اخی
اَخی
عنوان رؤسای جمعیتهای جوانمردان متشکل از طبقات اصناف و پیشهوران که در قرون ۷ ـ ۸ق در آناتولی (آسیای صغیر) تشکیل شد و آرمانهای آیین فتوت را برگزید. سازمان و تشکیلات آنها که ماهیت مذهبی ـ اجتماعی داشت، اخیگری (اخیلیق) نامیده شد. ابن بطوطه که مشاهدات و اطلاعات معتبری در سفرنامۀ خود دربارۀ اخیها داده است، اخی را واژۀ عربی بهمعنای «برادرم» میداند، اما برخی آن را واژۀ ترکی بهمعنای جوانمرد و سخی و بخشنده دانستهاند که به حقیقت نزدیکتر است و در کتاب دده قورقوت نیز اخی به همین معنا بهکار رفته و در ترکی اویغوری نیز در همان معانی استعمال شده است. اخیها همه سالک طریقت فتوتاند و به مصداق حدیث نبویِ «لافَتی اِلّا عَلی» سلسلۀ خود را به امام علی (ع) که «امام ائمۀ فتیان و قطب اقطاب جوانمردان» است، میرسانند و بهشدت به او اخلاص میورزند. آیین اخی بهمعنای اخص کلمه صورت مخصوصی است که سازمان فتوت در آناتولی در اواخر عهد سلجوقیان و نیز بعد از آنان اتخاذ کرده است. این موضوع از ادبیات ویژۀ این آیین و نیز اشارات نویسندگان مختلف و کتیبهها و اسناد بر میآید و برخی آنان را با غازیان و ابدالان و باجیان چهار گروه مسافران در روم (آناتولی) خواندهاند از این بیان معلوم میگردد که این چهار گروه از خارج آناتولی آمدند. اشارههایی به وجود اخیان در سرزمین ایران در دورۀ پیش از مغول مؤید این مطلب است از سوی دیگر، همبستگی سازمان اخیان با فتوت که منسوب است به دربار خلفای بغداد نباید از نظر دور داشت. اثبات مکرر وجود روابط میان سلطان روم و خلیفه الناصرلِدینِ الله (۵۷۵ـ۶۷۲ق) که در آیین فتوت اصلاحاتی کرد و آن را به صورت یک مسلک درآورد و بدان رسمیت داد، وجود این همبستگی را ممکن ساخته است. اقدامات بسیار گسترده این خلیفۀ عباسی در شکلگیری و ترویج اخیگری در آناتولی حایز اهمیت است. مسافرت شیخ شهابالدین سهروردی به آنجا نیز موجب انتشار آن در این خطه شد. برخی سازمان اخیها را کاملاً صنفی دانستهاند، اما برخی دیگر آن را رد کرده و گفتهاند که چون کارگران و جوانان مجرد اعضای اصلی زاویههای اخیها را تشکیل میدادهاند، چنین تصور شده که آنها تشکیلاتی صنفی هستند حال آنکه قضات و مدرسان نیز در جمع آنان وجود داشتهاند. فتوت را اصول اخلاقی مشترک در میان صوفیان، عیاران و اصناف دانستهاند. گذشته از آن، وجود سلسله مراتب در بین اخیها را نشانی از باطنیگری و ارتباط با اسماعیلیه نیز میدانند. چنین به نظر میرسد که اخیگری سازمانی صنفی ـ مذهبی و گاه حتی سیاسی بوده است. از قرن ۷ق نفوذ اخیها در آناتولی روبه فزونی نهاد، چنانکه در اغلب شهرها و حتی روستاهای دور افتاده وجود داشتند، ولی نفوذشان در شهرها بیشتر از دیگر نقاط بود و با دستگاه حاکمه در ادارۀ شهرها و مناطق همکاری میکردند و در غیاب حاکم وظایف او را برعهده میگرفتند و در حوادث و پیشآمدها تأمین امنیت و آرامش شهر را عهدهدار میشدند. گاه نیز منصب قضا داشتند و در مهمانداری از مسافران بر یکدیگر پیشی میگرفتند. در ادبیات ویژه اخیان، هیچگونه اشارهای به فعالیت اجتماعی ایشان نشده است. در این ادبیات سازمان اخی بهصورت جمعیت نیمهمذهبی نظیر جمعیت دراویش وانمود شده است. سازمان اخی شامل سه درجه بوده است: یگیت («مرد جوان» ترجمه فتی که به عضو عادی و مجرد سازمان اطلاق میشد)؛ اخی (رئیس صنف فتیان و صاحب یک زاویه یا محل اجتماع) و شیخ. بهنظر میرسد که شیخ نقش فعالی نداشت و به احتمال مرشد جمعی از دراویش بود که اعضای گروه اخی خود را وابسته به آن میدانستند. از آنجا که اخیها برخلاف اهل تصوف که گوشۀ عزلت برمیگزیدند، در میان مردم میزیستند، به لباس و سر و وضع ظاهر نیز اهمیت میدادند. بهجای خرقه، شلوار میپوشیدند، قبایی بر تن و کفش برپا داشتند، خنجری نیز به کمر بسته، کلاه منگولهداری بر سر مینهادند. آنان رنگ سرخ و زرد را نمیپسندیدند و از رنگهای سفید، سیاه و سبز استفاده میکردند. به گفتۀ ابن بطوطه اعضای گروه اخی هر شب در خانۀ رئیسشان جمع میشدند و هریک از ایشان درآمد روزانۀ خود را پیش وی مینهاد که صرف هزینۀ خانقاه و خوراک دستهجمعی میشد که دیگران بهویژه مسافران رهگذر به آن دعوت میشدند. اخیان مسکندادن به مسافران و پذیرایی از آنان را وظیفۀ اصلی خود میشمردند. به گفتۀ ابن بطوطه آنان با مبارزه با ستمگران و قتل طرفداران ایشان نقش سیاسی هم بازی میکردند. همانگونه که در طریقه فتوت مرسوم بود قبول نوآموزان که با بستن کمربند و تراشیدن موی سر آنان و دورگرداندن آب نمک در مجلس و پوشاندن شلوار انجام میگرفت برای اخیان دارای اهمیت زیادی بود. برخی از نکات مربوط به آداب و نظریات اخیان مانند اخلاص شدید به علی (ع) نشانۀ تأثیر شیعیان است. با وجود این، بیتردید ایشان را سنّی میشمردند و مانند تمام ترکان از آیین حنفی پیروی میکردند. بعد از فتح آنکارا در ۷۶۲ق از سوی عثمانیها، که طی آن سلطان مراد اول شهر را از ایشان تحویل گرفت، اخیها بهتدریج اهمیت خود را ازدست دادند و از قرن ۹ق، دورۀ سلطان محمد دوم (فاتح)، نفوذشان بهویژه در زمینۀ سیاسی رو به کاهش نهاد و از آن پس بهصورت سازمانی درآمدند که تنظیم امور اصناف بهویژه صنف دباغان را تا اوایل قرن ۲۰ (۱۹۰۸) برعهده داشت. رئیس صنف دباغان عنوان اخی بابا را داشت که نمایندگانی را به جاهای مختلف میفرستاد (← اخی_بابا) درهرحال، در قرن ۹ق اطلاعات مربوط به آیین اخیان هردم کمیابتر میشود و بعد بهطور کلی ازبین میرود. در کشورهای دیگر غیر از ترکیه (عثمانی) بهطور جسته و گریخته بهچشم میخورد، مانند اخی جوق (جوک) بهمعنای «اخی کوچک» فرمانروای تبریز در سالهای ۷۵۶ـ۷۶۰ق و اخی چوکی حاکم کریمه در ۷۴۱ـ۷۵۸. سازمان اخیها و اخی باباها در ۱۹۰۸ منحل و متروک شد.