سپندارمذگان


سپندارمذگان (Sepandarmazgan)
(یا: اسپندارمذگان؛ اسفندگان) از جشنهای باستانی ایران. تا سدههای اولیۀ اسلامی براساس گاهشماری یزدگری (که هر سال را مشتمل بر 12 ماه 30روزه محاسبه میکردهاند) در روز 5 اسفندماه (تقارن سپندارمذروز با ماه اسفند) برگزار میشده، اما بعدتر با جایگزینی گاهشمار خورشیدی، این روز با 29 بهمن مقارن شده است. در باور ایرانیان باستان، ماه آخر سال و همچنین روز پنجم هر ماه مختص سپندارمذ و گرامیداشت او بوده، که در جهان، فرشتۀ موکل بر زمین پاک و زن پارسا و درستکار است. او موظف است زمین، کشتزارها، چراگاهها، چهارپایان و زنان را خرم و پاک و بارور نگه دارد. زردشتیان در این روز به بیابانهای اطراف شهر میرفتند و در حرکتی همگانی هرچه جانور و حشرۀ موذی میدیدند، میکشتند (احتمالاً به همین دلیل آن را جشن برزیگران نیز میگفتهاند)؛ چون سپندارمذ ایزد پاکی و نگهبان زمین و پاسبان خانه و زن خوب بود، در آن روز مردان به زنان هدیههای ناب و پربها میدادند و این رسم تا اواخر سدۀ 5ق در اصفهان و ری و نواحی غربی ایران مرسوم بوده است. به تصریح ابوریحان بیرونی در آثارالباقیة عن القرون الخالیة، در سپندارمذگان زنان از شوهران خود طلب آمیزش میکردند و از همین رو به آن «مردگیران» نیز میگفتهاند. ممکن است کلمۀ مردگیران شکل تحریفشده یا تغییریافتۀ مزدگیران باشد و به این واقعیت اشاره دارد که در روز اسفندگان وظایف خانهداری از دوش زنان برداشته و به مردان واگذار میشده و علاوه بر این مردان در این روز به پاس یکسال کار و کوششِ زنان، به آنها هدیه یا مزد میدادند. مردان در این روز زودتر از باقی اهالی خانه بیدار میشوند، خانه را با آداب خاصی آب و جارو و از جانوران موذی پاک میکنند، بر پاشنههای در خانه آویشن میریزند و با پختن آش و نان مخصوص این جشن را برگزار میکنند.
پیشینه و بنیان و دگرگونیها
در ارتباط با جشنهای اصلی ایران چند نکتۀ اساسی وجود دارد: 1. این جشنها همگی با گاهشماریهای ایرانی ارتباط داشته و با گذشت زمان، براساس دگرگونی گاهشماریها زمان آنها بهصورت جزئی تغییریافته، یا براساس گاهشماریهای مختلف در زمانهای مختلف برگزار میشدهاند یا شمار روزهای آنها که بیشتر یکروزه بوده به چند روز افزایش یافته است؛ 2. کمابیش، اساس همۀ این جشنها برپایۀ باورهای دینی و ریشههای اساطیری آنها (در هردو مورد، عمدتاً مرتبط با باورهای مربوط به آفرینش) بوده است. به همین علت است که برخی از این جشنها در وهلۀ نخست به منزلۀ گرامیداشت ایزدِ مخصوصِ روزِ جشن بودهاند؛ 3. به علت بنیانهای دینی - اساطیری، پیشینۀ برگزاری این جشنها را به دورۀ اولین پادشاهان ایرانی (مادها و هخامنشیان) و حتی گاه به دورههای پیش از استقرار اقوام آریایی در ایران و به فرهنگ مشترک هندوایرانی میتوان منتسب دانست؛ اگرچه در هر دورهای برخی از جشنها اهمیت بیشتر یا کمتری یافتهاند؛ 4. پس از ورود اسلام به ایران، با وجود اختلاف بنیانهای دین جدید و حکمرانان عرب با آیینها و باورهای کهن ایرانی، بیشتر این جشنها در سدههای آغازین اسلامی با رونق تمام پابرجا ماندند، و کمرونق و منسوخ شدن عمدۀ آنها مربوط است به سدههای 5 و 6ق و تغییر قطعی گاهشماری ساسانی به گاهشماری هجری خورشیدی. این روند از زمان حملۀ مغول به ایران در اوایل سدۀ 7ق سرعت بیشتری به خود گرفت؛ آنچنان که از سدههای میانۀ اسلامی تا ابتدای سدۀ پیش جز جشنهای نوروز، مهرگان، سده و چهارشنبهسوری، کمتر نشانی از برگزاری دیگر جشنها (جز در میان اقلیت کمشمار زردشتیان) باقی مانده است.
در گاهشماری زردشتیان، علاوه بر نام برخی از ماهها، هر روز از ماه را به نام یکی از ایزدان یا امشاسپندان میخواندند. روز اولِ هر ماه ویژۀ اهورامزدا بود و «هرمزدروز» نام داشت. روزهای هشتم، پانزدهم و بیستوسوم هم مخصوص آفریدگار (دی) بود. روزهای دوم تا هفتم به شش امشاسپند اختصاص داشت. روز نوزدهم را به یاد رفتگان، فروشی (شکل دیگری از واژۀ فروهر) مینامیدند و بر روزهای دیگر نام ایزدان آتش، آبها، خورشید، ماه، تیر (باران)، گوش (چهارپایان)، باد، آسمان، زمین و ستارگان را گذاشته بودند. روزهای باقیمانده به ایزدان محبوب اختصاص داشت. مثلاً روز شانزدهم را به نام مهر/ میترا و روز بیستم را به نام بهرام میخواندند. هرگاه نام روز با نام ماه برابر میشد، آن روز را جشن میگرفتند و آن جشن را به نام مشترکشان میخواندند. از جمله و بر این اساس، در اسفندروز/ سپندارمذروز (روز پنجمِ) اسفند جشنی به نام اسفندگان/ اسپندارمذگان/ سپندارمذگان میگرفتند. تا سدههای اولیۀ اسلامی براساس گاهشماری یزدگردی (که هر سال را مشتمل بر 12 ماهِ 30روزه محاسبه میکردهاند) در روز 5 اسفندماه برگزار میشده، اما بعدتر با جایگزینی گاهشمار خورشیدی، این روز با 29 بهمن مقارن شده است. در گاهشماری تازۀ ایرانیان روزها دیگر نام خاصی نداشتند و تنها با ذکر شمارۀ روز از آنها یاد میشد. شاید این تغییر مهمترین علت منسوخ شدن بسیاری جشنهای باستانی ایران باشد.
در داستان بیژن و منیژه (شاهنامه) و پس از گرفتار شدن بیژن به دست تورانیان، کیخسرو با ارسال نامهای رستم را برای رهایی او فرا میخواند. پس از حضور رستم در پیشگاه پادشاه، رستم به این گونه با گفتن نام امشاسپندان و جایگاه و وظیفۀ آنان کیخسرو را میستاید: چو هرمزد بادت بدین پایگاه/ چو بهمن نگهبان فرخکلاه// همهساله اردیبهشت هژیر/ نگهبان تو با هش و رای پیر// چو شهریورت باد پیروزگر/ بنام بزرگی و فر و هنر// سفندارمذ پاسبان تو باد/ خرد جان روشنروان تو باد// چو خردادت از یاوران بر دهاد/ ز مرداد باش از بر و بوم شاد// دی و اورمزدت خجسته بواد/ در هر بدی بر تو بسته بواد// دیات آذرافروز و فرخندهروز/ تو شادان و تاج تو گیتیفروز
واژهشناسی و تبارشناسی
همچنان که پیشتر گفته شد، سپندارمذگان در تقارن روز اسفند با ماه اسفند برگزار میشده و این روز و ماه به نام سپندارمذ، یکی از امشاسپندان یا مینویان مقرّب درگاه اهورامزدا در دین زردشتی، است. اسپندارمذ در اوستا بهصورت «سپِنتا آرمَیتی» آمده است و آن را میتوان «کمالاندیشِ مقدس» معنی کرد. علاوه بر مهر و عشق بیپایان، تواضع و فروتنی، خردمندی، کمالاندیشی و بردباری، مهمترین ویژگیای که در متون آیین زردشتی و خاصه اوستا برای این امشاسپند گفته شده پیوند بسیار نزدیک او با زمین و نگاهبانی زمین، کشتوکار، چراگاهها و چهارپایان است؛ و از سویی دیگر با توجه به نقش نمادین زمین به عنوان زن (به خاطر زندگیبخشی و پرورش) و ارتباط این دو مفهوم (زن و زمین) و با در نظر داشتن اینکه سپندارمذ به عنوان دختر اهورامزدا و از گروه ایزدبانوان سهگانۀ دین زردشتی (اسپندارمذ، خرداد و امرداد) ذکر شده، نگاهبانی زنان درستکار و پاک و شوهردوست نیز از وظایف او بوده است. این دو نقش ایزدبانو، در رسوم جشن سپندارمذگان بروز عینی و مشخصی داشتهاند؛ آنچنان که در آغاز نیز گفته شد: در روز برگزاری جشن، مردم به بیابانهای اطراف شهر میرفتند و به پاکسازی زمین از حشرات موذی میپرداختند، زنان از شوهران خود درخواست آمیزش و هدیه میکردند و دوشیزگان همسران خود را برمیگزیدند. امروزه پس از چند دهه که از رونق گرفتن جشن روز ولنتاین[۱] میگذرد، توجه دوبارهای به جشنهای باستانی ایران شده و از جمله جشن اسفندگان برای گرامیداشت زنان مورد اقبال نسل جوان و نوجوانان قرار گرفته است.
- ↑ Valentine's Day