Automoderated users، رباتها، دیوانسالاران، checkuser، مدیران رابط کاربری، moderation، Moderators، پنهانگران، مدیران، userexport، سرویراستار
۴۵٬۹۱۲
ویرایش
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| (یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
غزل از ابداعات شاعران عرب است. اگرچه در شعر [[جاهلیت|دورۀ جاهلی]] عمدتا به صورت تغزل و بخشی از قصیده بوده، اما شاعران عرب زودتر از ایرانیان و از دورۀ [[امویان]] غزلهای مستقل زیادی سرودهاند. در این دوره شاعر بزرگی چون [[عمر بن ابی ربیعه]] (23- 93ق) که در زیبایی زنان شعر میسرود، در [[قصیده]] به تمامی و اختصاصی به تغزل و توصیف زیبایی زنان میپرداخت. همچنان که ذکر شد و البته از نمونههای اولیۀ غزلهای فارسی نیز پیداست، همراهی همیشگی و توامان مناظر گوناگون عشق و فراق و ظرافت و زنانگی از ملزومات ذاتی این قالب است. نخستین غزلهای فارسی (قرن چهارم و پنجم) در مجالس بزم و شادی، همراه با موسیقی خوانده میشده است. مترادف آمدن کلمه قول (تصنیف) با غزل و اصطلاح غزلسرایی که در شعر فارسی، معادل با آواز خواندن آمده است، بازماندۀ همین کاربرد است. برخی عقیده دارند که اصطلاح غزل و تغزل (در قصیده) در دوران اولیۀ شعر فارسی، یعنی تا اواخر قرن پنجم، تنها به بیتهای مقدمۀ قصيدهها اطلاق میشده است. بنا بر عقیدۀ این گروه، منظور از اشاراتی که در آثار شاعران این دوران به غزل شده است، همین مقدمۀ قصیدههاست که آن را تغزل یا تشبیب و نسیب نیز میگویند. با این همه علاوه بر تغزلها و تشبيب و نسیبها، در آثار بازمانده از [[رودکی، ابوعبدالله جعفر بن محمد (۳۳۰-۳۲۹ق)|رودکی]]، [[شهید بلخی، ابوالحسن ( ـ۳۲۵ق)|شهید بلخی]] و [[دقیقی طوسی، محمد بن احمد ( ـ بخارا ح ۳۷۰ق)|دقیقی]] که همه شاعران فارسیگوی قرن چهارم هستند، نمونههایی از غزل کامل و مستقل نیز یافت میشود. در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم، غزل به تدریج جای بیشتری را در دیوان شاعران به خود اختصاص داد. به طوری که حتی شاعران قصیدهسرایی چون [[خاقانی شروانی|خاقانی]] و [[جمال الدین عبدالرزاق|جمالالدین محمد بن عبدالرزاق]] یا حتی شاعر منظومهسرایی چون [[نظامی گنجوی، ابومحمد الیاس (گنجه ح ۵۳۵ـ۶۱۴ق)|نظامی]] نیز در سرودن غزلهای دلکش توانایی داشتهاند. با ظهور [[سنائی، ابوالمجد مجدود بن آدم|سنایی غزنوی]] که شاعری عارف بود، نوعی خاص از غزل در شعر فارسی به وجود آمد که به غزل عارفانه معروف شد. این نوع از غزل به وسیلۀ [[عطار، فریدالدین محمد (کدکن ۵۴۰ـ نیشابور ح ۶۱۸ق)|عطار نیشابوری]] و مولوی و [[فخرالدین عراقی]] رشد و تکامل یافت و بدین ترتیب دو شاخۀ جداگانۀ غزل عاشقانه و غزل عارفانه در شعر فارسی مشخص شد. زبان ساده و روان و نزدیک به زبان محاورۀ امروز، در غزل عاشقانۀ [[انوری ابیوردی، محمد بن علی ( ـ بلخ پس از ۵۸۲ق)|انوری]] (قصیدهسرای چیرهدست قرن ششم) نمایندۀ روشی خاص شد که اوج آن را در غزلهای سعدی مییابیم؛ همچنان که شیوۀ سنایی در غزل عارفانه، در غزلیات معروف به [[دیوان کبیر|غزليات شمس]] مولوی به کمال رسید. تا اواسط قرن هفتم، دو شاخۀ غزل عاشقانه و عارفانه، تقریبا از یکدیگر جدا و مشخص بودند، از آن تاریخ به بعد بر اثر رواج اصطلاحات صوفیه در میان شاعران و اهل ادب، غزلهای بسیاری سروده شد که میتوان در آنها رنگ هر دو نوع غزل را دید و در حقیقت تلفیقی از این دو نوع است. غزلهای حافظ نمونۀ کامل غزل به طور کلی و غزل از این نوع خاص است که در آنها معانی و مضمونهای عاشقانه و عارفانه به هم آمیخته است. با آن که غزل پیوسته رنگ عاشقانه یا عارفانه داشته یا تلفیقی از این دو نوع بوده است، اما بعضی از شاعران، از جمله سعدی و حافظ، گاه آن را برای مدح نیز به کار گرفتهاند و در دیوانهای آنها، گاه به غزلهایی برمیخوریم که در چند بیت آخر آن، با حسن تخلص، گریزی ماهرانه به مدح زدهاند. همچنین در غزلیاتی از مولانا با مضامینی چون پند و اندرز و حکمت مواجهیم. یکی دیگر از تغییراتی که غزل در طول تاریخ خود داشته، استقلال مضمون بیتهای آن است. در غزلهایی که به صورت مقدمۀ قصيدهها و به عنوان تغزل و تشبیب سروده شده و همچنین در غزلهای شاعران قرن چهارم و پنجم و ششم هجری، بیتهای غزل از نظر مضمون به هم پیوسته و نزدیک هستند، یا حتی در غزلهای مولانا با فرم و روایت مواجهیم، اما به تدریج این خصوصیت از بین رفت و هر بیت حاوی مضمون مستقلی شد. این خصوصیت غزل از قرن نهم به بعد و در میان شاعران موسوم به سبک هندی (اصفهانی) به تدریج به افراط و انحطاط کشیده شد و شاعران غزلسرا از قرن نهم به بعد، مجذوب مضمونیابی و مضمونآفرینی شدند و بدین گونه غزلهایی که شاعران پیرو سبک هندی سرودند، به صورت قالبی درآمد که با مضمونهای مختلف عشقی، اخلاقی، فلسفی و عرفانی پر شده بود. در نتیجه غزل نه تنها از نظر زبان، بلکه از نظر یکدستی و هماهنگی مضمون نیز قدرت خود را از دست داد. غزل که با حافظ به بالاترین نقطۀ اوج و اعتلای خود رسیده بود، بعد از او رو به فرود و انحطاط گذاشت. غزلسرایان دورۀ معروف به بازگشت ادبی نیز تنها به تقلید از غزل های سعدی و حافظ پرداختند و تحولی در آن به وجود نیاوردند. در شعر دورۀ [[مشروطه]] غزل نیز مانند دیگر قالبهای شعری به کار بیان افکار و عقاید سیاسی و اجتماعی آمد. در این دوره غزل عارفانه، تقریبا سروده نشد و بیشتر ابیات غزلهایی هم که رنگ عاشقانه داشتند، به طرح مسایل سیاسی و اجتماعی روز اختصاص یافت. پس از انقلاب ادبی [[نیما یوشیج|نیما]] غزل کم و بیش به معنی قدیمی خود که شعر عاشقانه باشد، بازگشت و امروز رایجترین شکل شعر سنتی است که هم شاعران سنتگرا و هم شاعران نوپرداز (از راه تفنن) به آن توجه کردهاند. غزلهای موفقی که در زمینههایی غير از معانی عاشقانه در این دوره سروده شدهاند، هر چند رنگ اجتماعی دارند، در هر حال از زمرۀ شعر غنایی به حساب میآیند. | غزل از ابداعات شاعران عرب است. اگرچه در شعر [[جاهلیت|دورۀ جاهلی]] عمدتا به صورت تغزل و بخشی از قصیده بوده، اما شاعران عرب زودتر از ایرانیان و از دورۀ [[امویان]] غزلهای مستقل زیادی سرودهاند. در این دوره شاعر بزرگی چون [[عمر بن ابی ربیعه]] (23- 93ق) که در زیبایی زنان شعر میسرود، در [[قصیده]] به تمامی و اختصاصی به تغزل و توصیف زیبایی زنان میپرداخت. همچنان که ذکر شد و البته از نمونههای اولیۀ غزلهای فارسی نیز پیداست، همراهی همیشگی و توامان مناظر گوناگون عشق و فراق و ظرافت و زنانگی از ملزومات ذاتی این قالب است. نخستین غزلهای فارسی (قرن چهارم و پنجم) در مجالس بزم و شادی، همراه با موسیقی خوانده میشده است. مترادف آمدن کلمه قول (تصنیف) با غزل و اصطلاح غزلسرایی که در شعر فارسی، معادل با آواز خواندن آمده است، بازماندۀ همین کاربرد است. برخی عقیده دارند که اصطلاح غزل و تغزل (در قصیده) در دوران اولیۀ شعر فارسی، یعنی تا اواخر قرن پنجم، تنها به بیتهای مقدمۀ قصيدهها اطلاق میشده است. بنا بر عقیدۀ این گروه، منظور از اشاراتی که در آثار شاعران این دوران به غزل شده است، همین مقدمۀ قصیدههاست که آن را تغزل یا تشبیب و نسیب نیز میگویند. با این همه علاوه بر تغزلها و تشبيب و نسیبها، در آثار بازمانده از [[رودکی، ابوعبدالله جعفر بن محمد (۳۳۰-۳۲۹ق)|رودکی]]، [[شهید بلخی، ابوالحسن ( ـ۳۲۵ق)|شهید بلخی]] و [[دقیقی طوسی، محمد بن احمد ( ـ بخارا ح ۳۷۰ق)|دقیقی]] که همه شاعران فارسیگوی قرن چهارم هستند، نمونههایی از غزل کامل و مستقل نیز یافت میشود. در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم، غزل به تدریج جای بیشتری را در دیوان شاعران به خود اختصاص داد. به طوری که حتی شاعران قصیدهسرایی چون [[خاقانی شروانی|خاقانی]] و [[جمال الدین عبدالرزاق|جمالالدین محمد بن عبدالرزاق]] یا حتی شاعر منظومهسرایی چون [[نظامی گنجوی، ابومحمد الیاس (گنجه ح ۵۳۵ـ۶۱۴ق)|نظامی]] نیز در سرودن غزلهای دلکش توانایی داشتهاند. با ظهور [[سنائی، ابوالمجد مجدود بن آدم|سنایی غزنوی]] که شاعری عارف بود، نوعی خاص از غزل در شعر فارسی به وجود آمد که به غزل عارفانه معروف شد. این نوع از غزل به وسیلۀ [[عطار، فریدالدین محمد (کدکن ۵۴۰ـ نیشابور ح ۶۱۸ق)|عطار نیشابوری]] و مولوی و [[فخرالدین عراقی]] رشد و تکامل یافت و بدین ترتیب دو شاخۀ جداگانۀ غزل عاشقانه و غزل عارفانه در شعر فارسی مشخص شد. زبان ساده و روان و نزدیک به زبان محاورۀ امروز، در غزل عاشقانۀ [[انوری ابیوردی، محمد بن علی ( ـ بلخ پس از ۵۸۲ق)|انوری]] (قصیدهسرای چیرهدست قرن ششم) نمایندۀ روشی خاص شد که اوج آن را در غزلهای سعدی مییابیم؛ همچنان که شیوۀ سنایی در غزل عارفانه، در غزلیات معروف به [[دیوان کبیر|غزليات شمس]] مولوی به کمال رسید. تا اواسط قرن هفتم، دو شاخۀ غزل عاشقانه و عارفانه، تقریبا از یکدیگر جدا و مشخص بودند، از آن تاریخ به بعد بر اثر رواج اصطلاحات صوفیه در میان شاعران و اهل ادب، غزلهای بسیاری سروده شد که میتوان در آنها رنگ هر دو نوع غزل را دید و در حقیقت تلفیقی از این دو نوع است. غزلهای حافظ نمونۀ کامل غزل به طور کلی و غزل از این نوع خاص است که در آنها معانی و مضمونهای عاشقانه و عارفانه به هم آمیخته است. با آن که غزل پیوسته رنگ عاشقانه یا عارفانه داشته یا تلفیقی از این دو نوع بوده است، اما بعضی از شاعران، از جمله سعدی و حافظ، گاه آن را برای مدح نیز به کار گرفتهاند و در دیوانهای آنها، گاه به غزلهایی برمیخوریم که در چند بیت آخر آن، با حسن تخلص، گریزی ماهرانه به مدح زدهاند. همچنین در غزلیاتی از مولانا با مضامینی چون پند و اندرز و حکمت مواجهیم. یکی دیگر از تغییراتی که غزل در طول تاریخ خود داشته، استقلال مضمون بیتهای آن است. در غزلهایی که به صورت مقدمۀ قصيدهها و به عنوان تغزل و تشبیب سروده شده و همچنین در غزلهای شاعران قرن چهارم و پنجم و ششم هجری، بیتهای غزل از نظر مضمون به هم پیوسته و نزدیک هستند، یا حتی در غزلهای مولانا با فرم و روایت مواجهیم، اما به تدریج این خصوصیت از بین رفت و هر بیت حاوی مضمون مستقلی شد. این خصوصیت غزل از قرن نهم به بعد و در میان شاعران موسوم به سبک هندی (اصفهانی) به تدریج به افراط و انحطاط کشیده شد و شاعران غزلسرا از قرن نهم به بعد، مجذوب مضمونیابی و مضمونآفرینی شدند و بدین گونه غزلهایی که شاعران پیرو سبک هندی سرودند، به صورت قالبی درآمد که با مضمونهای مختلف عشقی، اخلاقی، فلسفی و عرفانی پر شده بود. در نتیجه غزل نه تنها از نظر زبان، بلکه از نظر یکدستی و هماهنگی مضمون نیز قدرت خود را از دست داد. غزل که با حافظ به بالاترین نقطۀ اوج و اعتلای خود رسیده بود، بعد از او رو به فرود و انحطاط گذاشت. غزلسرایان دورۀ معروف به بازگشت ادبی نیز تنها به تقلید از غزل های سعدی و حافظ پرداختند و تحولی در آن به وجود نیاوردند. در شعر دورۀ [[مشروطه]] غزل نیز مانند دیگر قالبهای شعری به کار بیان افکار و عقاید سیاسی و اجتماعی آمد. در این دوره غزل عارفانه، تقریبا سروده نشد و بیشتر ابیات غزلهایی هم که رنگ عاشقانه داشتند، به طرح مسایل سیاسی و اجتماعی روز اختصاص یافت. پس از انقلاب ادبی [[نیما یوشیج|نیما]] غزل کم و بیش به معنی قدیمی خود که شعر عاشقانه باشد، بازگشت و امروز رایجترین شکل شعر سنتی است که هم شاعران سنتگرا و هم شاعران نوپرداز (از راه تفنن) به آن توجه کردهاند. غزلهای موفقی که در زمینههایی غير از معانی عاشقانه در این دوره سروده شدهاند، هر چند رنگ اجتماعی دارند، در هر حال از زمرۀ شعر غنایی به حساب میآیند. | ||
پیش از وقوع انقلاب اسلامی که بازگشت به سنتهای قدیم، و از جمله شعر سنتی ایران، از موازین مورد حمایت دولتمردانش بوده، از اوائل دهۀ 1350ش [[نیستانی، منوچهر|منوچهر نیستانی]]، با وارد كردن فضای امروزی به غزل، روایت را در غزل تثبیت كرد. پس از انقلاب، با اقبال بسیاری از شاعران پایبند به ارزشهای حکومت اسلامی و البته پارهای از شاعران نوپرداز، برخی از قوالب بیرونق سالیان پیشتر (چون مثنوی و غزل) مورد توجه دوباره قرار گرفتند. کما این که شاعرانی با غزلهایی در هریک از سبک و سیاقهای خراسانی یا عراقی یا هندی نامبردار شدند. اما پس از نیستانی و به دنبال او [[سیمین بهبهانی]] (با استفاده از اوزان جدید و فراموششده)، [[منزوی، حسین (زنجان ۱۳۲۵- همان جا ۱۳۸۳ش)|حسین منزوی]] و [[پرنگ، نوذر|نوذر پرنگ]] (با توجه به فرم و فضاسازی) و [[بهمنی، محمدعلی|محمدعلی بهمنی]] (با ساده و امروزی کردن زبان غزل) هرکدام با رویکردی جدید و نوگرایانه در بهروز کردن و در نتیجه پررونق شدن این قالب، در کنار [[شعر سپید|شعر سپید،]] نقش مهمی داشتهاند. آنچنان که پیگیری جریان نوی آنها و البته نگاهی که شاعران متعهد به قوالب سنتی، به انقلاب نیما داشتند، از نیمۀ دوم دهۀ 1370 به بعد باعث ایجاد تغییرات چشمگیری در غزل شد. در این دوره شکلهایی از غزل نو چون غزل روایی (غزل-داستان)، غزل فرم، غزل سوررئال، غزل مینیمال و غزل پستمدرن رواج زیادی یافته است. از مطرحترین شاعران غزل نو به اشخاصی چون [[میرزایی، محمدسعید|محمدسعید میرزایی]]، حسن صادقیپناه، هادی خوانساری و محمدرضا رستمبگلو میتوان اشاره کرد. | پیش از وقوع انقلاب اسلامی که بازگشت به سنتهای قدیم، و از جمله شعر سنتی ایران، از موازین مورد حمایت دولتمردانش بوده، از اوائل دهۀ 1350ش [[نیستانی، منوچهر|منوچهر نیستانی]]، با وارد كردن فضای امروزی به غزل، روایت را در غزل تثبیت كرد. پس از انقلاب، با اقبال بسیاری از شاعران پایبند به ارزشهای حکومت اسلامی و البته پارهای از شاعران نوپرداز، برخی از قوالب بیرونق سالیان پیشتر (چون مثنوی و غزل) مورد توجه دوباره قرار گرفتند. کما این که شاعرانی با غزلهایی در هریک از سبک و سیاقهای خراسانی یا عراقی یا هندی نامبردار شدند. اما پس از نیستانی و به دنبال او [[بهبهانی، سیمین|سیمین بهبهانی]] (با استفاده از اوزان جدید و فراموششده)، [[منزوی، حسین (زنجان ۱۳۲۵- همان جا ۱۳۸۳ش)|حسین منزوی]] و [[پرنگ، نوذر|نوذر پرنگ]] (با توجه به فرم و فضاسازی) و [[بهمنی، محمدعلی|محمدعلی بهمنی]] (با ساده و امروزی کردن زبان غزل) هرکدام با رویکردی جدید و نوگرایانه در بهروز کردن و در نتیجه پررونق شدن این قالب، در کنار [[شعر سپید|شعر سپید،]] نقش مهمی داشتهاند. آنچنان که پیگیری جریان نوی آنها و البته نگاهی که شاعران متعهد به قوالب سنتی، به انقلاب نیما داشتند، از نیمۀ دوم دهۀ 1370 به بعد باعث ایجاد تغییرات چشمگیری در غزل شد. در این دوره شکلهایی از غزل نو چون غزل روایی (غزل-داستان)، غزل فرم، غزل سوررئال، غزل مینیمال و غزل پستمدرن رواج زیادی یافته است. از مطرحترین شاعران غزل نو به اشخاصی چون [[میرزایی، محمدسعید|محمدسعید میرزایی]]، حسن صادقیپناه، هادی خوانساری و محمدرضا رستمبگلو میتوان اشاره کرد. | ||
| خط ۱۴۶: | خط ۱۴۶: | ||
'''فهرست منابع و مآخذ''' | '''فهرست منابع و مآخذ''' | ||
*المعجم فی معاییر اشعار العجم، [[شمس قیس رازی، محمد (قرن ۷ق)|شمسالدین محمد بن قیس رازی]]، تصحیح: محمد بن عبدالوهاب قزوینی، تصحیح مجدد: [[مدرس رضوی، محمدتقی (مشهد ۱۲۷۴ـ تهران ۱۳۶۵ش)|مدرس رضوی]]، تصحیح مجدد: [[شمیسا، سیروس | *المعجم فی معاییر اشعار العجم، [[شمس قیس رازی، محمد (قرن ۷ق)|شمسالدین محمد بن قیس رازی]]، تصحیح: محمد بن عبدالوهاب قزوینی، تصحیح مجدد: [[مدرس رضوی، محمدتقی (مشهد ۱۲۷۴ـ تهران ۱۳۶۵ش)|مدرس رضوی]]، تصحیح مجدد: [[شمیسا، سیروس|سیروس شمیسا]]، تهران: علم، چاپ اول: 1388ش. | ||
*در معرفت شعر: گزیدۀ المعجم فی معاییر اشعار العجم، انتخاب و توضیح: دکتر سیروس شمیسا، تهران: سخن، چاپ اول: 1374ش. | *در معرفت شعر: گزیدۀ المعجم فی معاییر اشعار العجم، انتخاب و توضیح: دکتر سیروس شمیسا، تهران: سخن، چاپ اول: 1374ش. | ||
*دیوان حافظ، خواجه شمسالدین محمد حافظ، تصحیح و توضیح: پرویز ناتل خانلری، تهران: خوارزمی، چاپ اول: 1359ش. | *دیوان حافظ، خواجه شمسالدین محمد حافظ، تصحیح و توضیح: پرویز ناتل خانلری، تهران: خوارزمی، چاپ اول: 1359ش. | ||
| خط ۱۵۴: | خط ۱۵۴: | ||
*گنج سخن (شاعران بزرگ پارسیگوی و منتخب آثار آنان از رودکی تا بهار)، دکتر ذبیحالله صفا، تهران: ققنوس، چاپ دهم (چهارم ققنوس): 1374ش. | *گنج سخن (شاعران بزرگ پارسیگوی و منتخب آثار آنان از رودکی تا بهار)، دکتر ذبیحالله صفا، تهران: ققنوس، چاپ دهم (چهارم ققنوس): 1374ش. | ||
*لغتنامۀ دهخدا، تالیف: علیاکبر دهخدا، تهران: موسسۀ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم از دورۀ جدید: 1377ش. | *لغتنامۀ دهخدا، تالیف: علیاکبر دهخدا، تهران: موسسۀ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم از دورۀ جدید: 1377ش. | ||
*مجموعه اشعار سیمین بهبهانی، تهران: نگاه، چاپ نهم: 1395ش <br /> | *مجموعه اشعار سیمین بهبهانی، تهران: نگاه، چاپ نهم: 1395ش | ||
* | |||
* | |||
*<br /> | |||
---- | ---- | ||
ویرایش