دیشب باباتو دیدم آیدا (فیلم): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
مدت فیلم: 90 دقیقه | مدت فیلم: 90 دقیقه | ||
'''خلاصۀ داستان''' | |||
آیدا که دانشآموز سال دوم دبیرستان است، از زندگی و خانوادهاش راضی است. در جریان امتحانهای آخر سال، دوست و همکلاسی صمیمیاش ساناز به او میگوید که دیشب پدر و مادرش را دیده. این در حالی است که دیشب مادر او در خانه بوده، اما پدرش دیر به منزل آمده است. او از ساناز میرنجد و ساناز نیز اصراری نمیکند، اما آیدا بهتدریج به رفتار پدرش مشکوک میشود و هر اتفاقی را که میافتد در دفتر خاطراتش ثبت میکند. وی همراه ساناز به تعقیب پدرش میپردازد، اما او را گم میکند. آیدا که دچار آشفتگی روحی و رفتاری شده، تصمیم میگیرد همهچیز را به مادرش بگوید، اما تردید دارد. بار دوم که پدرش را تعقیب میکند، پدر به یک خیاطی میرود و معلوم میشود زنی که همراه اوست، خیاطی است به نام خانم ابتکار. آیدا تصمیم میگیرد برای افشای حقایق، مادرش را به خیاطی ابتکار ببرد، اما باز هم پشیمان میشود. سرانجام به بهانۀ پیراهنی به خیاطی ابتکار میرود. خانم ابتکار به او شک میکند و آیدا در را میبندد تا حرفهایش را بزند. پس از بازگشت، در خانه پدرش را میبیند؛ اما هیچکدام از اتفاقی که افتاده حرف نمیزنند. آیدا تصمیم میگیرد ماجرا را فراموش کند و بکوشد از زندگی لذت ببرد. دوتکه از کیکی را که مادرش پخته برمیدارد؛ اولی را با لذت میخورد و دومی را بیرون روی صندلی توی حیاط خانه جا میگذارد. |
نسخهٔ ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۱
فیلم بلند سینمایی به کارگردانی رسول صدرعاملی، تولید سال 1383ش. فیلمنامۀ این اثر بر اساس قصۀ بابای نورا (مرجان شیرمحمدی) توسط خود صدرعاملی و کامبوزیا پرتوی نوشته شده است. دیشب باباتو دیدم آیدا در بیست و سومین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت و از بخشهای مختلف بیستمین دورۀ جشنوارۀ بینالمللی فیلمهای كودكان و نوجوانان (تهران- 1384) پروانۀ زرین بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم هیأت داوران را دریافت کرد. دیشب باباتو دیدم آیدا ضمن نمایش یک داستان ملودرام، آسیبهای روابط انسانها را در دل جامعۀ ایرانی که در حال تغییر است نشان میدهد. این روابط تنها به ارتباط اعضای یک خانه محدود نمیشود و نتیجۀ رابطۀ سست بین افراد یک خانواده منجر به ارتباط غیرسنتی و ناهنجار پدر با زنی دیگر شده است.
مدت فیلم: 90 دقیقه
خلاصۀ داستان
آیدا که دانشآموز سال دوم دبیرستان است، از زندگی و خانوادهاش راضی است. در جریان امتحانهای آخر سال، دوست و همکلاسی صمیمیاش ساناز به او میگوید که دیشب پدر و مادرش را دیده. این در حالی است که دیشب مادر او در خانه بوده، اما پدرش دیر به منزل آمده است. او از ساناز میرنجد و ساناز نیز اصراری نمیکند، اما آیدا بهتدریج به رفتار پدرش مشکوک میشود و هر اتفاقی را که میافتد در دفتر خاطراتش ثبت میکند. وی همراه ساناز به تعقیب پدرش میپردازد، اما او را گم میکند. آیدا که دچار آشفتگی روحی و رفتاری شده، تصمیم میگیرد همهچیز را به مادرش بگوید، اما تردید دارد. بار دوم که پدرش را تعقیب میکند، پدر به یک خیاطی میرود و معلوم میشود زنی که همراه اوست، خیاطی است به نام خانم ابتکار. آیدا تصمیم میگیرد برای افشای حقایق، مادرش را به خیاطی ابتکار ببرد، اما باز هم پشیمان میشود. سرانجام به بهانۀ پیراهنی به خیاطی ابتکار میرود. خانم ابتکار به او شک میکند و آیدا در را میبندد تا حرفهایش را بزند. پس از بازگشت، در خانه پدرش را میبیند؛ اما هیچکدام از اتفاقی که افتاده حرف نمیزنند. آیدا تصمیم میگیرد ماجرا را فراموش کند و بکوشد از زندگی لذت ببرد. دوتکه از کیکی را که مادرش پخته برمیدارد؛ اولی را با لذت میخورد و دومی را بیرون روی صندلی توی حیاط خانه جا میگذارد.