ازیریس: تفاوت میان نسخهها
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[File:11223200.jpg|thumb|ازیریس]]اُزیریس (Osiris) | [[File:11223200.jpg|thumb|ازیریس]]اُزیریس (Osiris) | ||
در اساطیر مصر باستان، خدا<ref>god</ref>ی تجسمبخش نیکی. او پس از کشته شدن به دست سِت<ref>Set | در اساطیر مصر باستان، خدا<ref>god</ref>ی تجسمبخش نیکی. او پس از کشته شدن به دست سِت<ref>Set | ||
</ref>، فرمانروای عالم مردگان شد. براساس باور مصریان، فراعنه مظهر او بودند. خواهر و همسرش ایزیس<ref> Isis</ref>/هاتهور<ref> Hathor </ref> بود که پسرشان هوروس<ref>Horus </ref> را پس از مرگ اُزیریس به طرز معجزهآسایی حامله شد. هوروس سرانجام قاتل پدرش را اسیر کرد. | </ref>، فرمانروای عالم مردگان شد. براساس باور مصریان، فراعنه مظهر او بودند. خواهر و همسرش [[ایزیس]]<ref> Isis</ref>/هاتهور<ref> Hathor </ref> بود که پسرشان [[هوروس]]<ref>Horus </ref> را پس از مرگ اُزیریس به طرز معجزهآسایی حامله شد. هوروس سرانجام قاتل پدرش را اسیر کرد. | ||
'''مرگ و رستاخیز'''. براساس رایجترین روایت، سِت صندوقچهای به نیل افکند و اُزیریس را به دام انداخت، صندوقچه با جریان آب به دریای مدیترانه راه یافت و در بیبلوس<ref>Byblos </ref> در فنیقیه<ref>Phoenicia </ref> به خشکی رسید. زمانی که ایزیس محل جسد را کشف کرد، ست جسد اُزیریس را چهارده قسمت کرد و در سراسر مصر پراکند. ایزیس سرانجام همۀ اجزای بدن او را یافت و آنها را گرد آورد (بهجز شرمگاهش، که ماهیان آن را خورده بودند). در روایت دیگر، ایزیس در هر یک از استراحتگاهها معبدی بنا کرد و با این کار قدرت اُزیریس را در همه جای زمین پراکند. به روایتی دیگر، ایزیس به کمک مادرش، نوت<ref>Nut </ref>، اجزای بدن او را کنار هم قرار داد و به این ترتیب اولین مومیایی را ساخت. آنوبیس<ref>Anubis </ref>، خدایی با سر شغال، و چند خدای دیگر با مردگان و حیات پس از مرگ مرتبط بودند؛ پس از آن که هوروس انتقام پدرش را گرفت، اُزیریس قدرتهای زمینی خود را به پسرش انتقال داد و خود در جهان مردگان انزوا گزید. | '''مرگ و رستاخیز'''. براساس رایجترین روایت، سِت صندوقچهای به نیل افکند و اُزیریس را به دام انداخت، صندوقچه با جریان آب به دریای مدیترانه راه یافت و در [[بیبلوس]]<ref>Byblos </ref> در [[فنیقیه]]<ref>Phoenicia </ref> به خشکی رسید. زمانی که ایزیس محل جسد را کشف کرد، ست جسد اُزیریس را چهارده قسمت کرد و در سراسر مصر پراکند. ایزیس سرانجام همۀ اجزای بدن او را یافت و آنها را گرد آورد (بهجز شرمگاهش، که ماهیان آن را خورده بودند). در روایت دیگر، ایزیس در هر یک از استراحتگاهها معبدی بنا کرد و با این کار قدرت اُزیریس را در همه جای زمین پراکند. به روایتی دیگر، ایزیس به کمک مادرش، [[نوت]]<ref>Nut </ref>، اجزای بدن او را کنار هم قرار داد و به این ترتیب اولین مومیایی را ساخت. [[آنوبیس]]<ref>Anubis </ref>، خدایی با سر شغال، و چند خدای دیگر با مردگان و حیات پس از مرگ مرتبط بودند؛ پس از آن که هوروس انتقام پدرش را گرفت، اُزیریس قدرتهای زمینی خود را به پسرش انتقال داد و خود در جهان مردگان انزوا گزید. | ||
'''تحولات کیش اُزیریس'''. اُزیریس احتمالاً منشأ سوری<ref>Syria </ref> داشته و صورتی از خدای نباتات بوده است که همهساله میمیرد و بار دیگر زنده میشود؛ دو روایت از مرگ اُزیریس با نیل مرتبطاند که منشأ اصلی سیل و رستنیها در مصر بهشمار میرود. اسطورۀ مرگ و رستاخیز او در مقام فرمانروای مردگان در زمان سلطنت دودمان پنجم، حدود ۲۵۵۰پم، در دلتا<ref>Delta </ref>ی نیل در میان مصریان رواج داشت. در زمان سلطنت میانه<ref>Middle Kingdom</ref>، حدود ۲۰۴۰ـ۱۶۴۰پم، تصور همذات بودن اُزیریس با مقام سلطنت شامل مردم عادی نیز میشد، چنانکه قبل از نام همۀ مردگان کلمۀ اُزیریس را میگذاشتند. زمانی که آیین اُزیریس به مصر علیا<ref> Upper Egypt </ref> رسید، آبیدوس<ref>Abydos </ref> پرستشگاه اصلی بود، که مقبرۀ زِر<ref>Zer </ref>، سومین شاه دودمان یکم، را در آنجا مقبرۀ اُزیریس هم میدانستند. در دورۀ متأخر<ref>Late period </ref>، از حدود ۶۶۶پم، اُزیریس بهصورت خدای اصلی درآمد و حتی آمون ـ رع<ref>Amun-Ra</ref>، فرمانروای جهان، را تحتالشعاع قرار داد. بطلمیوس اول<ref> Ptolemy I</ref> با هدف متحد کردن رعایای مصری و یونانی، واژۀ سِراپیس<ref> Serapis </ref> را با ادغام اُزیریس و آپیس<ref>Apis </ref>، گاو ـ خدای ممفیس<ref>Memphis </ref>، رواج داد، گاوی که مردگان را به آرامگاهشان انتقال میداد و آیینش عناصری از زئوس<ref>Zeus</ref> و هادِس<ref> Hades </ref> را شامل میشد. سراپیوم<ref>Serapeum</ref>، بزرگترین معبد سراپیس، در اسکندریه واقع بود. کیش اُزیریس و ایزیس بعدها در روم پیروانی یافت. | '''تحولات کیش اُزیریس'''. اُزیریس احتمالاً منشأ سوری<ref>Syria </ref> داشته و صورتی از خدای نباتات بوده است که همهساله میمیرد و بار دیگر زنده میشود؛ دو روایت از مرگ اُزیریس با نیل مرتبطاند که منشأ اصلی سیل و رستنیها در مصر بهشمار میرود. اسطورۀ مرگ و رستاخیز او در مقام فرمانروای مردگان در زمان سلطنت دودمان پنجم، حدود ۲۵۵۰پم، در دلتا<ref>Delta </ref>ی نیل در میان مصریان رواج داشت. در زمان سلطنت میانه<ref>Middle Kingdom</ref>، حدود ۲۰۴۰ـ۱۶۴۰پم، تصور همذات بودن اُزیریس با مقام سلطنت شامل مردم عادی نیز میشد، چنانکه قبل از نام همۀ مردگان کلمۀ اُزیریس را میگذاشتند. زمانی که آیین اُزیریس به مصر علیا<ref> Upper Egypt </ref> رسید، [[آبیدوس (مصر)|آبیدوس]]<ref>Abydos </ref> پرستشگاه اصلی بود، که مقبرۀ زِر<ref>Zer </ref>، سومین شاه دودمان یکم، را در آنجا مقبرۀ اُزیریس هم میدانستند. در دورۀ متأخر<ref>Late period </ref>، از حدود ۶۶۶پم، اُزیریس بهصورت خدای اصلی درآمد و حتی [[آمون]] ـ [[رع]]<ref>Amun-Ra</ref>، فرمانروای جهان، را تحتالشعاع قرار داد. بطلمیوس اول<ref> Ptolemy I</ref> با هدف متحد کردن رعایای مصری و یونانی، واژۀ [[سراپیس|سِراپیس]]<ref> Serapis </ref> را با ادغام اُزیریس و [[آپیس]]<ref>Apis </ref>، گاو ـ خدای [[ممفیس، شهر باستانی|ممفیس]]<ref>Memphis </ref>، رواج داد، گاوی که مردگان را به آرامگاهشان انتقال میداد و آیینش عناصری از [[زیوس|زئوس]]<ref>Zeus</ref> و [[هادس|هادِس]]<ref> Hades </ref> را شامل میشد. سراپیوم<ref>Serapeum</ref>، بزرگترین معبد سراپیس، در [[اسکندریه]] واقع بود. کیش اُزیریس و ایزیس بعدها در روم پیروانی یافت. | ||
'''نشانهها'''. اُزیریس را در هیئت شاهی مرده و ریشو، به رنگ سیاه یا سبز تصویر کردهاند که کفنی بر تن و تاج هاتف مصر علیا را بر سر و عصا و گندمکوبی در دست دارد. | '''نشانهها'''. اُزیریس را در هیئت شاهی مرده و ریشو، به رنگ سیاه یا سبز تصویر کردهاند که کفنی بر تن و تاج هاتف مصر علیا را بر سر و عصا و گندمکوبی در دست دارد. |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۲
اُزیریس (Osiris)
در اساطیر مصر باستان، خدا[۱]ی تجسمبخش نیکی. او پس از کشته شدن به دست سِت[۲]، فرمانروای عالم مردگان شد. براساس باور مصریان، فراعنه مظهر او بودند. خواهر و همسرش ایزیس[۳]/هاتهور[۴] بود که پسرشان هوروس[۵] را پس از مرگ اُزیریس به طرز معجزهآسایی حامله شد. هوروس سرانجام قاتل پدرش را اسیر کرد.
مرگ و رستاخیز. براساس رایجترین روایت، سِت صندوقچهای به نیل افکند و اُزیریس را به دام انداخت، صندوقچه با جریان آب به دریای مدیترانه راه یافت و در بیبلوس[۶] در فنیقیه[۷] به خشکی رسید. زمانی که ایزیس محل جسد را کشف کرد، ست جسد اُزیریس را چهارده قسمت کرد و در سراسر مصر پراکند. ایزیس سرانجام همۀ اجزای بدن او را یافت و آنها را گرد آورد (بهجز شرمگاهش، که ماهیان آن را خورده بودند). در روایت دیگر، ایزیس در هر یک از استراحتگاهها معبدی بنا کرد و با این کار قدرت اُزیریس را در همه جای زمین پراکند. به روایتی دیگر، ایزیس به کمک مادرش، نوت[۸]، اجزای بدن او را کنار هم قرار داد و به این ترتیب اولین مومیایی را ساخت. آنوبیس[۹]، خدایی با سر شغال، و چند خدای دیگر با مردگان و حیات پس از مرگ مرتبط بودند؛ پس از آن که هوروس انتقام پدرش را گرفت، اُزیریس قدرتهای زمینی خود را به پسرش انتقال داد و خود در جهان مردگان انزوا گزید.
تحولات کیش اُزیریس. اُزیریس احتمالاً منشأ سوری[۱۰] داشته و صورتی از خدای نباتات بوده است که همهساله میمیرد و بار دیگر زنده میشود؛ دو روایت از مرگ اُزیریس با نیل مرتبطاند که منشأ اصلی سیل و رستنیها در مصر بهشمار میرود. اسطورۀ مرگ و رستاخیز او در مقام فرمانروای مردگان در زمان سلطنت دودمان پنجم، حدود ۲۵۵۰پم، در دلتا[۱۱]ی نیل در میان مصریان رواج داشت. در زمان سلطنت میانه[۱۲]، حدود ۲۰۴۰ـ۱۶۴۰پم، تصور همذات بودن اُزیریس با مقام سلطنت شامل مردم عادی نیز میشد، چنانکه قبل از نام همۀ مردگان کلمۀ اُزیریس را میگذاشتند. زمانی که آیین اُزیریس به مصر علیا[۱۳] رسید، آبیدوس[۱۴] پرستشگاه اصلی بود، که مقبرۀ زِر[۱۵]، سومین شاه دودمان یکم، را در آنجا مقبرۀ اُزیریس هم میدانستند. در دورۀ متأخر[۱۶]، از حدود ۶۶۶پم، اُزیریس بهصورت خدای اصلی درآمد و حتی آمون ـ رع[۱۷]، فرمانروای جهان، را تحتالشعاع قرار داد. بطلمیوس اول[۱۸] با هدف متحد کردن رعایای مصری و یونانی، واژۀ سِراپیس[۱۹] را با ادغام اُزیریس و آپیس[۲۰]، گاو ـ خدای ممفیس[۲۱]، رواج داد، گاوی که مردگان را به آرامگاهشان انتقال میداد و آیینش عناصری از زئوس[۲۲] و هادِس[۲۳] را شامل میشد. سراپیوم[۲۴]، بزرگترین معبد سراپیس، در اسکندریه واقع بود. کیش اُزیریس و ایزیس بعدها در روم پیروانی یافت.
نشانهها. اُزیریس را در هیئت شاهی مرده و ریشو، به رنگ سیاه یا سبز تصویر کردهاند که کفنی بر تن و تاج هاتف مصر علیا را بر سر و عصا و گندمکوبی در دست دارد.