شیخ خزعل: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
بدون خلاصۀ ویرایش
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


شیخ خَزعَل (خرمشهر ۱۲۴۰ـ تهران ۱۳۱۵ش)<br>
شیخ خَزعَل (خرمشهر ۱۲۴۰ـ تهران ۱۳۱۵ش)<br>
[[پرونده: 26178100-1.jpg | بندانگشتی|شيخ خَزعَل]][[پرونده: 26178100-2.jpg | بندانگشتی|شيخ خَزعَل]][[پرونده: 26178100-3.jpg | بندانگشتی|شيخ خَزعَل]][[پرونده: 26178100-4.jpg | بندانگشتی|شيخ خَزعَل]][[پرونده: 26178100-5.jpg | بندانگشتی|شيخ خَزعَل]][[پرونده: 26178100-6.jpg | بندانگشتی|شيخ خَزعَل]][[پرونده: 26178100.jpg | بندانگشتی|شيخ خَزعَل]]<p>(ملقب به: معزالسلطنه و سردار اقدس) حاکم اعراب خوزستان، از خاندان آل بوکاسب، از تیره آل محین از طایفه بنی کعب. فرزند جابرخان. پدرش،‌ ریاست‌ قبیله‌ و امارت‌ خرمشهر (که در آن زمان مُحَمّره نامیده می‌شد) را داشت.‌ بنابر مشهور، برادرش،‌ شیخ‌ مزعل، را کشت‌ و به‌ ریاست‌ طایفه‌ و حکومت‌ خرمشهر رسید. او روابط‌ نزدیکی‌ با انگلیسی‌ها برقرار کرد‌ و حفاظت‌ از تأسیسات‌ نفتی‌ انگلستان‌ در خوزستان‌ را برعهده‌ گرفت‌ و در عوض‌ از حمایت‌های‌ سیاسی‌ و مادی‌ آن‌ دولت‌ بهره‌مند شد. در طول‌ سال‌های‌ جنگ‌ اول و پس‌ از آن‌ از تأسیسات‌ و منافع‌ انگلستان‌ در خوزستان‌ و عراق حفاظت‌ می‌کرد و با وجود فتاوای‌ جهاد مراجع‌ شیعه‌ و اصرار آن‌ها، حاضر به‌ همکاری‌ با آنان‌ بر‌ضد نیروهای‌ انگلیسی‌ نشد. او با دربار و دولت‌ ایران‌ روابط‌ بسیار نزدیکی‌ داشت‌ و به‌ دولت‌ مرکزی‌ مالیات‌ می‌پرداخت‌ و از [[مظفر الدین شاه قاجار|مظفرالدین‌ شاه‌]] القاب‌ متعددی‌ چون‌ نصرت‌الملک‌، معزالسلطنه‌، سردار ارفع‌ و سردار اقدس‌ گرفت‌. خزعل‌ حاکم‌ بلامنازع‌ خوزستان‌ بود و همۀ‌ حکام‌ و مأموران‌ دولتی‌ در آن‌جا زیر نظر او کار می‌کردند. وی‌ همچنین‌ ارتش‌ نیرومند و مجهزی‌ متشکل‌ از عشایر داشت‌. پس‌ از آن‌ که‌ سیاست‌ انگلستان‌ بر ایجاد دولت‌ متمرکز و قدرتمندی‌ در ایران‌ قرار گرفت‌، دیگر نیازی‌ به‌ حمایت‌ از متنفذان‌ محلی‌، ازجمله‌ خزعل‌، نبود. لذا با هماهنگی‌ و موافقت‌ قبلی‌، [[رضاخان|رضاخان‌ سردارسپه]] در ۱۳۰۳ش به‌ خوزستان‌ لشکر کشید و بدون‌ هیچ‌‌گونه‌ مقاومتی‌ وارد خرمشهر شد و او را دستگیر کرد و به‌ تهران‌ آورد. خزعل‌ طلاها، جواهرات‌ و اشیای‌ عتیقۀ‌ خود را به‌ خارج‌ فرستاد و اموال‌ غیرمنقولش‌ را به‌ فرزندان‌ خود بخشید. او زندگی‌ مرفه‌ و مجللی‌ در تهران‌ داشت‌ و سرانجام‌ در ۱۳۱۵ش توسط‌ گروهی‌ از مأموران‌ دولتی‌ در منزلش‌ در سن‌ ۷۵سالگی‌ به‌قتل‌ رسید. وی‌ مردی‌ متنفذ، سیاست‌پیشه‌ و بسیار ثروتمند بود و حرمسرای‌ بزرگی‌ داشت‌ و زنان‌ او را بالغ‌ بر ۶۰‌ نفر دانسته‌اند. </p>
[[پرونده: 26178100-1.jpg | بندانگشتی|شيخ خَزعَل]][[پرونده: 26178100-2.jpg | بندانگشتی|شيخ خَزعَل]][[پرونده: 26178100-3.jpg | بندانگشتی|شيخ خَزعَل]][[پرونده: 26178100-4.jpg | بندانگشتی|شيخ خَزعَل]][[پرونده: 26178100-5.jpg | بندانگشتی|شيخ خَزعَل]][[پرونده: 26178100-6.jpg | بندانگشتی|شيخ خَزعَل]][[پرونده: 26178100.jpg | بندانگشتی|شيخ خَزعَل]]<p>(ملقب به: معزالسلطنه و سردار اقدس) حاکم اعراب خوزستان، از خاندان آل بوکاسب، از تیره آل محین از طایفه بنی کعب. فرزند جابرخان. پدرش،‌ ریاست‌ قبیله‌ و امارت‌ خرمشهر (که در آن زمان مُحَمّره نامیده می‌شد) را داشت.‌ بنابر مشهور، برادرش،‌ شیخ‌ مزعل، را کشت‌ و به‌ ریاست‌ طایفه‌ و حکومت‌ خرمشهر رسید. او روابط‌ نزدیکی‌ با انگلیسی‌ها برقرار کرد‌ و حفاظت‌ از تأسیسات‌ نفتی‌ انگلستان‌ در خوزستان‌ را برعهده‌ گرفت‌ و در عوض‌ از حمایت‌های‌ سیاسی‌ و مادی‌ آن‌ دولت‌ بهره‌مند شد. در طول‌ سال‌های‌ جنگ‌ اول و پس‌ از آن‌ از تأسیسات‌ و منافع‌ انگلستان‌ در خوزستان‌ و عراق حفاظت‌ می‌کرد و با وجود فتاوای‌ جهاد مراجع‌ شیعه‌ و اصرار آن‌ها، حاضر به‌ همکاری‌ با آنان‌ بر‌ضد نیروهای‌ انگلیسی‌ نشد. او با دربار و دولت‌ ایران‌ روابط‌ بسیار نزدیکی‌ داشت‌ و به‌ دولت‌ مرکزی‌ مالیات‌ می‌پرداخت‌ و از [[مظفرالدین شاه قاجار|مظفرالدین‌ شاه‌]] القاب‌ متعددی‌ چون‌ نصرت‌الملک‌، معزالسلطنه‌، سردار ارفع‌ و سردار اقدس‌ گرفت‌. خزعل‌ حاکم‌ بلامنازع‌ خوزستان‌ بود و همۀ‌ حکام‌ و مأموران‌ دولتی‌ در آن‌جا زیر نظر او کار می‌کردند. وی‌ همچنین‌ ارتش‌ نیرومند و مجهزی‌ متشکل‌ از عشایر داشت‌. پس‌ از آن‌ که‌ سیاست‌ انگلستان‌ بر ایجاد دولت‌ متمرکز و قدرتمندی‌ در ایران‌ قرار گرفت‌، دیگر نیازی‌ به‌ حمایت‌ از متنفذان‌ محلی‌، ازجمله‌ خزعل‌، نبود. لذا با هماهنگی‌ و موافقت‌ قبلی‌، [[رضاخان|رضاخان‌ سردارسپه]] در ۱۳۰۳ش به‌ خوزستان‌ لشکر کشید و بدون‌ هیچ‌‌گونه‌ مقاومتی‌ وارد خرمشهر شد و او را دستگیر کرد و به‌ تهران‌ آورد. خزعل‌ طلاها، جواهرات‌ و اشیای‌ عتیقۀ‌ خود را به‌ خارج‌ فرستاد و اموال‌ غیرمنقولش‌ را به‌ فرزندان‌ خود بخشید. او زندگی‌ مرفه‌ و مجللی‌ در تهران‌ داشت‌ و سرانجام‌ در ۱۳۱۵ش توسط‌ گروهی‌ از مأموران‌ دولتی‌ در منزلش‌ در سن‌ ۷۵سالگی‌ به‌قتل‌ رسید. وی‌ مردی‌ متنفذ، سیاست‌پیشه‌ و بسیار ثروتمند بود و حرمسرای‌ بزرگی‌ داشت‌ و زنان‌ او را بالغ‌ بر ۶۰‌ نفر دانسته‌اند. </p>
<br><!--26178100-->
<br><!--26178100-->
[[رده:تاریخ ایران]]
[[رده:تاریخ ایران]]
[[رده:دورۀ قاجار]]
[[رده:دورۀ قاجار]]

نسخهٔ ‏۲ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۶:۳۹

شیخ خَزعَل (خرمشهر ۱۲۴۰ـ تهران ۱۳۱۵ش)

شيخ خَزعَل
شيخ خَزعَل
شيخ خَزعَل
شيخ خَزعَل
شيخ خَزعَل
شيخ خَزعَل
شيخ خَزعَل

(ملقب به: معزالسلطنه و سردار اقدس) حاکم اعراب خوزستان، از خاندان آل بوکاسب، از تیره آل محین از طایفه بنی کعب. فرزند جابرخان. پدرش،‌ ریاست‌ قبیله‌ و امارت‌ خرمشهر (که در آن زمان مُحَمّره نامیده می‌شد) را داشت.‌ بنابر مشهور، برادرش،‌ شیخ‌ مزعل، را کشت‌ و به‌ ریاست‌ طایفه‌ و حکومت‌ خرمشهر رسید. او روابط‌ نزدیکی‌ با انگلیسی‌ها برقرار کرد‌ و حفاظت‌ از تأسیسات‌ نفتی‌ انگلستان‌ در خوزستان‌ را برعهده‌ گرفت‌ و در عوض‌ از حمایت‌های‌ سیاسی‌ و مادی‌ آن‌ دولت‌ بهره‌مند شد. در طول‌ سال‌های‌ جنگ‌ اول و پس‌ از آن‌ از تأسیسات‌ و منافع‌ انگلستان‌ در خوزستان‌ و عراق حفاظت‌ می‌کرد و با وجود فتاوای‌ جهاد مراجع‌ شیعه‌ و اصرار آن‌ها، حاضر به‌ همکاری‌ با آنان‌ بر‌ضد نیروهای‌ انگلیسی‌ نشد. او با دربار و دولت‌ ایران‌ روابط‌ بسیار نزدیکی‌ داشت‌ و به‌ دولت‌ مرکزی‌ مالیات‌ می‌پرداخت‌ و از مظفرالدین‌ شاه‌ القاب‌ متعددی‌ چون‌ نصرت‌الملک‌، معزالسلطنه‌، سردار ارفع‌ و سردار اقدس‌ گرفت‌. خزعل‌ حاکم‌ بلامنازع‌ خوزستان‌ بود و همۀ‌ حکام‌ و مأموران‌ دولتی‌ در آن‌جا زیر نظر او کار می‌کردند. وی‌ همچنین‌ ارتش‌ نیرومند و مجهزی‌ متشکل‌ از عشایر داشت‌. پس‌ از آن‌ که‌ سیاست‌ انگلستان‌ بر ایجاد دولت‌ متمرکز و قدرتمندی‌ در ایران‌ قرار گرفت‌، دیگر نیازی‌ به‌ حمایت‌ از متنفذان‌ محلی‌، ازجمله‌ خزعل‌، نبود. لذا با هماهنگی‌ و موافقت‌ قبلی‌، رضاخان‌ سردارسپه در ۱۳۰۳ش به‌ خوزستان‌ لشکر کشید و بدون‌ هیچ‌‌گونه‌ مقاومتی‌ وارد خرمشهر شد و او را دستگیر کرد و به‌ تهران‌ آورد. خزعل‌ طلاها، جواهرات‌ و اشیای‌ عتیقۀ‌ خود را به‌ خارج‌ فرستاد و اموال‌ غیرمنقولش‌ را به‌ فرزندان‌ خود بخشید. او زندگی‌ مرفه‌ و مجللی‌ در تهران‌ داشت‌ و سرانجام‌ در ۱۳۱۵ش توسط‌ گروهی‌ از مأموران‌ دولتی‌ در منزلش‌ در سن‌ ۷۵سالگی‌ به‌قتل‌ رسید. وی‌ مردی‌ متنفذ، سیاست‌پیشه‌ و بسیار ثروتمند بود و حرمسرای‌ بزرگی‌ داشت‌ و زنان‌ او را بالغ‌ بر ۶۰‌ نفر دانسته‌اند.