانات ساختاری و اجتماعی هنر مدرن در مدرسۀ هنری باوهاوس پرورش یافت. پس از آن‌که نازی‌ها این جنبش‌ها را با عنوان «هنر فاسد<ref>Degenerate art</ref>» محکوم کردند، گروه‌های هنری آلمان به‌سوی اروپا و امریکا پراکنده شدند. پس از [[جنگ جهانی دوم]] بسیاری از هنرمندان آلمانی کوشیدند تا لطمه‌های وارد شده بر تاریخ هنر معاصر کشورشان را ترمیم کنند. نخستین هنرمندی که در این راه شهرتی جهانی کسب کرد، یوزف بویس بود که به‌طور فزاینده‌ای به هنر اجرا<ref>performance art</ref> گرایید. هنرمند دیگری که بسیار شهرت یافت، [[کیفر، انسلم (۱۹۴۵)|آنسلم کیفر]]<ref>Anselm Kiefer</ref> بود. یورک ایمندورف<ref>Jorg Immendorf</ref> (۱۹۴۵م ـ ) و گئورک بازلیتس<ref>Georg Baselitz</ref> (۱۹۳۸م ـ ) به احیای نقاشی شکل‌نما<ref>figurative</ref> رو آوردند، و سبک آنان نئواکسپرسیونیسم<ref>neo-expressionism</ref> عنوان گرفت؛ این شیوه تلفیقی است از رنگ‌ها و فرم‌های پویا و نحوۀ قلم‌موکاری نقاشان ''گروه پل''، که طنز تلخ خاص پس از جنگ را نیز بازمی‌تابد.




سرویراستار، ویراستار
۳۷٬۶۲۰

ویرایش