ابن زهر، خاندان
ابن زُهْر، خاندان
لقب خاندانی منسوب به اِیاد بن مَعَدّ بن عدنان در قرون ۴ تا ۷ق که پزشکان، ادیبان، فقیهان و وزیران مشهوری از این خاندان برخاستند. وجه تسمیۀ این خاندان به نام نیای آنان، زُهر، برمیگردد. این خاندان از اندلس برخاستند. سپس به مراکش انتقال یافتند و در این دو منطقه، وزارت و طبابت مخصوص امیران بنوعباد، مرابطون و موحدون را بهعهده داشتند. زبدهترین افراد این خاندان عبارت بودند از ابوبکر محمد بن مروان بن زهر ایادی (محدث، فقیه و وزیر در اشبیلیه)؛ ابومروان عبدالملک بن محمد بن مروان بن زهر (پزشک و فقیه)؛ ابوالعلاء زهر بن عبدالملک (پزشک و وزیر)؛ ابومروان عبدالملک بن زهر (پزشک، وزیر و مهمترین شخصیت این خاندان)؛ ابوبکر محمد بن عبدالملک بن زهر (پزشک و ادیب)؛ ابومحمد عبدالله بن محمد بن عبدالملک (پزشک). ابوبکر محمد بن مروان بن زهر ایادی (۳۳۸ـ۴۲۲) محدث، فقیه و وزیر در اشبیلیه بود که از برخی از استادان معروف روایت شنیده و جمعی از او روایت کردهاند. با قیام بنوعباد از اشبیلیه به طلیطله رفت و سرانجام در شهر طلبیره درگذشت. کتاب فهرست به او منسوب است. فرزند او، ابومروان عبدالملک بن محمد (ح ۴۷۰)، طبیب و فقیه اشبیلی است. او در ابتدا به فراگیری فقه و حدیث پرداخت، اما سپس به دانش پزشکی علاقهمند شد. او نخستین فرد از خاندان ابن زهر بود که به پزشکی روی آورد و پس از او فرزندان این خاندان به پزشکی روی آوردند. ابوالعلاء زهر بن عبدالملک ( ـ۵۲۵)، پزشک و وزیر اشبیلی بود که پزشکی و ادبیات را نزد پدر و حدیث را از ابومحمد عبدالله بن ایوب و برخی دیگر از محدثان آموخت. به روایتی او در دستگاه مرابطون به مقام وزارت رسید و نفوذ و مقام او باعث کینهدوزی درباریان شد و سرانجام علی بن یوسف تاشفین او را به مراکش تبعید کرد. او در پزشکی شیوههای خاصی را رواج داد ازجمله تشخیص بسیاری از امراض از روی نبض و مشاهدۀ ادرار. اما تاحدی نیز دچار نخوت و غرور شد تا جایی که به آثار ابن سینا توجه نمیکرد. در لغت و شعر نیز دست داشته است و سرانجام بر اثر ایجاد یک غدۀ چرکین در میان دو کتفش درگذشت. او از افتخارات مراکش بود. از آثار منسوب به او جامعالاسرار فی الطب، مجرّبات، النکت الطبّیه، الایضاح بشواهد الانتضاح و برخی رسالات درخور ذکر است. ابومروان عبدالملک بن زهر، مشهورترین شخصیت خاندان ابن زهر است و هرجا نامی از ابن زُهر بردهاند منظور این شخص است. او احتمالاً در ۴۸۴ یا ۴۸۷ متولد شده است. استاد او در پزشکی پدرش بوده است و نزد پدر سوگندنامۀ پزشکی را خوانده است. از استادان او در ادبیات و فقه، ابومحمد بن عذب درخور ذکر است. در جوانی، برای درمان علی بن یوسف بن تاشفین که رفت، مورد احترام مرابطون واقع شد و در دستگاه ابراهیم بن یوسف بن تاشفین به اشتغال پرداخت. دو بار به وسیلۀ امیران مرابطون به زندان افتاد، اما در زندان هم طبابت و تدریس خود را ادامه میداد. پس از سقوط مرابطون و روی کار آمدن موحّدون، پزشک مخصوص و وزیر عبدالمؤمن، مؤسّس حکومت موحدون، شد و کتابهای التریاق السبعین و الاغذیۀ خود را به نام او نوشت. از علل عمدۀ شهرت او در عالم پزشکی این بود که به تجربه اعتقاد وافر داشت، از هواداران کالبدشکافی بود، نخستین کسی بود که عامل جرب را معرفی کرد. پس از الکساندر ترالسی، قدیمیترین انگلشناس است و اصول منطقی را در میزان و نحوۀ استفاده از داروها بنیاد نهاد. از آثار معروف چاپشدۀ او التذکرة فی الدواء المسهل، تفضیل العسل علی السکر، التیسیر فی المراواة و التدابیر، القانون، و مقالة فی علل الکلی و از آثار خطیاش الاغذیه، الاقتصاد فی اصلاح الانفس و الاجساد، اشربة و معاجن لما یحدث فی البدن من الامراض، مختصر کتاب حلیة البرء لجالینوس و التعلیق فی الطب درخور ذکر است. ابوبکر محمد بن زُهر (۵۰۷ـ۵۹۵ یا ۵۹۶)، پزشک، شاعر و لغوی که پزشکی را نزد جدّ و پدر خود و ادبیات را نزد ابوبکر عاصم نحوی بطلمیوسی و فقه را نزد عبدالملک باجی فراگرفت. همراه پدر در دستگاههای مرابطون و موحدون طبابت میکرد. در ادبیات و مخصوصاً شعر چیرهدست بود. سرانجام در آخرین بازگشت خود از مراکش به همراه دختر خواهرش که او نیز پزشک بود بهدست یکی از وزرای دربار موحدون که به موقعیت ابوبکر حسادت میورزید مسموم شد و هر دو درگذشتند. برخی آثار ازجمله التریاق الخمسینی، الایضاح فی الطب و الفصول را به او نسبت دادهاند. خواهر ابوبکر به نام ام عمرو از پزشکان آن زمان بود که در حرمسرای المنصور موحدی طبابت میکرد. از دیگر افراد خاندان ابن زهر ابومحمد عبدالله بن محمد بن ملک (۵۷۷ـ۶۰۲) است. او پزشکی را از پدرش و نحو را از ابوموسی عیسی بن عبدالعزیز جزولی آموخت و در دربار الناصر موحدی موقعیتی خاص داشت، اما او نیز مانند پدر و عمهزادهاش مسموم شد و در ۲۵سالگی درگذشت.