پرش به محتوا

دایان ویست: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
ویست اگر چه فاقد فریبندگی قراردادی بازیگران هالیوودی است، چهره‌ای جالب و ملیح دارد که از نظر تنوع حالت و القای احساس‌ها چشمگیر است و آرام آرام به چهره‌ای باارزش و برجسته میان بازیگران نقش دوم هالیوود بدل شد. اعتبار او در تئاتر و به لطف نقش‌هایی در آثاری مثل [[هدا گابلر]] و [[آگاممنون]] به دست آمد. همراه یک گروه تئاتری به شوروی سفر کرد، در گروه‌های محلی فعالیت داشت و در برادوی مقابل «[[اتللو]]»ی جیمز ارل جونز<ref>James Earl Jones</ref>، نقش [[دزدمونا]] را ایفا کرد. در دهۀ ۱۹۸۰ کارگردانی تئاتر را هم به فعالیت‌هایش اضافه کرد. همۀ این‌ها ورودش به سینما را به تعویق انداخت، یعنی تا هنگامی که استعداد پرورش‌یافته، شخصیت بارز و هوش آشکارش نظر همه را جلب کرده بود. ویژگی‌هایی که در کارنامۀ سینمایی او تداوم یافتند. ابتدا نقش‌های کوچک و کم‌اهمیت، به واسطۀ توانایی او در رسوخ به درون شخصیت جالب توجه به نظر می‌آمدند و حاشیه‌ای بودنشان به فراموشی سپرده می‌شدند، مثل نقش دوست و همکار اداری [[مریل استریپ]] در ''عاشق شدن''<ref>''Falling in Love''</ref> (1984). اما در واقع ویست شناسایی نهایی‌اش در دنیای سینما را مدیون [[وودی آلن]] است که پی به قابلیت او برد و نقش‌های درخوری برایش آفرید. پس از نقشی کوچک در ''رز ارغوانى قاهره''<ref>''The Purple Rose of Cairo''</ref> (1985)، آلن نقش «هالی»، شکننده‌ترین و آشفته‌ترین سه خواهر ''هانا و خواهرانش''<ref>''Hannah and Her Sisters''</ref> را به او واگذار کرد. نقشی عالی که نیازمند عمق نیشدار بازی ویست بود و ضمناً به او امکان می‌داد حس طنز خود را به نمایش بگذارد. پس از آن چندین بار نقش زن تنها را با قدرت بازی کرد، در ''کلوچه''<ref>''Cookie''</ref>، در نقش مادر ازدواج نکردۀ امیلی لوید<ref>Emily Lloyd</ref>، در ''والدین''<ref><bdi>''Parenthood''</bdi></ref> در نقش زن مظلومی که شجاعانه با شرایط مبارزه می‌کند، و باز هم مادری تنها در فضای عجیب و غریب ''پسران گم‌شده''<ref>''The Lost Boys''</ref>. اما احتمالاً در ''سپتامبر'' بود که مشخصۀ اصلی او (هیجان عصبی و حساسیت تقريباً ورای تحمل در ترکیب با جسارتی عمیق) به کامل‌ترین شکل به کار گرفته شد؛ در نقش بهترین دوست [[میا فارو]] که به‌طور ناخواسته و دردناکی مجذوب محبوب میا، یعنی سام واترستن<ref>Sam Waterston</ref>، شد. او در این فیلم یکی از به‌یادماندنی‌ترین بازی‌های سال ۱۹۸۹ را ارائه داد و هم‌بازیان درخشانش، فارو و الين استریچ<ref>Elaine Stritch </ref> را تحت‌الشعاع خود قرار داد. با این حال عدم اقبال عمومی از فیلم، باعث شد بازی او چنان که باید و شاید مورد توجه قرار نگیرد. در ''ادوارد دست‌قیچی''<ref>''Edward Scissorhands''</ref> مادر خانه‌دار و مهربان وینونا رایدر<ref>Winona Ryder</ref> بود که بیش از همه برای «ادوارد» دل می‌سوزاند. بار دیگر وودی آلن او را برای ایفای نقش نسخۀ طنزآمیزی از شخصیت «نورما دزموند» در [[سانست بولوارد]] در ''گلوله‌ها بر فراز برادوی''<ref>''Bullets Over Broadway''</ref> به کار گرفت.   
ویست اگر چه فاقد فریبندگی قراردادی بازیگران هالیوودی است، چهره‌ای جالب و ملیح دارد که از نظر تنوع حالت و القای احساس‌ها چشمگیر است و آرام آرام به چهره‌ای باارزش و برجسته میان بازیگران نقش دوم هالیوود بدل شد. اعتبار او در تئاتر و به لطف نقش‌هایی در آثاری مثل [[هدا گابلر]] و [[آگاممنون]] به دست آمد. همراه یک گروه تئاتری به شوروی سفر کرد، در گروه‌های محلی فعالیت داشت و در برادوی مقابل «[[اتللو]]»ی جیمز ارل جونز<ref>James Earl Jones</ref>، نقش [[دزدمونا]] را ایفا کرد. در دهۀ ۱۹۸۰ کارگردانی تئاتر را هم به فعالیت‌هایش اضافه کرد. همۀ این‌ها ورودش به سینما را به تعویق انداخت، یعنی تا هنگامی که استعداد پرورش‌یافته، شخصیت بارز و هوش آشکارش نظر همه را جلب کرده بود. ویژگی‌هایی که در کارنامۀ سینمایی او تداوم یافتند. ابتدا نقش‌های کوچک و کم‌اهمیت، به واسطۀ توانایی او در رسوخ به درون شخصیت جالب توجه به نظر می‌آمدند و حاشیه‌ای بودنشان به فراموشی سپرده می‌شدند، مثل نقش دوست و همکار اداری [[مریل استریپ]] در ''عاشق شدن''<ref>''Falling in Love''</ref> (1984). اما در واقع ویست شناسایی نهایی‌اش در دنیای سینما را مدیون [[وودی آلن]] است که پی به قابلیت او برد و نقش‌های درخوری برایش آفرید. پس از نقشی کوچک در ''رز ارغوانى قاهره''<ref>''The Purple Rose of Cairo''</ref> (1985)، آلن نقش «هالی»، شکننده‌ترین و آشفته‌ترین سه خواهر ''هانا و خواهرانش''<ref>''Hannah and Her Sisters''</ref> را به او واگذار کرد. نقشی عالی که نیازمند عمق نیشدار بازی ویست بود و ضمناً به او امکان می‌داد حس طنز خود را به نمایش بگذارد. پس از آن چندین بار نقش زن تنها را با قدرت بازی کرد، در ''کلوچه''<ref>''Cookie''</ref>، در نقش مادر ازدواج نکردۀ امیلی لوید<ref>Emily Lloyd</ref>، در ''والدین''<ref><bdi>''Parenthood''</bdi></ref> در نقش زن مظلومی که شجاعانه با شرایط مبارزه می‌کند، و باز هم مادری تنها در فضای عجیب و غریب ''پسران گم‌شده''<ref>''The Lost Boys''</ref>. اما احتمالاً در ''سپتامبر'' بود که مشخصۀ اصلی او (هیجان عصبی و حساسیت تقريباً ورای تحمل در ترکیب با جسارتی عمیق) به کامل‌ترین شکل به کار گرفته شد؛ در نقش بهترین دوست [[میا فارو]] که به‌طور ناخواسته و دردناکی مجذوب محبوب میا، یعنی سام واترستن<ref>Sam Waterston</ref>، شد. او در این فیلم یکی از به‌یادماندنی‌ترین بازی‌های سال ۱۹۸۹ را ارائه داد و هم‌بازیان درخشانش، فارو و الين استریچ<ref>Elaine Stritch </ref> را تحت‌الشعاع خود قرار داد. با این حال عدم اقبال عمومی از فیلم، باعث شد بازی او چنان که باید و شاید مورد توجه قرار نگیرد. در ''ادوارد دست‌قیچی''<ref>''Edward Scissorhands''</ref> مادر خانه‌دار و مهربان وینونا رایدر<ref>Winona Ryder</ref> بود که بیش از همه برای «ادوارد» دل می‌سوزاند. بار دیگر وودی آلن او را برای ایفای نقش نسخۀ طنزآمیزی از شخصیت «نورما دزموند» در [[سانست بولوارد]] در ''گلوله‌ها بر فراز برادوی''<ref>''Bullets Over Broadway''</ref> به کار گرفت.   


طنز همچنان حیطۀ جذابی برای جولان دایان ویست است و یکی دیگر از نقش‌های جالبش، همسر یک سناتور محافظه‌کار و اخلاق‌گرا در ''قفس پرنده''<ref>''The Birdcage''</ref> که می‌کوشد با خوش‌بینی، همه‌چیز را از زاویه‌ای مثبت بنگرد، گواه مناسبی بر این واقعیت است. ویست در دو دهۀ اخیر هم در فیلم‌های کمدی و هم غیر آن همچنان حضور پررنگ و چشمگیری داشته است.  
طنز همچنان حیطۀ جذابی برای جولان دایان ویست است و یکی دیگر از نقش‌های جالبش، همسر یک سناتور محافظه‌کار و اخلاق‌گرا در ''قفس پرنده''<ref>''The Birdcage''</ref> که می‌کوشد با خوش‌بینی، همه‌چیز را از زاویه‌ای مثبت بنگرد، گواه مناسبی بر این واقعیت است. ویست در دو دهۀ اخیر هم در فیلم‌های کمدی و هم غیر آن همچنان حضور پررنگ و چشمگیری داشته است.
 
'''برخی از آثار سینمایی'''
 
* ''عاشق شدن'' (اولو گروسبارد- 1984)
* ''بی‌بندوبار'' (هربرت راس- 1984)
* ''رز ارغوانی قاهره'' (1985)
* ''هانا و خواهرانش'' (1986)
* ''روزگار رادیو'' (وودی آلن- 1987)
* ''سپتامبر'' (وودی آلن- 1987)
* ''پسران گم‌شده'' (جوئل شوماخر و ریچارد دانر- 1987)
* ''والدین'' (ران هاوارد- 1989)
* ''کلوچه'' (سوزان سایدلمن- 1989)
* ''ادوارد دست‌قیچی'' (تیم برتون- 1990)
* ''گلوله‌ها بر فراز برادوی'' (وودی آلن- 1994)
* ''نجواگر اسب'' (رابرت ردفورد- 1998)
* ''جادوی عملی'' (گریفین دان- 1998)
* ''قفس پرنده'' (مایک نیکولز- 1996)
* ''سرنشینان'' (رودریگو گارسیا- 2008)
* ''خشم'' (2009)
* ''لانه خرگوش'' (جان کامرون میتچل- 2010)
* ''همراه عزیزم'' (لارنس کاسدان- 2012)
* ''تحقیر'' (بری لوینسون- 2014)
* ''قاچاقچی'' (کلینت ایستوود- 2018)
* ''من خیلی مراقبم'' (جی بلیکسون- 2020)
 
----
----


سرویراستار، ویراستار
۷۴٬۸۰۱

ویرایش