Automoderated users، رباتها، دیوانسالاران، checkuser، مدیران رابط کاربری، moderation، Moderators، پنهانگران، مدیران، userexport، سرویراستار
۴۷٬۲۳۸
ویرایش
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۷: | خط ۷: | ||
'''دورۀ اوتونی<ref>Ottonian</ref>'''. بسیاری از دستساختههای پیشتاریخی بین سالهای ۹۵۰، ۱۰۵۰م در نواحی مختلف آلمان کشف شده، و گنجینهای از [[سلتی، هنر|هنر سلتی]]<ref>Celtic</ref> برجا مانده است؛ لیکن در دورۀ اوتونی بود که شیوۀ خاص هنر ملی شکل گرفت. این شیوه از هنرهای پیش از خود، [[کارولنژی، هنر|هنر کارولنژی]]<ref>Carolingian</ref> و [[بیزانسی، هنر|بیزانس]]<ref>Byzantine</ref> مایه گرفت، لیکن قابلیتهای خاص خود را یافت. | '''دورۀ اوتونی<ref>Ottonian</ref>'''. بسیاری از دستساختههای پیشتاریخی بین سالهای ۹۵۰، ۱۰۵۰م در نواحی مختلف آلمان کشف شده، و گنجینهای از [[سلتی، هنر|هنر سلتی]]<ref>Celtic</ref> برجا مانده است؛ لیکن در دورۀ اوتونی بود که شیوۀ خاص هنر ملی شکل گرفت. این شیوه از هنرهای پیش از خود، [[کارولنژی، هنر|هنر کارولنژی]]<ref>Carolingian</ref> و [[بیزانسی، هنر|بیزانس]]<ref>Byzantine</ref> مایه گرفت، لیکن قابلیتهای خاص خود را یافت. | ||
'''قرون وسطا (قرنهای ۱۲ و ۱۳م)'''. در قرن ۱۲م، فعالیت هنریِ چندانی به وقوع نپیوست، هرچند کندهکاری صخرهایِ ''خاکسپاری''<ref>''The Deposition''</ref> مسیح در اکسترنشتاین<ref>Externsteine</ref>، نزدیک [[دتمولد|دِتمولد]]<ref>Detmold</ref> (۱۲۱۵م)، دستاوردی فوقالعاده بهشمار میآید. در آغاز قرن ۱۳م، شیوۀ گوتیک فرانسه به آلمان آمد. مهمترین یادمانهای این شیوه، مجموعه پیکرههایی است (متعلق به ۱۲۳۰ و ۱۲۵۰م) که کلیساهای جامع فرایبورگ<ref>Freiburg</ref>، [[بامبرگ]]<ref>Bamberg</ref>، ناومبورگ<ref>Naumburg</ref>، [[استراسبورگ]]<ref>Strasbourg</ref>، [[پادربورن|پادِربورن]]<ref>Paderborn</ref>، و [[مونستر]]<ref>Münster</ref> را مزین کردهاند. ''سوار بامبرگ''<ref>''Bamberg Rider''</ref> در کلیسای جامع بامبرگ (اواخر قرن ۱۳م)، پیکرهای است سوار بر اسب و بدون تکیهگاه<ref>free-standing</ref> که از بدیعترین مجسمههای این دوره بهشمار میآید. در طول قرن ۱۴م بود که نقاشی به شیوۀ گوتیک بینالمللی<ref>International Gothic</ref> شکوفا شد. این شیوۀ فاخر و درباری در بیشتر کشورهای اروپایی رواج یافت، ولی از آغاز قرن ۱۵م گونههای متمایز و محلی آن به وسیلۀ هنرمندان آلمانی شکل گرفت؛ این هنرمندان عبارتاند از برترام فون میندن<ref>Bertram von Minden</ref> (ح ۱۳۴۵ـ۱۴۱۵م) و کنراد فون زوست<ref>Konrad von Soest</ref> (ح ۱۳۷۸ـ۱۴۱۵م) در [[وستفالی]]<ref>Westphalia</ref>؛ [[لوخنر، اشتفان (ح ۱۴۰۰ـ۱۴۵۱م)|اشتفان لوخنر]]<ref>Stephan Lochner</ref> در کلن<ref>Cologne</ref>؛ و [[فرانکه، مایستر|مایستر فرانکه]]<ref>Meister Franke</ref> در هامبورگ. نسل دوم نقاشان قرن ۱۵م، نقاشانی همچون هانس پلیدنورف<ref>Hans Pleydenwurff</ref> (ح ۱۴۲۰ـ۱۴۷۲م)، میکائیل ولگموت<ref>Michael Wolgemut</ref> (ح ۱۴۳۴ـ۱۵۱۹) در [[نورنبرگ]]<ref>Nuremberg</ref>، لوکاس موزِر<ref>Lucas Moser</ref> (ح ۱۴۳۰م فعالیت هنری داشت)، و [[هولباین (مهین)، هانس (ح ۱۴۶۴م ـ۱۵۲۴)|هولباین مهتر]]<ref>Holbein the Elder</ref> در اسوابیا<ref>Swabia</ref>، [[مولتشر، هانس (۱۴۰۰ـ۱۴۶۷م)|هانس مولتشر]]<ref>Hans Multscher</ref> (ح ۱۴۰۰ـ۱۴۶۷م) در [[اولم]]<ref>Ulm</ref>، [[پاخر، میخائیل|میخائیل پاخر]]<ref>Michael Pacher</ref> (ح ۱۴۳۵ـ۱۴۹۸م) در [[باواریا]]، کنراد لایب<ref>Konrad Laib</ref> (فعال از ۱۴۴۰ تا ۱۴۶۰م) در اتریش، [[ویتس، کنراد (ح ۱۴۰۰ـ ح ۱۴۴۵م)|کنراد ویتس]]<ref>Konrad Witz</ref> در سوئیس، و [[ | '''قرون وسطا (قرنهای ۱۲ و ۱۳م)'''. در قرن ۱۲م، فعالیت هنریِ چندانی به وقوع نپیوست، هرچند کندهکاری صخرهایِ ''خاکسپاری''<ref>''The Deposition''</ref> مسیح در اکسترنشتاین<ref>Externsteine</ref>، نزدیک [[دتمولد|دِتمولد]]<ref>Detmold</ref> (۱۲۱۵م)، دستاوردی فوقالعاده بهشمار میآید. در آغاز قرن ۱۳م، شیوۀ گوتیک فرانسه به آلمان آمد. مهمترین یادمانهای این شیوه، مجموعه پیکرههایی است (متعلق به ۱۲۳۰ و ۱۲۵۰م) که کلیساهای جامع فرایبورگ<ref>Freiburg</ref>، [[بامبرگ]]<ref>Bamberg</ref>، ناومبورگ<ref>Naumburg</ref>، [[استراسبورگ]]<ref>Strasbourg</ref>، [[پادربورن|پادِربورن]]<ref>Paderborn</ref>، و [[مونستر]]<ref>Münster</ref> را مزین کردهاند. ''سوار بامبرگ''<ref>''Bamberg Rider''</ref> در کلیسای جامع بامبرگ (اواخر قرن ۱۳م)، پیکرهای است سوار بر اسب و بدون تکیهگاه<ref>free-standing</ref> که از بدیعترین مجسمههای این دوره بهشمار میآید. در طول قرن ۱۴م بود که نقاشی به شیوۀ گوتیک بینالمللی<ref>International Gothic</ref> شکوفا شد. این شیوۀ فاخر و درباری در بیشتر کشورهای اروپایی رواج یافت، ولی از آغاز قرن ۱۵م گونههای متمایز و محلی آن به وسیلۀ هنرمندان آلمانی شکل گرفت؛ این هنرمندان عبارتاند از برترام فون میندن<ref>Bertram von Minden</ref> (ح ۱۳۴۵ـ۱۴۱۵م) و کنراد فون زوست<ref>Konrad von Soest</ref> (ح ۱۳۷۸ـ۱۴۱۵م) در [[وستفالی]]<ref>Westphalia</ref>؛ [[لوخنر، اشتفان (ح ۱۴۰۰ـ۱۴۵۱م)|اشتفان لوخنر]]<ref>Stephan Lochner</ref> در کلن<ref>Cologne</ref>؛ و [[فرانکه، مایستر|مایستر فرانکه]]<ref>Meister Franke</ref> در هامبورگ. نسل دوم نقاشان قرن ۱۵م، نقاشانی همچون هانس پلیدنورف<ref>Hans Pleydenwurff</ref> (ح ۱۴۲۰ـ۱۴۷۲م)، میکائیل ولگموت<ref>Michael Wolgemut</ref> (ح ۱۴۳۴ـ۱۵۱۹) در [[نورنبرگ]]<ref>Nuremberg</ref>، لوکاس موزِر<ref>Lucas Moser</ref> (ح ۱۴۳۰م فعالیت هنری داشت)، و [[هولباین (مهین)، هانس (ح ۱۴۶۴م ـ۱۵۲۴)|هولباین مهتر]]<ref>Holbein the Elder</ref> در اسوابیا<ref>Swabia</ref>، [[مولتشر، هانس (۱۴۰۰ـ۱۴۶۷م)|هانس مولتشر]]<ref>Hans Multscher</ref> (ح ۱۴۰۰ـ۱۴۶۷م) در [[اولم]]<ref>Ulm</ref>، [[پاخر، میخائیل|میخائیل پاخر]]<ref>Michael Pacher</ref> (ح ۱۴۳۵ـ۱۴۹۸م) در [[باواریا]]، کنراد لایب<ref>Konrad Laib</ref> (فعال از ۱۴۴۰ تا ۱۴۶۰م) در اتریش، [[ویتس، کنراد (ح ۱۴۰۰ـ ح ۱۴۴۵م)|کنراد ویتس]]<ref>Konrad Witz</ref> در سوئیس، و [[شونگاوئر، مارتین|مارتین شونگاوئر]]<ref>Martin Schongauer</ref> در [[آلزاس]]<ref>Alsace</ref>، که از [[فلاندری، هنر|هنر فلاندر]]<ref>Flandre</ref>، [[بورگونی]]<ref>Burgundy</ref> و رنسانس بسیار تأثیر پذیرفتند. | ||
'''رنسانس قرن ۱۶م'''. اوج شکوفایی آن در ۳۰سالۀ آغازین قرن بود. این دوره شاهد کشمکش سنتهای ریشهدار قرون وسطایی آلمان، برای همسازی با اندیشههای برگرفته از رنسانس ایتالیایی بود، که دستاوردهای سترگی را در هنر آلمان بهبار آورد. فایت اِشئوس<ref>Veit Stoss</ref> و پتر فیشر مهتر<ref>Peter Vischer the Elder</ref> (ح ۱۴۶۰ـ۱۵۲۹م) هر دو از شهر نورنبرگ؛ و تیلمان ریمیشنایدر<ref>Tilman Riemenschneider</ref> از ورتسبورگ<ref>Würzburg</ref>، مجسمهسازان سرآمدی بودند که جامهپردازی تصنعی و زاویهدارِ برگرفته از گوتیک را، با پرداخت بسیار آزادانۀ حرکات اندام و واقعنمایی<ref>naturalism</ref> حالات درآمیختند. فیشر پیکرههای مفرغینی<ref>bronze</ref> را بر آرامگاه امپراتور ماکسیمیلیان<ref>Emperor Maximilian</ref> در [[اینسبروک]]<ref>Innsbruck</ref> ساخت (۱۵۱۳م). در میان نقاشان، [[گرونوالد، ماتیاس (ح ۱۴۷۵م ـ۱۵۲۸)|ماتیاس گرونوالد]]<ref>Matthias Grünewald</ref> هنرمندی بود که نیروی عاطفی را بسیار پرتوان بیان میکرد. بینش اصالتاً قرون وسطایی او دربرابر رنسانس، نفوذناپذیر ماند. با اینحال بزرگترین شخصیت هنری آلمان در این دوران، آلبرشت دورِر از شهر نورِمبرگ، کوشید تا دو شیوۀ آلمانی و ایتالیایی را درهم آمیزد. دورر دو بار به ونیز رفت و از هنر رنسانس آن شهر قویاً تأثیر گرفت، تأثیری که به نقاشیهای او منحصر میگردد. هنرمندان برجستۀ معاصر با دورر، عبارت بودند از هانس هولباین، [[بالدونگ گرین، هانس (۱۴۸۴ـ۱۵۴۵)|هانس بالدونگ گرین]]<ref>Hans Baldung Grien</ref>، [[آلتدورفر، آلبرشت (ح ۱۴۸۰م ـ۱۵۳۸)|آلبرشت آلتدورفر]]<ref>Albrecht Altdorfer</ref>، که از نخستین منظرهپردازان آلمان شناخته شده است. [[کراناخ، لوکاس (۱۴۷۲م ـ۱۵۵۳)|لوکاس کراناخ مهتر]]<ref>Lucas Cranach the Elder</ref>، نقاش تکچهره و صحنههای اساطیری، با هنرش روحیۀ سالهای آغازین قرن ۱۶ را تا میانۀ آن قرن پی گرفت. از دهۀ ۱۵۳۰م به بعد، با شروع نهضت اصلاح دینی<ref>Reformation</ref> فعالیتهای هنری به شدت افول کرد. | '''رنسانس قرن ۱۶م'''. اوج شکوفایی آن در ۳۰سالۀ آغازین قرن بود. این دوره شاهد کشمکش سنتهای ریشهدار قرون وسطایی آلمان، برای همسازی با اندیشههای برگرفته از رنسانس ایتالیایی بود، که دستاوردهای سترگی را در هنر آلمان بهبار آورد. فایت اِشئوس<ref>Veit Stoss</ref> و پتر فیشر مهتر<ref>Peter Vischer the Elder</ref> (ح ۱۴۶۰ـ۱۵۲۹م) هر دو از شهر نورنبرگ؛ و تیلمان ریمیشنایدر<ref>Tilman Riemenschneider</ref> از ورتسبورگ<ref>Würzburg</ref>، مجسمهسازان سرآمدی بودند که جامهپردازی تصنعی و زاویهدارِ برگرفته از گوتیک را، با پرداخت بسیار آزادانۀ حرکات اندام و واقعنمایی<ref>naturalism</ref> حالات درآمیختند. فیشر پیکرههای مفرغینی<ref>bronze</ref> را بر آرامگاه امپراتور ماکسیمیلیان<ref>Emperor Maximilian</ref> در [[اینسبروک]]<ref>Innsbruck</ref> ساخت (۱۵۱۳م). در میان نقاشان، [[گرونوالد، ماتیاس (ح ۱۴۷۵م ـ۱۵۲۸)|ماتیاس گرونوالد]]<ref>Matthias Grünewald</ref> هنرمندی بود که نیروی عاطفی را بسیار پرتوان بیان میکرد. بینش اصالتاً قرون وسطایی او دربرابر رنسانس، نفوذناپذیر ماند. با اینحال بزرگترین شخصیت هنری آلمان در این دوران، آلبرشت دورِر از شهر نورِمبرگ، کوشید تا دو شیوۀ آلمانی و ایتالیایی را درهم آمیزد. دورر دو بار به ونیز رفت و از هنر رنسانس آن شهر قویاً تأثیر گرفت، تأثیری که به نقاشیهای او منحصر میگردد. هنرمندان برجستۀ معاصر با دورر، عبارت بودند از هانس هولباین، [[بالدونگ گرین، هانس (۱۴۸۴ـ۱۵۴۵)|هانس بالدونگ گرین]]<ref>Hans Baldung Grien</ref>، [[آلتدورفر، آلبرشت (ح ۱۴۸۰م ـ۱۵۳۸)|آلبرشت آلتدورفر]]<ref>Albrecht Altdorfer</ref>، که از نخستین منظرهپردازان آلمان شناخته شده است. [[کراناخ، لوکاس (۱۴۷۲م ـ۱۵۵۳)|لوکاس کراناخ مهتر]]<ref>Lucas Cranach the Elder</ref>، نقاش تکچهره و صحنههای اساطیری، با هنرش روحیۀ سالهای آغازین قرن ۱۶ را تا میانۀ آن قرن پی گرفت. از دهۀ ۱۵۳۰م به بعد، با شروع نهضت اصلاح دینی<ref>Reformation</ref> فعالیتهای هنری به شدت افول کرد. | ||
ویرایش