منطق
منطق
دانشی مشتمل بر مجموعه اصول و قواعدی برای درست اندیشیدن و مصون ماندن از خطای تفکر. دانستن منطق[۱] سنجه و مقیاسی را در اختیار آدمی میگذارد که هنگام اندیشیدن به هرموضوعی قادر به استدلال و استنتاج صحیح باشد. علی بن محمد جرجانی استرآبادی (متکلم و منطقدان شیعی) در تعریف منطق میگوید: "آلة قانونیة تعصم مراعاتها الذهن عن الخطا فی الفکر" یعنی منطق ابزاری است از نوع قاعده و قانون که مراعات کردن و بهکار بردن آن ذهن را از خطای در تفکر نگه میدارد. به طور کلی منطق دو چیز را به انسان میآموزد: 1. راه صحیح تعریف کردن و شناساندن؛ 2. راه درست استدلال کردن برای اثبات یک مسأله.
حوزههای کارکردی منطق:
1.تعریف:
تعریف در حوزهی مفاهیم (تصورات) و به معنای روش درستِ درک و شناسایی مفاهیم است. شکلهای تعریف یک مفهوم به چهار صورت است: الف. جنس قریب + فصل قریب (حد تام)، مانند حیوان ناطق برای انسان؛ ب. جنس بعید + فصل قریب (حد ناقص)، مانند جسم ناطق برای انسان؛ ج. جنس قریب + عرضی خاص (رسم تام)، مانند حیوان کاتب برای انسان؛ د. جنس بعید + عرضی خاص (رسم ناقص)، مانند جسم کاتب برای انسان.
2. استدلال (یا: حجت/ احتجاج):
استدلال در حوزهی قضایا (تصدیقات) و به معنای روش درستِ درک و شناسایی قضایا است. در استدلال، موضوعاتی مانند اقسام قضیه (حملی، شرطی)، مواد قضیه و صناعات_خمس (برهان، خطابه، جدل، شعر و سفسطه) مطرحند.
تاریخچه:
منطق در دورههایی بخشی از فلسفه فرض میشده است و قواعد و قوانینش نخستین بار در یونان باستان و توسط ارسطو استخراج و تدوین شدند. عنوان منطق را اولین بار، در دورهی فلسفهی میانافلاطونی، شارحان یونانی آثار ارسطو به این فن اطلاق کردند و بعد از اسکندر افرودیسی[۲][2]، استفاده از این اسم، عمومیت یافت. با شروع عصر "نهضت ترجمه"، متفکران مسلمان، برای منطق ارزش و اعتبار بالایی قائل بودند و گاهی آن را منطق و گاهی میزان مینامیدند. چنانکه در نظر فارابی، این علم در راس تمام علوم جای دارد؛ زیرا احکام و قوانین منطقی در تمام علوم و رشتهها جاری و برقرار است. در نظر غزالی، منطق برای هرعلمی معیار است. و نزد برخی دیگر از فلاسفه، منطق، هنر اندیشیدن است. در جهان اسلام حکمای بزرگی مانند فارابی و بوعلی سینا نقش بسیاری در تکمیل این علم داشتهاند.بزرگترین کتاب منطق که در میان مسلمانان تدوین شد، شفای ابن سیناست که چندین برابر منطق ارسطوست. بعد از این دوره و به تبع مسلمانان، نوشتههای ارسطو دربارهی منطق، در دورهیبیزانسی به صورت مجموعهای یگانه تدوین و به نام ارگانون[۳] (ارغنون) گردآوری شد. در قرن هجدهم، فیلسوف پرآوازهی آلمانی، ایمانوئل کانت[۴][4]، ادعا کرد که منطق دیگر به پایان رسیده است و به چیزی بیشتر از منطق ارسطویی نیاز نیست. با این حال در پایان قرنِ نوزدهم انفجاری در دانش منطق روی داد و حجمِ انبوهی از مطالعات به آن افزوده شد. این پیشرفتها با کارهایِ ریاضیدان و فیلسوفِ آلمانی فرگه[۵][5] و شاگردِ انگلیسیِ او، راسل[۶][6]، آغاز شد. پس از آنها نیاز به کارهایِ دیگری در زمینهیمنطق احساس شد که در آغاز، شگفت یا غیرِ ضروری به نظر میرسید. انواعِ تازهای از منطق (مانندِ منطقِ ربط، منطقِ زمان، منطقِ موجهات و منطقهای چندارزشی) در اثرِ این احساس که منطقِ فرگه و راسل برایِ برخی اهداف یا نیازها کافی نیستند، پدید آمدند.
منابع:
- درآمدی به منطق جدید: ضیاء موحد؛ سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول: 1368.
- فلسفهی منطق: هاک سوزان، ترجمه سید محمدعلی حجتی؛ کتاب طه، چاپ دوم: 1395.
- منطق صوری: محمد خوانساری؛ آگاه، چاپ سوم: 1359.