طبیعت گرایی (هنر)
(یا: ناتورالیسم) در هنر بهطور عام، رویکردی که خواهان بازنمایی[۱] عینی و واقعگرایانۀ[۲] موضوع، و در نقاشی یا داستان، بدون تصنع سبکپردازانه (چکيده نگاشته)[۳] باشد. بهطور خاص، نام مکتبی در ادبیات و تئاتر، که در برابر رویکرد متکلّف، قراردادی، و سبکزدۀ حاکم بر همۀ هنرها در قرن ۱۸م، پدید آمد.
طبیعتگرایی در نقاشی
نقاشانی همچون کانستبل[۴] و اعضای اخوت پیشارافائلی[۵]، در هوای آزاد، و مستقیماً از روی مُدل نقاشی میکردند، اما گاه افراطی را به نمایش میگذاشتند که میتوانست طبیعتگرایی را به مبالغه کشد. هولمن هانت[۶]، نقاش پیشارافائلی، برای نقاشی از گوسفند، حیوان را به زمین میکوبید تا بیحس شود و تکان نخورد و برای بهدستآوردن اسکلت اسبی، اسب مردهای را در باغش سوزاند.
طبیعتگرایی در تئاتر و سینما
جستوجوی طبیعتگرایی در بازیگری را استانیسلافسکی[۷]، معلم تئاتر روس، آغاز کرد، که به نوعی خودآزاری برای یافتن وسایل صحنۀ کاملاً واقعی (تا به بازیگر در ایفای نقش کمک کند) انجامید. هزینههای گزاف تئاتر در اروپا در دهۀ ۱۹۵۰ به این زیادهروی پایان داد، ولی در امریکا کمپانیهای ثروتمندتر با کارگردانانی همچون الیا کازان[۸]، و حمایت اَکتورز استودیو[۹] در نیویورک به تهیۀ نمایشهای طبیعتگرایانه پرکار ادامه دادند. صنعت سینمای امریکا نیز فرصت گسترش این شیوه را فراهم آورد، و کار را به جایی کشاند که مثلاً بازیگر برای ایفای نقشی وزن خود را زیاد میکرد، یا هفتهها روی صندلی چرخدار مینشست تا روح نقش خود را درک کند.
طبیعتگرایی در ادبیات
داستاننویسانِ طبیعتگرا هرچند به طبیعتگرایی افراطی نقاشی و تئاتر تن در ندادند، خود را درگیر بحثهای اجتماعی کردند. در فرانسه در اواخر قرن ۱۹، آثار امیل زولا و برادران گنکور[۱۰]، و در انگلستان آثار طبیعتگرایانه چارلز دیکنز[۱۱]، اغلب این باور را القا میکردند که سرنوشت انسان تابع وراثت، محیط، و نیروهای اجتماعی بیرون از اختیار اوست و به این ترتیب زمینهساز مبارزات اصلاحطلبانه شدند. زولا، نظریهپرداز اصلی مکتب، در سلسله رمانهای روگون ماکار[۱۲] (۱۸۷۱ـ۱۸۹۳)، عملکرد وراثت و محیط را در یک خانواده، با دقتی گزارشگرانه به نمایش میگذاشت. از میان دیگر نویسندگان طبیعتگرا، گی دو موپاسان[۱۳] و آلفونس دوده[۱۴] در فرانسه، گرهارت هاپتمان[۱۵] در آلمان، و تئودور درایزر[۱۶] در امریکا، درخور ذکرند.