بایوس، میشائیل: تفاوت میان نسخهها
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
}} | }} | ||
(نام اصلی در فرانسه: میشل دو بِی<ref>Michel de Bay</ref>) متکلم<ref>theologian</ref> کاتولیک فلاندری. استاد مطالعات کتاب مقدس<ref>biblical studies</ref> و رئیس دانشگاه لووَن<ref>University of Louvain</ref> (در بلژیک) بود، و با طرح ادعاهای بحثانگیز به شهرت رسید. او میگفت انسان از خود هیچ اختیاری ندارد و تباهی چنان در سرشت انسان نهفته است که نه با عمل صالح بلکه فقط با ایمان خالصانه و لطف خداوند میتوان به رستگاری رسید. چون آرای او با عقاید مرسوم همخوانی نداشت، دو بار بهسبب عقاید کذب و بدعتآمیز محکوم شد. با این همه، عقایدش تأثیر فراوانی در آیین یانسن<ref>Jansenism</ref> گذاشتند. بایوس در مِلون<ref>Melun</ref> بهدنیا آمد. در دانشگاه لوون الهیات خواند و در ۱۵۵۲ استاد و در ۱۵۷۵م رئیس همان دانشگاه شد. در ۱۵۶۳م نمایندهای در شورای ترانت<ref>Council of Trent</ref> بود. تألیفات وی دربارۀ اختیار، گناهکاری، و برائت، که ملهم از نوشتههای اوگوستین هیپویی قدیس<ref>St Augustine of Hippo</ref> بود و در ۱۵۶۳ـ۱۵۶۴م انتشار یافت، در تضاد آشکار با عقایدی بود که در شورای ترانت به رسمیت شناخته شد. پاپ پیوس پنجم<ref>Pope Pius V</ref> در نامهای رسمی با عنوان ''همۀ دردها''<ref>Exomnibus afflictionibus</ref> (۱۵۶۷م) و پاپ گرگوریوس سیزدهم<ref>Pope Gregory XIII</ref> نیز در ۱۵۸۰م آرای بایوس را بدعت دانستند و محکوم کردند. یسوعیان<ref>Jesuits</ref> نیز به رهبری روبرتو بلّارمینو<ref> Robert Bellarmine</ref> سرسختانه از آثار او انتقاد کردند. | (نام اصلی در فرانسه: میشل دو بِی<ref>Michel de Bay</ref>) متکلم<ref>theologian</ref> کاتولیک فلاندری. استاد مطالعات کتاب مقدس<ref>biblical studies</ref> و رئیس دانشگاه لووَن<ref>University of Louvain</ref> (در بلژیک) بود، و با طرح ادعاهای بحثانگیز به شهرت رسید. او میگفت انسان از خود هیچ اختیاری ندارد و تباهی چنان در سرشت انسان نهفته است که نه با عمل صالح بلکه فقط با ایمان خالصانه و لطف خداوند میتوان به رستگاری رسید. چون آرای او با عقاید مرسوم همخوانی نداشت، دو بار بهسبب عقاید کذب و بدعتآمیز محکوم شد. با این همه، عقایدش تأثیر فراوانی در آیین یانسن<ref>Jansenism</ref> گذاشتند. بایوس در مِلون<ref>Melun</ref> بهدنیا آمد. در دانشگاه لوون الهیات خواند و در ۱۵۵۲ استاد و در ۱۵۷۵م رئیس همان دانشگاه شد. در ۱۵۶۳م نمایندهای در شورای ترانت<ref>Council of Trent</ref> بود. تألیفات وی دربارۀ اختیار، گناهکاری، و برائت، که ملهم از نوشتههای اوگوستین هیپویی قدیس<ref>St Augustine of Hippo</ref> بود و در ۱۵۶۳ـ۱۵۶۴م انتشار یافت، در تضاد آشکار با عقایدی بود که در شورای ترانت به رسمیت شناخته شد. پاپ پیوس پنجم<ref>Pope Pius V</ref> در نامهای رسمی با عنوان ''همۀ دردها''<ref>''Exomnibus afflictionibus''</ref> (۱۵۶۷م) و پاپ گرگوریوس سیزدهم<ref>Pope Gregory XIII</ref> نیز در ۱۵۸۰م آرای بایوس را بدعت دانستند و محکوم کردند. یسوعیان<ref>Jesuits</ref> نیز به رهبری روبرتو بلّارمینو<ref> Robert Bellarmine</ref> سرسختانه از آثار او انتقاد کردند. | ||
| |
نسخهٔ کنونی تا ۱ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۸
بایوس، میشائیل (۱۵۱۳ـ۱۵۸۹م)(Baius, Michael)
میشائیل بایوس Michael Baius | |
---|---|
زادروز |
1513م |
درگذشت | 1589م |
ملیت | فلاندری |
شغل و تخصص اصلی | متکلم |
گروه مقاله | فلسفه; منطق و کلام |
(نام اصلی در فرانسه: میشل دو بِی[۱]) متکلم[۲] کاتولیک فلاندری. استاد مطالعات کتاب مقدس[۳] و رئیس دانشگاه لووَن[۴] (در بلژیک) بود، و با طرح ادعاهای بحثانگیز به شهرت رسید. او میگفت انسان از خود هیچ اختیاری ندارد و تباهی چنان در سرشت انسان نهفته است که نه با عمل صالح بلکه فقط با ایمان خالصانه و لطف خداوند میتوان به رستگاری رسید. چون آرای او با عقاید مرسوم همخوانی نداشت، دو بار بهسبب عقاید کذب و بدعتآمیز محکوم شد. با این همه، عقایدش تأثیر فراوانی در آیین یانسن[۵] گذاشتند. بایوس در مِلون[۶] بهدنیا آمد. در دانشگاه لوون الهیات خواند و در ۱۵۵۲ استاد و در ۱۵۷۵م رئیس همان دانشگاه شد. در ۱۵۶۳م نمایندهای در شورای ترانت[۷] بود. تألیفات وی دربارۀ اختیار، گناهکاری، و برائت، که ملهم از نوشتههای اوگوستین هیپویی قدیس[۸] بود و در ۱۵۶۳ـ۱۵۶۴م انتشار یافت، در تضاد آشکار با عقایدی بود که در شورای ترانت به رسمیت شناخته شد. پاپ پیوس پنجم[۹] در نامهای رسمی با عنوان همۀ دردها[۱۰] (۱۵۶۷م) و پاپ گرگوریوس سیزدهم[۱۱] نیز در ۱۵۸۰م آرای بایوس را بدعت دانستند و محکوم کردند. یسوعیان[۱۲] نیز به رهبری روبرتو بلّارمینو[۱۳] سرسختانه از آثار او انتقاد کردند.