ادراک
اِدراک
(در لغت بهمعنی دریافتن و رسیدن) در اصطلاح فلسفه، وصول عاقل به ماهیت معقول. بحث ادراک از مهمترین مباحث فلسفی قدیم و رکن اساسی فلسفههای معاصر است. در فلسفۀ گذشته چون نفس انسانی دارای چهار قوۀ عاقله، متخیله، متوهمه، و حسیه دانسته میشد، ادراک در همین چهار مرتبه اعتبار میشد. در ادراک حسی، ماهیت امر خارجی، با حفظ محاذات و نسبت خارجی، با وجود ذهنی آن در نزد ادراککننده اعتبار میگردد و در ادراک خیالی بدون محاذات و نسبت خارجی. در ادراک وهمی، معنی برگرفته از ادراک حسی بهنحو جزئی در نزد نفس اعتبار میگردد و در ادراک عقلی همین معنی بهنحو کلی ملاحظه میشود. در این میان نکتۀ قابل تأمل آن است که آیا در حصول صورت ادراکی، صرفاً مُدرِک (عاقل) با مُدرَک (معقول) نسبتی اضافی مییابد و یا کیفیتی به مدرِک افزون میشود و یا مُدرَک در نزد مُدرِک حضور مییابد. ملاصدرا، به خلاف رأی متکلمان و بیشتر فلاسفه معتقد است که بنابر اتحاد عقل و عاقل و معقول، معقول بالذات در نزد عاقل حاضر میشود و این حضور حتی در ادراک حسی، در گرو واهبالصور است که صورتی مطابق با معلوم خارجی بر اساس شرایط و مُعدّات ایجاد میکند.