پرش به محتوا

سپندارمذگان: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ۷ ماه پیش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: واگردانی دستی
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۰: خط ۱۰:
در ارتباط با جشن‌های اصلی ایران چند نکتۀ اساسی وجود دارد: 1. این جشن‌ها همگی با گاهشماری‌های ایرانی ارتباط داشته و با گذشت زمان، براساس دگرگونی‌ گاهشماری‌ها زمان آنها به‌صورت جزئی تغییریافته، یا براساس گاهشماری‌های مختلف در زمان‌های مختلف برگزار می‌شده‌اند یا شمار روزهای آنها که بیشتر یک‌روزه بوده به چند روز افزایش یافته است؛ 2. کمابیش، اساس همۀ این جشن‌ها برپایۀ باورهای دینی و ریشه‌های اساطیری آنها (در هردو مورد، عمدتاً مرتبط با باورهای مربوط به آفرینش) بوده است. به همین علت است که برخی از این جشن‌ها در وهلۀ نخست به منزلۀ گرامیداشت ایزدِ مخصوصِ روزِ جشن بوده‌اند؛ 3. به علت بنیان‌های دینی - اساطیری، پیشینۀ برگزاری این جشن‌ها را به دورۀ اولین پادشاهان ایرانی ([[ماد|مادها]] و [[هخامنشیان]]) و حتی گاه به دوره‌های پیش از استقرار [[آریایی، اقوام|اقوام آریایی]] در ایران و به فرهنگ مشترک هندوایرانی می‌توان منتسب دانست؛ اگرچه در هر دوره‌ای برخی از جشن‌ها اهمیت بیشتر یا کمتری یافته‌اند؛ 4. پس از ورود اسلام به ایران، با وجود اختلاف بنیان‌های دین جدید و حکمرانان عرب با آیین‌ها و باورهای کهن ایرانی، بیشتر این جشن‌ها در سده‌های آغازین اسلامی با رونق تمام پابرجا ماندند، و کم‌رونق و منسوخ شدن عمدۀ آنها مربوط است به سده‌های 5 و 6ق و تغییر قطعی گاهشماری ساسانی به گاهشماری هجری خورشیدی. این روند از زمان حملۀ [[مغول]] به ایران در اوایل سدۀ 7ق سرعت بیشتری به خود گرفت؛ آنچنان که از سده‌های میانۀ اسلامی تا ابتدای سدۀ پیش جز جشن‌های [[نوروز]]، [[مهرگان]]، [[سده، جشن|سده]] و [[چهارشنبه سوری|چهارشنبه‌سوری]]، کمتر نشانی از برگزاری دیگر جشن‌ها (جز در میان اقلیت کم‌شمار زردشتیان) باقی مانده است.       
در ارتباط با جشن‌های اصلی ایران چند نکتۀ اساسی وجود دارد: 1. این جشن‌ها همگی با گاهشماری‌های ایرانی ارتباط داشته و با گذشت زمان، براساس دگرگونی‌ گاهشماری‌ها زمان آنها به‌صورت جزئی تغییریافته، یا براساس گاهشماری‌های مختلف در زمان‌های مختلف برگزار می‌شده‌اند یا شمار روزهای آنها که بیشتر یک‌روزه بوده به چند روز افزایش یافته است؛ 2. کمابیش، اساس همۀ این جشن‌ها برپایۀ باورهای دینی و ریشه‌های اساطیری آنها (در هردو مورد، عمدتاً مرتبط با باورهای مربوط به آفرینش) بوده است. به همین علت است که برخی از این جشن‌ها در وهلۀ نخست به منزلۀ گرامیداشت ایزدِ مخصوصِ روزِ جشن بوده‌اند؛ 3. به علت بنیان‌های دینی - اساطیری، پیشینۀ برگزاری این جشن‌ها را به دورۀ اولین پادشاهان ایرانی ([[ماد|مادها]] و [[هخامنشیان]]) و حتی گاه به دوره‌های پیش از استقرار [[آریایی، اقوام|اقوام آریایی]] در ایران و به فرهنگ مشترک هندوایرانی می‌توان منتسب دانست؛ اگرچه در هر دوره‌ای برخی از جشن‌ها اهمیت بیشتر یا کمتری یافته‌اند؛ 4. پس از ورود اسلام به ایران، با وجود اختلاف بنیان‌های دین جدید و حکمرانان عرب با آیین‌ها و باورهای کهن ایرانی، بیشتر این جشن‌ها در سده‌های آغازین اسلامی با رونق تمام پابرجا ماندند، و کم‌رونق و منسوخ شدن عمدۀ آنها مربوط است به سده‌های 5 و 6ق و تغییر قطعی گاهشماری ساسانی به گاهشماری هجری خورشیدی. این روند از زمان حملۀ [[مغول]] به ایران در اوایل سدۀ 7ق سرعت بیشتری به خود گرفت؛ آنچنان که از سده‌های میانۀ اسلامی تا ابتدای سدۀ پیش جز جشن‌های [[نوروز]]، [[مهرگان]]، [[سده، جشن|سده]] و [[چهارشنبه سوری|چهارشنبه‌سوری]]، کمتر نشانی از برگزاری دیگر جشن‌ها (جز در میان اقلیت کم‌شمار زردشتیان) باقی مانده است.       


در [[تقویم اوستایی|گاهشماری زردشتیان]]، علاوه بر نام برخی از ماه‌ها، هر روز از ماه را به نام یکی از ایزدان یا امشاسپندان می‌خواندند. روز اولِ هر ماه ویژۀ [[اهورامزدا]] بود و «هرمزدروز» نام داشت. روزهای هشتم، پانزدهم و بیست‌وسوم هم مخصوص آفریدگار ([[دی]]) بود. روزهای دوم تا هفتم به شش امشاسپند اختصاص داشت. روز نوزدهم را به یاد رفتگان، فروشی (شکل دیگری از واژۀ [[فروهر]]) می‌نامیدند و بر روزهای دیگر نام ایزدان آتش، آب‌ها، خورشید، ماه، [[تیر]] (باران)، [[گوش، ایزد|گوش]] (چهارپایان)، باد، آسمان، زمین و ستارگان را گذاشته بودند. روزهای باقیمانده به ایزدان محبوب اختصاص داشت. مثلاً روز شانزدهم را به نام [[میتراییسم|مهر/ میترا]] و روز بیستم را به نام [[بهرام]] می‌خواندند. هرگاه نام روز با نام ماه برابر می‌شد، آن روز را جشن می‌گرفتند و آن جشن را به نام مشترکشان می‌خواندند. از جمله و بر این اساس، در اسفندروز/ سپندارمذروز (روز پنجمِ) اسفند جشنی به نام اسفندگان/ اسپندارمذگان/ سپندارمذگان می‌گرفتند. تا سده‌های اولیۀ اسلامی براساس گاهشماری یزدگردی (که هر سال را مشتمل بر 12 ماهِ 30روزه محاسبه می‌کرده‌اند) در روز 5 اسفندماه برگزار می‌شده، اما بعدتر با جایگزینی گاهشمار خورشیدی، این روز با 29 بهمن مقارن شده است. در گاهشماری تازۀ ایرانیان روزها دیگر نام خاصی نداشتند و تنها با ذکر شمارۀ روز از آنها یاد می‌شد. شاید این تغییر مهم‌ترین علت منسوخ شدن بسیاری جشن‌های باستانی ایران باشد.  
در [[تقویم اوستایی|گاهشماری زردشتیان]]، علاوه بر نام برخی از ماه‌ها، هر روز از ماه را به نام یکی از ایزدان یا امشاسپندان می‌خواندند. روز اولِ هر ماه ویژۀ [[اهورامزدا]] بود و «هرمزدروز» نام داشت. روزهای هشتم، پانزدهم و بیست‌وسوم هم مخصوص آفریدگار ([[دی]]) بود. روزهای دوم تا هفتم به شش امشاسپند اختصاص داشت. روز نوزدهم را به یاد رفتگان، فروشی (شکل دیگری از واژۀ [[فروهر]]) می‌نامیدند و بر روزهای دیگر نام ایزدان آتش، آب‌ها، خورشید، ماه، [[تیر]] (باران)، [[گوش، ایزد|گوش]] (چهارپایان)، باد، آسمان، زمین و ستارگان را گذاشته بودند. روزهای باقیمانده به ایزدان محبوب اختصاص داشت. مثلاً روز شانزدهم را به نام [[میترائیسم|مهر/ میترا]] و روز بیستم را به نام [[بهرام]] می‌خواندند. هرگاه نام روز با نام ماه برابر می‌شد، آن روز را جشن می‌گرفتند و آن جشن را به نام مشترکشان می‌خواندند. از جمله و بر این اساس، در اسفندروز/ سپندارمذروز (روز پنجمِ) اسفند جشنی به نام اسفندگان/ اسپندارمذگان/ سپندارمذگان می‌گرفتند. تا سده‌های اولیۀ اسلامی براساس گاهشماری یزدگردی (که هر سال را مشتمل بر 12 ماهِ 30روزه محاسبه می‌کرده‌اند) در روز 5 اسفندماه برگزار می‌شده، اما بعدتر با جایگزینی گاهشمار خورشیدی، این روز با 29 بهمن مقارن شده است. در گاهشماری تازۀ ایرانیان روزها دیگر نام خاصی نداشتند و تنها با ذکر شمارۀ روز از آنها یاد می‌شد. شاید این تغییر مهم‌ترین علت منسوخ شدن بسیاری جشن‌های باستانی ایران باشد.  


در داستان [[بیژن و منیژه]] ([[شاهنامه]]) و پس از گرفتار شدن [[بیژن]] به دست [[توران (اسطوره)|تورانیان]]، [[کیخسرو]] با ارسال نامه‌ای [[رستم (شاهنامه)|رستم]] را برای رهایی او فرا می‌خواند. پس از حضور رستم در پیشگاه پادشاه، رستم به این گونه با گفتن نام امشاسپندان و جایگاه و وظیفۀ آنان کیخسرو را می‌ستاید: چو هرمزد بادت بدین پایگاه/ چو بهمن نگهبان فرخ‌کلاه// همه‌ساله اردیبهشت هژیر/ نگهبان تو با هش و رای پیر// چو شهریورت باد پیروزگر/ بنام بزرگی و فر و هنر// سفندارمذ پاسبان تو باد/ خرد جان روشن‌روان تو باد// چو خردادت از یاوران بر دهاد/ ز مرداد باش از بر و بوم شاد// دی و اورمزدت خجسته بواد/ در هر بدی بر تو بسته بواد// دی‌ات آذرافروز و فرخنده‌روز/ تو شادان و تاج تو گیتی‌فروز
در داستان [[بیژن و منیژه]] ([[شاهنامه]]) و پس از گرفتار شدن [[بیژن]] به دست [[توران (اسطوره)|تورانیان]]، [[کیخسرو]] با ارسال نامه‌ای [[رستم (شاهنامه)|رستم]] را برای رهایی او فرا می‌خواند. پس از حضور رستم در پیشگاه پادشاه، رستم به این گونه با گفتن نام امشاسپندان و جایگاه و وظیفۀ آنان کیخسرو را می‌ستاید: چو هرمزد بادت بدین پایگاه/ چو بهمن نگهبان فرخ‌کلاه// همه‌ساله اردیبهشت هژیر/ نگهبان تو با هش و رای پیر// چو شهریورت باد پیروزگر/ بنام بزرگی و فر و هنر// سفندارمذ پاسبان تو باد/ خرد جان روشن‌روان تو باد// چو خردادت از یاوران بر دهاد/ ز مرداد باش از بر و بوم شاد// دی و اورمزدت خجسته بواد/ در هر بدی بر تو بسته بواد// دی‌ات آذرافروز و فرخنده‌روز/ تو شادان و تاج تو گیتی‌فروز
۴۶٬۱۸۷

ویرایش