روت، یوزف (۱۸۹۴ـ۱۹۳۹): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه زندگینامه | {{جعبه زندگینامه | ||
|عنوان =یوزف روت | |عنوان =یوزف روت | ||
| خط ۲۹: | خط ۲۶: | ||
|پست تخصصی = | |پست تخصصی = | ||
|باشگاه = | |باشگاه = | ||
}} | }}[[پرونده:22142400.jpg|بندانگشتی|یوزف روت]] | ||
روت، یوزِف (۱۸۹۴ـ۱۹۳۹م)(Roth, Joseph) | |||
رماننویس و روزنامهنگار و منتقد ادبی اتریشی. در خانوادهای یهودی متولد شد و هیچگاه پدرش را ندید. برای تحصیل فلسفه و ادبیات آلمانی به دانشگاه وین رفت اما درس را نیمهکاره رها کرد و به ارتش پیوست. تجربیات او در جنگ جهانی اول تاثیری عمیق و ماندگار بر وی گذاشت. همسر اولش درگیر شیزوفرنی شد و روت را درگیر مشکلات عمیق روحی و مالی کرد. در نهایت، این زن در اتاق گاز نازیها جان سپرد. روت پس از چند سال مجددا ازدواج کرد اما در سالهای پایانی عمر نیز درگیر اعتیاد به الکل شد و روزهای سختی را تجربه کرد. اگرچه حتی در این دوران نیز نویسندهای پرکار بود. | رماننویس و روزنامهنگار و منتقد ادبی اتریشی. در خانوادهای یهودی متولد شد و هیچگاه پدرش را ندید. برای تحصیل فلسفه و ادبیات آلمانی به دانشگاه وین رفت اما درس را نیمهکاره رها کرد و به ارتش پیوست. تجربیات او در جنگ جهانی اول تاثیری عمیق و ماندگار بر وی گذاشت. همسر اولش درگیر شیزوفرنی شد و روت را درگیر مشکلات عمیق روحی و مالی کرد. در نهایت، این زن در اتاق گاز نازیها جان سپرد. روت پس از چند سال مجددا ازدواج کرد اما در سالهای پایانی عمر نیز درگیر اعتیاد به الکل شد و روزهای سختی را تجربه کرد. اگرچه حتی در این دوران نیز نویسندهای پرکار بود. | ||
روت انحطاط امپراتوری اتریش را پیش از ۱۹۱۴ در رمانهایی نظیر ''ساووا هتل''<ref>''Savoy Hotel'' | روت انحطاط امپراتوری اتریش را پیش از ۱۹۱۴ در رمانهایی نظیر ''ساووا هتل''<ref>''Savoy Hotel'' | ||
</ref> ( | </ref> (۱۹۲۴م)، ''مارش رادتسکی''<ref>''Radetzky March/The Radetsky March ''</ref> (۱۹۳۲م)، و پس از مهاجرت به پاریس در ۱۹۳۳م، ''صد روز''<ref>''Die hundert Tage/The Hundred Days''</ref> (۱۹۳۶م) شرح داد. در دهۀ ۱۹۲۰م در چند پایتخت اروپایی به روزنامهنگاری پرداخت. روت در رمانهایش ردهبندی ساده را نقض میکرد و از گروههای ادبی عصر خود نیز فاصله میگرفت. مهمترین اثری که باعث ماندگاری نام وی در عرصهی ادبیات شده، رمان سترگ مارش رادتسکی است. روت در این اثر با استفاده از روایت دوران اوج و افول یک خانواده، انحطاط امپراتوری اتریش را با مهارت تصویر میکند. این رمان از نخستین نمونههای آثاری است که روایت داستانی خیالی را با وقایع تاریخی ترکیب میکنند. [[بارگاس یوسا، ماریو|ماریو بارگاس یوسا]] از ستایشگران این رمان است و اذعان کرده که در نوشتن ''سور بز'' از این اثر الهام گرفته است. نشر نو این رمان را با ترجمهی محمد همتی به فارسی چاپ کرده است. | ||
| | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۲۵
| یوزف روت Joseph Roth | |
|---|---|
| زادروز |
۱۸۹۴م |
| درگذشت | ۱۹۳۹م |
| ملیت | اتریشی |
| شغل و تخصص اصلی | رمان نویس |
| شغل و تخصص های دیگر | منتقد |
| آثار | ساووا هتل (۱۹۲۴)؛ راهپیمایی رادتسکی (۱۹۳۲) |
| گروه مقاله | ادبیات غرب |

روت، یوزِف (۱۸۹۴ـ۱۹۳۹م)(Roth, Joseph)
رماننویس و روزنامهنگار و منتقد ادبی اتریشی. در خانوادهای یهودی متولد شد و هیچگاه پدرش را ندید. برای تحصیل فلسفه و ادبیات آلمانی به دانشگاه وین رفت اما درس را نیمهکاره رها کرد و به ارتش پیوست. تجربیات او در جنگ جهانی اول تاثیری عمیق و ماندگار بر وی گذاشت. همسر اولش درگیر شیزوفرنی شد و روت را درگیر مشکلات عمیق روحی و مالی کرد. در نهایت، این زن در اتاق گاز نازیها جان سپرد. روت پس از چند سال مجددا ازدواج کرد اما در سالهای پایانی عمر نیز درگیر اعتیاد به الکل شد و روزهای سختی را تجربه کرد. اگرچه حتی در این دوران نیز نویسندهای پرکار بود.
روت انحطاط امپراتوری اتریش را پیش از ۱۹۱۴ در رمانهایی نظیر ساووا هتل[۱] (۱۹۲۴م)، مارش رادتسکی[۲] (۱۹۳۲م)، و پس از مهاجرت به پاریس در ۱۹۳۳م، صد روز[۳] (۱۹۳۶م) شرح داد. در دهۀ ۱۹۲۰م در چند پایتخت اروپایی به روزنامهنگاری پرداخت. روت در رمانهایش ردهبندی ساده را نقض میکرد و از گروههای ادبی عصر خود نیز فاصله میگرفت. مهمترین اثری که باعث ماندگاری نام وی در عرصهی ادبیات شده، رمان سترگ مارش رادتسکی است. روت در این اثر با استفاده از روایت دوران اوج و افول یک خانواده، انحطاط امپراتوری اتریش را با مهارت تصویر میکند. این رمان از نخستین نمونههای آثاری است که روایت داستانی خیالی را با وقایع تاریخی ترکیب میکنند. ماریو بارگاس یوسا از ستایشگران این رمان است و اذعان کرده که در نوشتن سور بز از این اثر الهام گرفته است. نشر نو این رمان را با ترجمهی محمد همتی به فارسی چاپ کرده است.