گوته، یوهان ولفگانگ فون (۱۷۴۹ـ۱۸۳۲)
گوته، یوهان ولفگانگ فون (۱۷۴۹ـ۱۸۳۲)(Goethe, Johann Wolfgang von)
یوهان ولفگانگ فون گوته Johann Wolfgang von Goethe | |
---|---|
زادروز |
فرانکفورت ـ ام ـ ماین ۱۷۴۹م |
درگذشت | ۱۸۳۲م |
ملیت | آلمانی |
تحصیلات و محل تحصیل | تحصیل در رشته حقوق |
شغل و تخصص اصلی | شاعر، رمان نویس |
شغل و تخصص های دیگر | نمایش نامه نویس و دانشمند |
آثار | فاوست (۱۸۰۸ و ۱۸۳۲) |
گروه مقاله | ادبیات غرب، تیاتر |
شاعر، رماننویس، نمایشنامهنویس، و دانشمند آلمانی. او را بانی ادبیات نوین آلمان میدانند. پیشگام جنبش رُمانتیک طوفان و طغیان[۱] بود. شاهکار او نمایشنامۀ منظوم فاوست[۲] (۱۸۰۸ و۱۸۳۲) است. برخی دیگر از آثار او عبارتاند از رنجهای ورتر جوان[۳] (۱۷۷۴)، که تقریباً شرح حال اوست؛ نمایشنامههای کلاسیک ایفیگنیا در تائوریس[۴] (۱۷۸۷)، اگمانت[۵] (۱۷۸۸)، تورکواتو تاسّو[۶] (۱۷۹۰)، و رمانهای ویلهلم مایستر[۷] (۱۷۹۵ـ۱۸۲۹)؛ رمان کوتاه خویشاوندیهای اختیاری[۸] (۱۸۰۹)؛ و چند رسالۀ علمی ازجمله رسالهای درباب رنگها[۹] (۱۸۱۰). گوته در فرانکفورت ـ اَم ـ ماین[۱۰] زاده شد و حقوق خواند. با الهام از شکسپیر[۱۱]، که هردر[۱۲] او را با آثارش آشنا کرده بود، نمایشنامۀ گوتس فون بِرلیشینگن[۱۳] (۱۷۷۳) را نوشت، که حاکی از جنبش طوفان و طغیان بود. ماجرای عشقی ناکام، الهامبخش او در نوشتن رنجهای ورتر جوان بود. گوته در دربار دوک کارل اوگوست[۱۴]، در وایمار[۱۵]، به فعالیت و تحقیقات علمی پرداخت (۱۷۷۵ـ۱۷۸۶). یک سال و نیم اقامت در ایتالیا (۱۷۸۶ـ۱۷۸۸)، تحولاتی عظیم در او ایجاد کرد؛ در این هنگام از جنبش طوفان و طغیان کناره گرفت و کوشید به آرمانهای یونانیِ آرامش و هماهنگی دستیابد. انتشار کتاب سالهای شاگردی ویلهلم مایستر[۱۶] (۱۷۹۵ـ۱۷۹۶)، او را در سراسر اروپا مشهور کرد. فاوست، که در فاصلههای میان آثار دیگر او در دورهای بیش از ۵۰ سال نوشته شد، تحول اندیشه و شخصیت گوته، از جوانی تا پیری، را منعکس میکند. دو بخش این اثر بهسبب عوامل دخیل در نوشتن آنها کاملاً بیشباهتند؛ بخش نخست رُمانتیک و بخش دوم در قالب کلاسیک است. گوته تحصیلات ابتدایی را در منزل بهپایان رساند و برای ادامۀ تحصیل به لایپزیگ[۱۷] و استراسبورگ رفت و با هردر آشنا شد که آثار شکسپیر، حماسههای آلمانی کُهن، و ترانۀ مردمی را به گوته معرفی کرد. در ۱۷۷۱ وکیل شد و به فرانکفورت بازگشت. تحت تأثیر تجربههایش در استراسبورگ به جریانی علیه کلاسیسیم سترون پیوست، که ادبیات آلمانی آن زمان عمدتاً متأثر از آن بود، و نمایشنامهای بهسبک و سیاق شکسپیر دربارۀ گوتس فون برلیشینگن نوشت. تابستان ۱۷۷۲ را با گئورگ کریستیان کِستنر[۱۸] و نامزد او، شارلوته بوف[۱۹]، دختری که گوته عاشق او شد، در وتسلار[۲۰] گذراند. هر سه تن در این قضیه پردهپوشی کردند و عشق او به شارلوته الهامبخش اثر بعدیاش شد. در ۱۷۷۵ گوته دعوت دوک کارل اوگوست را پذیرفت و به دربار او در وایمار رفت و به عضویت شورای سلطنتی[۲۱] درآمد؛ سپس رئیس خزانهداری شد و در ۱۷۸۲ به سلک نجبا درآمد. عشق او به شارلوته فون اشتاین[۲۲] از ۱۷۷۶ آغاز شد که دَه سال دوام یافت. گوته در نخستین سالهای اقامت در وایمار اوقاتش را صرف کارهای درباری و تحقیقات علمی کرد که مشاهدات عالمانه و شهود شاعرانه را با آنها درمیآمیخت. کاشف استخوان میان آروارهیی در آروارۀ انسان بود که بدینسان از نظریۀ چارلز داروین[۲۳] مبنیبر ارتباط میان انسان و میمون پیشی گرفت و استدلال کرد که جمجمه حاصل دگردیسی ستون فقرات است، همانگونه که قسمتهای گوناگون گیاه براثر تغییر شکل برگ بهوجود آمدهاند. در فیزیک، دربارۀ نظریۀ نور با نیوتون مخالف بود و زمان بسیاری را نیز صرف مطالعۀ نقاشی کرد. از ۱۷۸۶ بیشتر وقتش را در رُم و ناپل، ایتالیا، گذراند. ایفیگنیا را بازنویسی و منتشر کرد و در آن قواعد شعر کلاسیک را، که در نخستین آثار خود کاملاً کنار گذاشته بود، دوباره بهکار گرفت. در بازگشت به وایمار (۱۷۸۸) از بسیاری از مناصب درباریاش چشم پوشید و خود را وقف نوشتن کرد. از ۱۷۹۱ همۀ وقت خود را صرف کار جدیدش، مدیریت تئاتر دربار وایمار، کرد. عشق او به کریستیانه وولپیوس[۲۴] الهامبخش مرثیههای رُمی[۲۵] (۱۷۸۸) شد. آنان در ۱۷۸۹ صاحب پسری شدند و بعدها، در ۱۸۰۶، ازدواج کردند. در ۱۷۹۴ گوته و شیلر[۲۶]، که با یکدیگر آشنایی مختصری داشتند و تا حدودی رقیب بودند، روابط صمیمانهای برقرار کردند و این رابطه تا مرگ شیلر ادامه داشت. دو شاعر، با هدف اعتلای ادبیات و هنر، مجلهای با نام هورِن (شنوایی)[۲۷] تأسیس کردند. گوته در داستان تودرتو و پرشاخوبرگ سالهای شاگردی ویلهلم مایستر سیر زندگی یک نقاش جوان آلمانی در آغاز قرن ۱۹ را توصیف میکند که سرانجام قهرمان بیارادۀ داستان به خویشتنداری و احساس مسئولیت دست پیدا میکند. در فاوست، اثری شرححالگونه و بینظیر، فاوست مانند خود گوته، برای نیل به کمال تلاش میکند، عمدتاً تسلیم شر میشود، امّا هرگز دلبستۀ آن نمیشود و اعتقاد خود را بهخوبی و راستی از دست نمیدهد. شکست او در جستوجوی معرفت مطلق به نومیدی میانجامد و فقط زندگی سرشار از کار مفید او را میرهاند. گوته از دوستداران فرهنگ و ادب ایرانی و بهویژه شیفتهی حافظ بود و مجموعۀ دیوان شرقی و غربی او تحت تأثیر غزلیات حافظ سروده شده است. اکثر آثار وی به فارسی ترجمه شدهاند.
- ↑ Sturm und Drang
- ↑ Faust
- ↑ Die Leiden des Jungen Werthers/The Sorrows of theYoung Werther
- ↑ Iphigenie auf Tauris/Iphigenia in Tauris
- ↑ Egmont
- ↑ Torquato Tasso
- ↑ Wilhelm Meister
- ↑ Die Wahlverwandschaften/Elective Affinities
- ↑ Farbenlehre/Treatise on Colour
- ↑ Frankfurt am Main
- ↑ Shakespeare
- ↑ Herder
- ↑ Götz von Berlichingen
- ↑ Duke Charles Augustus
- ↑ Weimar
- ↑ Wilhelm Meisters Lehrjahre/Wilhelm Meister’s Apprenticeship
- ↑ Leipzig
- ↑ Georg Christian Kestner
- ↑ Charlotte Buff
- ↑ Wetzlar
- ↑ Geheimrat
- ↑ Charlotte von Stein
- ↑ Charles Darwin
- ↑ Christiane Vulpius
- ↑ Römische Elegien
- ↑ Schiller
- ↑ Die Horen