پرش به محتوا

بانو (فیلم): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۸: خط ۸:
'''خلاصه‌ی داستان'''
'''خلاصه‌ی داستان'''


داستان فیلم بانو از آن‌جا شروع می‌شود که محمود ([[شکیبایی، خسرو (تهران ۱۳۲۳ـ ۱۳۸۷ش)|خسرو شکیبایی]])، شوهر مریم بانو ([[فرهی، بیتا (تهران ۱۳۳۷ش)|بیتا فرهی]])، برای پیوستن به یک زن جوان مطلقه همسرش را ترک می‌کند و به امارات متحده عربی می‌رود. بانو که زنی عرفان‌دوست و اهل مطالعه است از روی دلسوزی و برای یافتن همدم، کرمعلی باغبان همسایه ([[کاویانی، فردوس|فردوس کاویانی]]) و هاجر همسر مریض احوال باردارش (گوهر خیراندیش) را که اتاق محل سکونتشان را از دست داده‌اند، به خانه‌ی خود دعوت می‌کند و هاجر را برای مداوا پیش دکتر حسام، دوست قدیمی‌اش ([[کلاری، محمود|محمود کلاری]]) می‌برد. به تدریج همسر برادر هاجر، شیرین ([[تیرانداز، سیما|سیما تیرانداز]])، که با 2 فرزندش از اراک به تهران آمده و پدر هاجر، قربان‌سالار ([[انتظامی، عزت الله|عزت‌الله انتظامی]])، نیز به آنها ملحق می‌شوند و چنان اختیار خانه را در دست می‌گیرند که مستخدمه‌ی خانه آن‌جا را ترک می‌کند. قربان‌سالار از اعتماد بانو سوء‌استفاده می‌کند و یک تخته فرش و چند گلدان عتیقه را به کمک شریکش ([[اویسی، فتحعلی|فتحعلی اویسی]]) می‌رباید و در ازای بدهی‌اش به او می‌دهد. بانو که شاهد سرقت است، به شدت عصبی می‌شود و وقتی با انکار قربان‌سالار و هاجر روبه‌رو می‌شود، به اتاقش پناه می‌برد و در را به روی خود می‌بندد. در حالی که بانو چند روز خود را در اتاق زندانی کرده و لب به غذا نمی‌زند و از سوی دیگر خالی کردن خانه به دست قربان‌سالار و شریکش ادامه دارد، محمود از مسافرت برمی‌گردد و خانه را کاملا به هم ریخته می‌یابد. او برای بانو که بیمار و ضعیف شده، تعریف می‌کند که چه طور زن مورد علاقه‌اش در یک فرصت مناسب او را ترک کرد. و احتمالا طبق نقشه قبلی به‌ سراغ مرد دیگری رفته است. محمود به سراغ دکتر حسام می‌رود و به کمک او قربان‌سالار را که از کمردرد می‌نالد، به بیمارستان منتقل می‌کند. هاجر نیز برای زایمان به بیمارستان می‌رود و بقیه‌ی میهمانان به تدریج خانه را ترک می‌کنند تا نوسازی آغاز شود؛ اما حالا این بانوست که خانه را ترک می‌گوید و به دیاری دیگر عزیمت می‌کند.
داستان فیلم بانو از آن‌جا شروع می‌شود که محمود ([[شکیبایی، خسرو (تهران ۱۳۲۳ـ ۱۳۸۷ش)|خسرو شکیبایی]])، شوهر مریم بانو ([[فرهی، بیتا|بیتا فرهی]])، برای پیوستن به یک زن جوان مطلقه همسرش را ترک می‌کند و به امارات متحده عربی می‌رود. بانو که زنی عرفان‌دوست و اهل مطالعه است از روی دلسوزی و برای یافتن همدم، کرمعلی باغبان همسایه ([[کاویانی، فردوس|فردوس کاویانی]]) و هاجر همسر مریض احوال باردارش (گوهر خیراندیش) را که اتاق محل سکونتشان را از دست داده‌اند، به خانه‌ی خود دعوت می‌کند و هاجر را برای مداوا پیش دکتر حسام، دوست قدیمی‌اش ([[کلاری، محمود|محمود کلاری]]) می‌برد. به تدریج همسر برادر هاجر، شیرین ([[تیرانداز، سیما|سیما تیرانداز]])، که با 2 فرزندش از اراک به تهران آمده و پدر هاجر، قربان‌سالار ([[انتظامی، عزت الله|عزت‌الله انتظامی]])، نیز به آنها ملحق می‌شوند و چنان اختیار خانه را در دست می‌گیرند که مستخدمه‌ی خانه آن‌جا را ترک می‌کند. قربان‌سالار از اعتماد بانو سوء‌استفاده می‌کند و یک تخته فرش و چند گلدان عتیقه را به کمک شریکش ([[اویسی، فتحعلی|فتحعلی اویسی]]) می‌رباید و در ازای بدهی‌اش به او می‌دهد. بانو که شاهد سرقت است، به شدت عصبی می‌شود و وقتی با انکار قربان‌سالار و هاجر روبه‌رو می‌شود، به اتاقش پناه می‌برد و در را به روی خود می‌بندد. در حالی که بانو چند روز خود را در اتاق زندانی کرده و لب به غذا نمی‌زند و از سوی دیگر خالی کردن خانه به دست قربان‌سالار و شریکش ادامه دارد، محمود از مسافرت برمی‌گردد و خانه را کاملا به هم ریخته می‌یابد. او برای بانو که بیمار و ضعیف شده، تعریف می‌کند که چه طور زن مورد علاقه‌اش در یک فرصت مناسب او را ترک کرد. و احتمالا طبق نقشه قبلی به‌ سراغ مرد دیگری رفته است. محمود به سراغ دکتر حسام می‌رود و به کمک او قربان‌سالار را که از کمردرد می‌نالد، به بیمارستان منتقل می‌کند. هاجر نیز برای زایمان به بیمارستان می‌رود و بقیه‌ی میهمانان به تدریج خانه را ترک می‌کنند تا نوسازی آغاز شود؛ اما حالا این بانوست که خانه را ترک می‌گوید و به دیاری دیگر عزیمت می‌کند.




۴۵٬۸۴۳

ویرایش