برندا میلنر (1918- ) (Brenda Milner): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
والدین برندا میلنر او را برای تحصیل به مدرسه ویتینگتون<ref>Withington School</ref> فرستادند که از مدارس خوب به شمار میرفت. او جدای از علاقهاش به روانشناسی، عاشق کیمبریح بود و موفق شد از مدرسه ویتینگتون به نیونهام کالج کیمبریج<ref>Newnham College, Cambridge</ref> راه یابد تا آنجا ریاضیات بخواند. اما پس از آنکه پی برد به حد کافی برای ریاضیات مستعد نیست، رشتهاش را به روانشناسی تغییر داد و در 1939، در رشتۀ روانشناسی تجربی<ref>experimental psychology</ref> مدرک کارشناسی گرفت. در آغاز جنگ جهانی دوم و در شرایطی که در یک پایگاه رادار کار میکرد، با پیتر میلنر<ref>Peter Milner</ref> آشنا شد و این آشنایی به ازدواج انجامید. شوهرش به کانادا<ref>Canada </ref> دعوت شد تا آنجا مقدمات تحقیقات اتمی<ref>atomic research</ref> کانادا را فراهم سازد. آن دو به مونترآل<ref>Montreal</ref> رفتند و در دانشگاه مونترآل<ref>University of Montreal</ref>، که دپارتمان روانشناسی تازه تأسیسی داشت، جایگاهی به برندا میلنر داده شد. در ژوئن 1950، به عنوان دانشجو برای مطالعه و تحقیق بیماران پن فیلد<ref>Penfield</ref>، به مرکز عصبشناسی آنجا رفت و روی برخی بیماران گه صرع گیجگاهی داشتند، تحقیق کرد. در آن زمان، تمام جراحیهای صرع روی یک نیمکرۀ مغز انجام میشد. بسیاری از بیمارانی که در سمت چپ مغزشان اختلال داشتند، پیش او میرفتند و میگفتند که مشکلاتی در حافظۀ خود دارند. و آن هنگام بود که او ترغیب شد در تحقیقاتش، روی حافظه و مکانیسمهای آن متمرکز شود. چرا که مکانیسمهای حافظه و مطالعۀ لوب گیجگاهی ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. او طی تحصیلاتش، شاگرد [[دونالد اولدینگ هب|دونالد اولدینگ هِب]]<ref>Donald Olding Hebb</ref> و [[پن فیلد، ویلدر گریوز (۱۸۹۱ـ۱۹۷۶)|ویلدر پن فیلد]]<ref>Wilder Penfield</ref> - دو تن از بزرگترین نظریهپردازان حافظه - بود و دونالد هِب مشاور دورۀ دکترایش بود. | والدین برندا میلنر او را برای تحصیل به مدرسه ویتینگتون<ref>Withington School</ref> فرستادند که از مدارس خوب به شمار میرفت. او جدای از علاقهاش به روانشناسی، عاشق کیمبریح بود و موفق شد از مدرسه ویتینگتون به نیونهام کالج کیمبریج<ref>Newnham College, Cambridge</ref> راه یابد تا آنجا ریاضیات بخواند. اما پس از آنکه پی برد به حد کافی برای ریاضیات مستعد نیست، رشتهاش را به روانشناسی تغییر داد و در 1939، در رشتۀ روانشناسی تجربی<ref>experimental psychology</ref> مدرک کارشناسی گرفت. در آغاز جنگ جهانی دوم و در شرایطی که در یک پایگاه رادار کار میکرد، با پیتر میلنر<ref>Peter Milner</ref> آشنا شد و این آشنایی به ازدواج انجامید. شوهرش به کانادا<ref>Canada </ref> دعوت شد تا آنجا مقدمات تحقیقات اتمی<ref>atomic research</ref> کانادا را فراهم سازد. آن دو به مونترآل<ref>Montreal</ref> رفتند و در دانشگاه مونترآل<ref>University of Montreal</ref>، که دپارتمان روانشناسی تازه تأسیسی داشت، جایگاهی به برندا میلنر داده شد. در ژوئن 1950، به عنوان دانشجو برای مطالعه و تحقیق بیماران پن فیلد<ref>Penfield</ref>، به مرکز عصبشناسی آنجا رفت و روی برخی بیماران گه صرع گیجگاهی داشتند، تحقیق کرد. در آن زمان، تمام جراحیهای صرع روی یک نیمکرۀ مغز انجام میشد. بسیاری از بیمارانی که در سمت چپ مغزشان اختلال داشتند، پیش او میرفتند و میگفتند که مشکلاتی در حافظۀ خود دارند. و آن هنگام بود که او ترغیب شد در تحقیقاتش، روی حافظه و مکانیسمهای آن متمرکز شود. چرا که مکانیسمهای حافظه و مطالعۀ لوب گیجگاهی ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. او طی تحصیلاتش، شاگرد [[دونالد اولدینگ هب|دونالد اولدینگ هِب]]<ref>Donald Olding Hebb</ref> و [[پن فیلد، ویلدر گریوز (۱۸۹۱ـ۱۹۷۶)|ویلدر پن فیلد]]<ref>Wilder Penfield</ref> - دو تن از بزرگترین نظریهپردازان حافظه - بود و دونالد هِب مشاور دورۀ دکترایش بود. | ||
----<br /><references /> | ----<br /><references /> | ||
[[رده:روانشناسی و روانپزشکی]] | |||
[[رده:اشخاص و اماکن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۸ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۰
برندا میلنر (Brenda Milner) | |
---|---|
زادروز |
منچستر انگلستان 1918م |
ملیت | بریتانیایی- کانادایی |
تحصیلات و محل تحصیل | مدرک کارشناسی در 1939، در رشتۀ روانشناسی تجربی |
شغل و تخصص اصلی | روانشناس |
شغل و تخصص های دیگر | نوروسایکولوژیست (عصب روانشناس) |
گروه مقاله | روانشناسی و روانپزشکی |
جوایز و افتخارات | به عنوان بنیانگذار عصب روانشناسی شناخته می شود |
برندا میلنر (1918- ) (Brenda Milner)
(با نام اصلی برندا لانگفورد[۱]) نوروسایکولوژیست (عصب روانشناس)[۲] بریتانیایی- کانادایی که به عنوان بنیانگذار عصب روانشناسی[۳] شناخته میشود. او که سهم بسیاری در تحقیق و پژوهش در این زمینه داشته است، اکنون با بیش از صد سال سن همچنان به کارش ادامه میدهد. در حال حاضر، دکتر برندا میلنر استاد دپارتمان نورولوژی[۴] و نوروجراحی[۵] در دانشگاه مک گیل[۶] و نیز استاد روانشناسی در انستیتوی نورولوژی مونترآل[۷] کاناداست. کار کنونی او تا حد زیادی متمرکز است بر اینکه چگونه نیمکره[۸] های چپ و راست مغز بر همدیگر تعامل دارند. او همچنین به مطالعه و بررسی مسیرهای عصبی درگیر در عمل یادگیری زبان نیز مشغول است.
خانم برندا میلنر در منچستر[۹] انگلستان[۱۰] متولد شد. پدرش (ساموئل لانگفورد[۱۱]) منتقد موسیقی، روزنامهنگار، و دبیر و 23 سال از مادرش بزرگتر بود. مادرش اهل بیرمنگام انگلیس بود و در منچستر شغل اداری داشت. او برای آموزش دیدن آواز نزد پدرش میرفت. اگرچه والدین مادرش در کار موسیقی بودند، اما مادرش هیچ علاقهای به موسیقی نداشت. طی شیوع آنفلوآنزا[۱۲] در 1918، او و مادرش به این بیماری مبتلا شدند. با شیوع آن، بین 20 تا 40 میلیون نفر جان باختند (رقمی بیش از آمار کشته شدگان جنگ جهانی اول[۱۳])، اما آن دو جان سالم به در بردند.
والدین برندا میلنر او را برای تحصیل به مدرسه ویتینگتون[۱۴] فرستادند که از مدارس خوب به شمار میرفت. او جدای از علاقهاش به روانشناسی، عاشق کیمبریح بود و موفق شد از مدرسه ویتینگتون به نیونهام کالج کیمبریج[۱۵] راه یابد تا آنجا ریاضیات بخواند. اما پس از آنکه پی برد به حد کافی برای ریاضیات مستعد نیست، رشتهاش را به روانشناسی تغییر داد و در 1939، در رشتۀ روانشناسی تجربی[۱۶] مدرک کارشناسی گرفت. در آغاز جنگ جهانی دوم و در شرایطی که در یک پایگاه رادار کار میکرد، با پیتر میلنر[۱۷] آشنا شد و این آشنایی به ازدواج انجامید. شوهرش به کانادا[۱۸] دعوت شد تا آنجا مقدمات تحقیقات اتمی[۱۹] کانادا را فراهم سازد. آن دو به مونترآل[۲۰] رفتند و در دانشگاه مونترآل[۲۱]، که دپارتمان روانشناسی تازه تأسیسی داشت، جایگاهی به برندا میلنر داده شد. در ژوئن 1950، به عنوان دانشجو برای مطالعه و تحقیق بیماران پن فیلد[۲۲]، به مرکز عصبشناسی آنجا رفت و روی برخی بیماران گه صرع گیجگاهی داشتند، تحقیق کرد. در آن زمان، تمام جراحیهای صرع روی یک نیمکرۀ مغز انجام میشد. بسیاری از بیمارانی که در سمت چپ مغزشان اختلال داشتند، پیش او میرفتند و میگفتند که مشکلاتی در حافظۀ خود دارند. و آن هنگام بود که او ترغیب شد در تحقیقاتش، روی حافظه و مکانیسمهای آن متمرکز شود. چرا که مکانیسمهای حافظه و مطالعۀ لوب گیجگاهی ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. او طی تحصیلاتش، شاگرد دونالد اولدینگ هِب[۲۳] و ویلدر پن فیلد[۲۴] - دو تن از بزرگترین نظریهپردازان حافظه - بود و دونالد هِب مشاور دورۀ دکترایش بود.
- ↑ Brenda Langford
- ↑ neuropsychologist
- ↑ "the founder of neuropsychology"
- ↑ Neurology
- ↑ Neurosurgery
- ↑ McGill University
- ↑ Montreal Neurological Institute
- ↑ hemisphere
- ↑ Manchester
- ↑ England
- ↑ Samuel Langford
- ↑ influenza
- ↑ World War I
- ↑ Withington School
- ↑ Newnham College, Cambridge
- ↑ experimental psychology
- ↑ Peter Milner
- ↑ Canada
- ↑ atomic research
- ↑ Montreal
- ↑ University of Montreal
- ↑ Penfield
- ↑ Donald Olding Hebb
- ↑ Wilder Penfield