پرش به محتوا

میکلانژ: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:Michelangelo Daniele da Volterra (dettaglio).jpg|بندانگشتی|پرتره میکلانژ اثر دانیله دا ولترا]]
 
میکِلانژ (۱۴۷۵ـ۱۵۶۴م)(Michelangelo) دانیله دا ولترا<br /> {{جعبه زندگینامه
میکِلانژ (۱۴۷۵ـ۱۵۶۴م)(Michelangelo) دانیله دا ولترا<br /> {{جعبه زندگینامه
|عنوان =میکلانژ
|عنوان =میکلانژ
خط ۲۸: خط ۲۸:
|باشگاه =
|باشگاه =
}}
}}
[[پرونده:Michelangelo Daniele da Volterra (dettaglio).jpg|بندانگشتی|پرتره میکلانژ اثر دانیله دا ولترا]]
[[پرونده:Michelangelo's Pieta 5450 cropncleaned edit.jpg|بندانگشتی|سوگواری مریم بر پیکر مسیح (Pieta)، اثر میکلانژ]]
[[پرونده:Michelangelo's Pieta 5450 cropncleaned edit.jpg|بندانگشتی|سوگواری مریم بر پیکر مسیح (Pieta)، اثر میکلانژ]]
(یا: میکِلانجلو؛ نام کامل: میکلانجو دی لودوویکو بوئونارّوتی<ref>Michelangelo di Lodovico Buonarroti </ref>) مجسمه‌ساز، نقاش، معمار، و شاعر ایتالیایی. در موطنش، [[فلورانس]]<ref>Florence </ref>، و نیز در رم کار کرد و نبوغش بر سرتاسر دورۀ رنسانس متعالی<ref>High Renaissance </ref> سایه افکند. میکلانژ در کاپرِسه<ref>Caprese </ref> به‌دنیا آمد، ولی خانواده‌اش اهل فلورانس بودند و اندکی پس از تولد او، به شهر خود بازگشتند. در سیزده‌سالگی شاگرد [[گیرلاندایو، دومنیکو (ح ۱۴۴۹ـ۱۴۹۴م)|دومنیکو گیرلاندایو]]<ref>Domenico Ghirlandaio </ref>، نقاش معروف، شد. آثار [[جوتو|جوتّو]]<ref>Giotto </ref> و دیوارنگاره‌های [[مازاتچو، تومازو (۱۴۰۱ـ ح ‍ ۱۴۲۸م)|مازاتچو]]<ref>Masaccio </ref> در نمازخانۀ برانکاتچی<ref>Brancacci </ref> را نیز اتود کرد. استعداد و علاقۀ ذاتی خود را در مجسمه‌سازی پروراند. در رقابت با هنرمندان باستان، ''سردیس فاونوس''<ref>''Chapel Head of a Faun''</ref> (ح ۱۴۸۹م؛ کاخ وِکّیو<ref>Palazzo Vecchio </ref>، فلورانس) و نقش‌برجستۀ ''نبرد قنطورس و لاپیت‌ها''<ref>''Battle of Centaurs and Lapiths''</ref> (خانۀ بوئوناروتّی<ref>Casa Buonarotti </ref>، فلورانس) را ساخت. یک سال در [[بولونیا، شهر|بولونیا]] به‌سر برد و در ۱۴۹۶م، در ۲۱سالگی، به رم رفت. در مدت پنج سال اقامتش در رم، دو پیکرۀ پرآوازۀ ''باکوس''<ref>''Bacchus''</ref> (۱۴۹۶ـ۱۴۹۸م؛ موزۀ ملّی بارجلّو<ref>Museo Nazionale del Bargello </ref>، فلورانس) و ''سوگواری مریم بر پیکر مسیح'' (۱۴۹۸ـ۱۴۹۹م؛ [[سان پیترو، کلیسای جامع|سان پیِترو]]، رم<ref>St Peter’s Rome </ref>) را تراشید. در ۱۵۰۱ به فلورانس برگشت و از قطعه‌ای سنگ مرمر دور انداخته‌شدۀ کارّارا<ref>Carrara </ref>، پیکرۀ غول‌آسای ''داود''<ref>''David''</ref> (۱۵۰۱ـ۱۵۰۴م؛ موزۀ آکادمی، فلورانس<ref>Accademia, Florence </ref>) را آفرید. نقاشی را نیز رها نکرده بود؛ نقاشی‌های این دورۀ او عبارت‌اند از ''مریم عذرا و کودک با یوحنا و فرشتگان''<ref>''Madonna and Child with St John and Angels''</ref> (ح۱۴۹۵م)، و ''خاکسپاری''<ref>''Entombment''</ref> (ح۱۵۰۱؛ هر دو در نگارخانۀ ملی لندن<ref>National Gallery, London </ref>)؛ و ''خانوادۀ مقدس''<ref>''Holy Family''</ref> (۱۵۰۳؛ نگارخانۀ اوفیتسی<ref>Uffizi Gallery </ref>، فلورانس) شاهکاری که برای آنجلو دونی<ref>Angelo Doni </ref>، حامیِ خود و حامی رافائل<ref>Raphael </ref>، نقاشی کرد. در ۱۵۰۴ سفارش اجرای دیوارنگارۀ بزرگی را در تالار ساختمان شورای حکومت جمهوریِ تازه‌تأسیسِ فلورانس گرفت؛ این اثر مکمّلی بود بر دیوارنگارۀ ''نبرد آنگیاریِ''<ref>''Battle of Anghiari''</ref> لئوناردو داوینچی<ref>Leonardo da Vinci </ref>؛ ولی هیچ‌یک از دو هنرمند کار خود را به‌پایان نرساندند. پاپ یولیوس دوم<ref>Pope Julius II </ref>، میکلانژ را برای ساخت آرامگاه خود به رم فراخواند، که قرار بود با فواصلی، جمعاً ۴۰ سال بر روی آن کار کند. سپس پاپ به فکر تزیین سقف نمازخانۀ سیستین<ref>Sistine Chapel </ref> افتاد، و کار به پیشنهاد برامانتۀ<ref>Bramante </ref> معمار، به میکلانژ سپرده شد. نقل است که برامانته از سر حسادت این پیشنهاد را به میکلانژ داد و امیدوار بود که او از پس کار برنیاید و یا اثر مبتذلی خلق کند. میکلانژ کار را با بی‌میلی پذیرفت، ولی در مدتی کوتاه (چهار سال)، بدون دستیار، و در شرایطی دشوار، سقف مشهور را نقاشی کرد (۱۵۰۸ـ۱۵۱۲). این سمفونی عظیمِ توراتی، داستان آفرینش دنیا، و آفرینش آدم<ref>Creation of Adam </ref>، هبوط، و طوفان نوح را در نُه قطعۀ باشکوه دربر می‌گیرد که در میان تصاویر پیامبران و سیبولاها<ref>sibyls </ref> (زنان غیبدانِ دوران باستان) و بر شانه‌های غلامان یا اطلس‌ها قرار گرفته‌اند. این درون‌مایه به‌کمک پیکره‌ها و حالت‌ها با حد اعلای قدرت و وضوح منتقل می‌گردد، همچون قطعۀ زیبای''آفرینش آدم''. پس از آن‌، میکلانژ ساختِ آرامگاه پاپ را از سر گرفت که اگرچه در مقیاس جاه‌طلبانۀ طرح‌ریزی شده، ساخته نشد و فقط پیکرۀ ''موسی''<ref>''Moses''</ref> را خودِ میکلانژ ساخت، تا ۱۵۴۵ به‌طول انجامید. در ۱۵۲۰ پاپ [[کلمنس هفتم (۱۳۴۲ـ۱۳۹۴م)|کلمنس هفتم]]<ref>Pope Clement VII </ref> سفارش ساخت نمازخانۀ آرامگاهی مدیچی<ref>Medici </ref> را در کلیسای سان لورنتسو<ref>San Lorenzo </ref> فلورانس به میکلانژ محول کرد. این بنا با پیکره‌های مشهور روز و شب، و بامداد و شامگاه، در ۱۵۳۵ پایان یافت. در ۱۵۳۴ پاپ از او خواست، دیوار محراب نمازخانۀ سیستین را نقاشی کند؛ تزیینات این محراب را [[پروجینو، پیترو (ح ۱۴۵۰م ـ۱۵۲۳)|پروجینو]]<ref>Perugino </ref> اجرا کرده بود، و پاپ بعدی، پاپ پل سوم<ref>Pope Paul III </ref>، بر ادامۀ کار پافشاری کرد. میکلانژ موضوع ''واپسین داوری''<ref>''Last Judgement''</ref> را برای این نقاشی برگزید و ظرف شش سال (۱۵۳۵ـ۱۵۴۱)، شاهکار خود را پدید آورد. این اثر، از شکنجه و شهادت، عقوبت سخت، و تقدیر مصیبت‌بار، با اندوهی پرشکوه سخن می‌گوید. طرح‌های معماری سال‌های بعدِ میکلانژ در رم (ازجمله گنبد باشکوه سن پیِترو) در پیدایش سبک باروک<ref>baroque </ref> تأثیر بسزایی داشت. دو دیوارنگارۀ او در نمازخانۀ پائولینا<ref>Capella Paolina </ref> با نام‌های ''مصلوب‌شدن پطرس''<ref>''Crucifixion of St Peter''</ref> (۱۵۴۲ـ۱۵۵۰) و''مسیحی‌شدن پولس''<ref>''Conversion of St Paul''</ref> (۱۵۴۲ـ۱۵۴۵)، آخرین نقاشی‌هایش بودند. پدر میکلانژ، بزرگ‌زادۀ فلورانسی ثروت‌باخته‌ای بود که مدیچی‌ها شغلی موقتی در کاپرسه به او دادند (۱۴۷۴ـ۱۴۷۵م). میکلانژ از هنرمندان جوانی بود که [[مدیچی، لورنتسو د (۱۴۴۹ـ۱۴۹۲م)|لورنتسو دِ مدیچی]]<ref>Lorenzo de Medici </ref> اجازه داد زیرنظر برتولدو در کارگاه، و بر روی مجموعه پیکره‌های کلاسیک<ref>classical </ref> باغ‌های مدیچی در فلورانس کار کند، و کارش تحسین لورنتسو را برانگیخت. فلسفۀ افلاطونی و علقۀ کلاسیک دورۀ رنسانسِ حاکم بر دستگاه مدیچی، در میکلانژ اثر ماندگاری نهاد. میکلانژ پس از مرگ لورنتسو در ۱۴۹۲م، که متشنج‌شدن فضای سیاسی فلورانس را در پی داشت، از بیم جان به بولونیا گریخت، و یک سال بعد به آن‌جا بازگشت. پیکرۀ مرمرین ''داود''، معیار جدیدی در خلق پیکرۀ برهنه فراهم آورد. میکلانژ پیکره‌های عظیم خود را در قالب دیوارنگاره، در نمازخانۀ سیستین اجرا کرد. ''واپسین داوریِ'' میکلانژ نسبت به دیوارنگاره‌های نقاشان دیگر و حتی کار پیشین خود او بر روی سقف، لحنی متفاوت داشت. مشاهدۀ آن یادآور وقایعی است که به‌تازگی رخ داده بودند ـ همچون محاصرۀ فلورانس، تاراج رم ـ و نیز تأثیری که دانته<ref>Dante </ref> در عمق جان هنرمند نهاده بود. هرچند این شاهکار غم‌بار از زیبایی سقف بی‌بهره است؛ با احاطه‌اش بر حرکت در فضا، راهی را نشان می‌دهد که نقاشی ایتالیا تا یک قرن بعد پیمود. به فهرست بلند دستاورد‌های میکلانژ، طراحی‌های عالی او را نیز باید افزود، که نخست آن‌ها را با مداد می‌کشید؛ بعدها به استفاده از گچ سیاه و گچ قرمز روآورد. سروده‌های او نیز درخور توجّه‌اند، به ویژه اشعاری که خطاب به [[کولونا، ویتوریا (ح ۱۴۹۲م ـ۱۵۴۷)|ویتوریا کولونا]]<ref>Vittoria Colonna </ref> بیوۀ مارکیِ پسکارا<ref>Marquis of Pescara</ref> سرود؛ دوستی او به میکلانژ آرامش می‌بخشید و مرگش در ۱۵۴۷ میکلانژ را داغدار کرد. میکلانژ در رم درگذشت، ولی بعد، مقبره‌اش را با حد اعلای تشریفات احترام‌آمیز به کلیسای سانتا کروچۀ فلورانس منتقل کردند.
(یا: میکِلانجلو؛ نام کامل: میکلانجو دی لودوویکو بوئونارّوتی<ref>Michelangelo di Lodovico Buonarroti </ref>) مجسمه‌ساز، نقاش، معمار، و شاعر ایتالیایی. در موطنش، [[فلورانس]]<ref>Florence </ref>، و نیز در رم کار کرد و نبوغش بر سرتاسر دورۀ رنسانس متعالی<ref>High Renaissance </ref> سایه افکند. میکلانژ در کاپرِسه<ref>Caprese </ref> به‌دنیا آمد، ولی خانواده‌اش اهل فلورانس بودند و اندکی پس از تولد او، به شهر خود بازگشتند. در سیزده‌سالگی شاگرد [[گیرلاندایو، دومنیکو (ح ۱۴۴۹ـ۱۴۹۴م)|دومنیکو گیرلاندایو]]<ref>Domenico Ghirlandaio </ref>، نقاش معروف، شد. آثار [[جوتو|جوتّو]]<ref>Giotto </ref> و دیوارنگاره‌های [[مازاتچو، تومازو (۱۴۰۱ـ ح ‍ ۱۴۲۸م)|مازاتچو]]<ref>Masaccio </ref> در نمازخانۀ برانکاتچی<ref>Brancacci </ref> را نیز اتود کرد. استعداد و علاقۀ ذاتی خود را در مجسمه‌سازی پروراند. در رقابت با هنرمندان باستان، ''سردیس فاونوس''<ref>''Chapel Head of a Faun''</ref> (ح ۱۴۸۹م؛ کاخ وِکّیو<ref>Palazzo Vecchio </ref>، فلورانس) و نقش‌برجستۀ ''نبرد قنطورس و لاپیت‌ها''<ref>''Battle of Centaurs and Lapiths''</ref> (خانۀ بوئوناروتّی<ref>Casa Buonarotti </ref>، فلورانس) را ساخت. یک سال در [[بولونیا، شهر|بولونیا]] به‌سر برد و در ۱۴۹۶م، در ۲۱سالگی، به رم رفت. در مدت پنج سال اقامتش در رم، دو پیکرۀ پرآوازۀ ''باکوس''<ref>''Bacchus''</ref> (۱۴۹۶ـ۱۴۹۸م؛ موزۀ ملّی بارجلّو<ref>Museo Nazionale del Bargello </ref>، فلورانس) و ''سوگواری مریم بر پیکر مسیح'' (۱۴۹۸ـ۱۴۹۹م؛ [[سان پیترو، کلیسای جامع|سان پیِترو]]، رم<ref>St Peter’s Rome </ref>) را تراشید. در ۱۵۰۱ به فلورانس برگشت و از قطعه‌ای سنگ مرمر دور انداخته‌شدۀ کارّارا<ref>Carrara </ref>، پیکرۀ غول‌آسای ''داود''<ref>''David''</ref> (۱۵۰۱ـ۱۵۰۴م؛ موزۀ آکادمی، فلورانس<ref>Accademia, Florence </ref>) را آفرید. نقاشی را نیز رها نکرده بود؛ نقاشی‌های این دورۀ او عبارت‌اند از ''مریم عذرا و کودک با یوحنا و فرشتگان''<ref>''Madonna and Child with St John and Angels''</ref> (ح۱۴۹۵م)، و ''خاکسپاری''<ref>''Entombment''</ref> (ح۱۵۰۱؛ هر دو در نگارخانۀ ملی لندن<ref>National Gallery, London </ref>)؛ و ''خانوادۀ مقدس''<ref>''Holy Family''</ref> (۱۵۰۳؛ نگارخانۀ اوفیتسی<ref>Uffizi Gallery </ref>، فلورانس) شاهکاری که برای آنجلو دونی<ref>Angelo Doni </ref>، حامیِ خود و حامی رافائل<ref>Raphael </ref>، نقاشی کرد. در ۱۵۰۴ سفارش اجرای دیوارنگارۀ بزرگی را در تالار ساختمان شورای حکومت جمهوریِ تازه‌تأسیسِ فلورانس گرفت؛ این اثر مکمّلی بود بر دیوارنگارۀ ''نبرد آنگیاریِ''<ref>''Battle of Anghiari''</ref> لئوناردو داوینچی<ref>Leonardo da Vinci </ref>؛ ولی هیچ‌یک از دو هنرمند کار خود را به‌پایان نرساندند. پاپ یولیوس دوم<ref>Pope Julius II </ref>، میکلانژ را برای ساخت آرامگاه خود به رم فراخواند، که قرار بود با فواصلی، جمعاً ۴۰ سال بر روی آن کار کند. سپس پاپ به فکر تزیین سقف نمازخانۀ سیستین<ref>Sistine Chapel </ref> افتاد، و کار به پیشنهاد برامانتۀ<ref>Bramante </ref> معمار، به میکلانژ سپرده شد. نقل است که برامانته از سر حسادت این پیشنهاد را به میکلانژ داد و امیدوار بود که او از پس کار برنیاید و یا اثر مبتذلی خلق کند. میکلانژ کار را با بی‌میلی پذیرفت، ولی در مدتی کوتاه (چهار سال)، بدون دستیار، و در شرایطی دشوار، سقف مشهور را نقاشی کرد (۱۵۰۸ـ۱۵۱۲). این سمفونی عظیمِ توراتی، داستان آفرینش دنیا، و آفرینش آدم<ref>Creation of Adam </ref>، هبوط، و طوفان نوح را در نُه قطعۀ باشکوه دربر می‌گیرد که در میان تصاویر پیامبران و سیبولاها<ref>sibyls </ref> (زنان غیبدانِ دوران باستان) و بر شانه‌های غلامان یا اطلس‌ها قرار گرفته‌اند. این درون‌مایه به‌کمک پیکره‌ها و حالت‌ها با حد اعلای قدرت و وضوح منتقل می‌گردد، همچون قطعۀ زیبای''آفرینش آدم''. پس از آن‌، میکلانژ ساختِ آرامگاه پاپ را از سر گرفت که اگرچه در مقیاس جاه‌طلبانۀ طرح‌ریزی شده، ساخته نشد و فقط پیکرۀ ''موسی''<ref>''Moses''</ref> را خودِ میکلانژ ساخت، تا ۱۵۴۵ به‌طول انجامید. در ۱۵۲۰ پاپ [[کلمنس هفتم (۱۳۴۲ـ۱۳۹۴م)|کلمنس هفتم]]<ref>Pope Clement VII </ref> سفارش ساخت نمازخانۀ آرامگاهی مدیچی<ref>Medici </ref> را در کلیسای سان لورنتسو<ref>San Lorenzo </ref> فلورانس به میکلانژ محول کرد. این بنا با پیکره‌های مشهور روز و شب، و بامداد و شامگاه، در ۱۵۳۵ پایان یافت. در ۱۵۳۴ پاپ از او خواست، دیوار محراب نمازخانۀ سیستین را نقاشی کند؛ تزیینات این محراب را [[پروجینو، پیترو (ح ۱۴۵۰م ـ۱۵۲۳)|پروجینو]]<ref>Perugino </ref> اجرا کرده بود، و پاپ بعدی، پاپ پل سوم<ref>Pope Paul III </ref>، بر ادامۀ کار پافشاری کرد. میکلانژ موضوع ''واپسین داوری''<ref>''Last Judgement''</ref> را برای این نقاشی برگزید و ظرف شش سال (۱۵۳۵ـ۱۵۴۱)، شاهکار خود را پدید آورد. این اثر، از شکنجه و شهادت، عقوبت سخت، و تقدیر مصیبت‌بار، با اندوهی پرشکوه سخن می‌گوید. طرح‌های معماری سال‌های بعدِ میکلانژ در رم (ازجمله گنبد باشکوه سن پیِترو) در پیدایش سبک باروک<ref>baroque </ref> تأثیر بسزایی داشت. دو دیوارنگارۀ او در نمازخانۀ پائولینا<ref>Capella Paolina </ref> با نام‌های ''مصلوب‌شدن پطرس''<ref>''Crucifixion of St Peter''</ref> (۱۵۴۲ـ۱۵۵۰) و''مسیحی‌شدن پولس''<ref>''Conversion of St Paul''</ref> (۱۵۴۲ـ۱۵۴۵)، آخرین نقاشی‌هایش بودند. پدر میکلانژ، بزرگ‌زادۀ فلورانسی ثروت‌باخته‌ای بود که مدیچی‌ها شغلی موقتی در کاپرسه به او دادند (۱۴۷۴ـ۱۴۷۵م). میکلانژ از هنرمندان جوانی بود که [[مدیچی، لورنتسو د (۱۴۴۹ـ۱۴۹۲م)|لورنتسو دِ مدیچی]]<ref>Lorenzo de Medici </ref> اجازه داد زیرنظر برتولدو در کارگاه، و بر روی مجموعه پیکره‌های کلاسیک<ref>classical </ref> باغ‌های مدیچی در فلورانس کار کند، و کارش تحسین لورنتسو را برانگیخت. فلسفۀ افلاطونی و علقۀ کلاسیک دورۀ رنسانسِ حاکم بر دستگاه مدیچی، در میکلانژ اثر ماندگاری نهاد. میکلانژ پس از مرگ لورنتسو در ۱۴۹۲م، که متشنج‌شدن فضای سیاسی فلورانس را در پی داشت، از بیم جان به بولونیا گریخت، و یک سال بعد به آن‌جا بازگشت. پیکرۀ مرمرین ''داود''، معیار جدیدی در خلق پیکرۀ برهنه فراهم آورد. میکلانژ پیکره‌های عظیم خود را در قالب دیوارنگاره، در نمازخانۀ سیستین اجرا کرد. ''واپسین داوریِ'' میکلانژ نسبت به دیوارنگاره‌های نقاشان دیگر و حتی کار پیشین خود او بر روی سقف، لحنی متفاوت داشت. مشاهدۀ آن یادآور وقایعی است که به‌تازگی رخ داده بودند ـ همچون محاصرۀ فلورانس، تاراج رم ـ و نیز تأثیری که دانته<ref>Dante </ref> در عمق جان هنرمند نهاده بود. هرچند این شاهکار غم‌بار از زیبایی سقف بی‌بهره است؛ با احاطه‌اش بر حرکت در فضا، راهی را نشان می‌دهد که نقاشی ایتالیا تا یک قرن بعد پیمود. به فهرست بلند دستاورد‌های میکلانژ، طراحی‌های عالی او را نیز باید افزود، که نخست آن‌ها را با مداد می‌کشید؛ بعدها به استفاده از گچ سیاه و گچ قرمز روآورد. سروده‌های او نیز درخور توجّه‌اند، به ویژه اشعاری که خطاب به [[کولونا، ویتوریا (ح ۱۴۹۲م ـ۱۵۴۷)|ویتوریا کولونا]]<ref>Vittoria Colonna </ref> بیوۀ مارکیِ پسکارا<ref>Marquis of Pescara</ref> سرود؛ دوستی او به میکلانژ آرامش می‌بخشید و مرگش در ۱۵۴۷ میکلانژ را داغدار کرد. میکلانژ در رم درگذشت، ولی بعد، مقبره‌اش را با حد اعلای تشریفات احترام‌آمیز به کلیسای سانتا کروچۀ فلورانس منتقل کردند.
سرویراستار
۵۳٬۵۷۰

ویرایش